آغاز ثبت نام حوزه علمیه خواهران آران وبید گل
پیوند: http://paziresh.whc.ir
جهت اطلاعات بیشتر به سایتhtpp//:h-zeynabqom.whc.irحوزه علمیه خواهران حضرت زینب (س)آران وبیدگل مراجعه بفرمایید.
زنده باد ایران و ایرانی
زیبنیان همیشه، زینب گونه در نقش بستن حماسه ها حضور پیدا می کنند.
حضور فیزیکی ندارد اما لحظه لحظه ،مدیونت هستیم...
فاطمه وعلی بودن سخت است حداقل خودت باش!!!
ای کاش قدر بدانیم ...
تنها بازیگر زن حاضر در سی و سومین جشنواره فیلم فجر
یا اهل العالم...
عاشقانه سخن گفتن را نیاموخته ام .ببخش مرا ...(دوستت دارم)
عزیزم بدان خداوند آگاه و ناظر است
حاج آقا دعایمان کن، سخت است آدم شدن و ماندن
نگاه امروز مان آینده ی فردایمان را می سازد
انسان ها آموزگارانی هستند برای من وتو
ترین ها را در زندگی تبدیل کنیم به ...
از همین امروز ، وقتی بچه هایمان به مدرسه می روند ،به ایشان می گوییم :
عزیزم ! من نمی خواهم تو بهترین باشی ،
فقط می خواهم تو خوشحال و خوشبخت باشی .
اصلا مهم نیست که همیشه نمره ی ۲۰ بگیری ،جای ۲۰ می توانی ۱۶ بگیری
اما از دوران مدرسه و کودکیت لذت ببر.
عزیزم :از “ترین” پرهیز کن ، چرا که خوشبختی جایی هست که خودت را با کسی مقایسه نکنی.
حتی نخواه خوشبخت ترین باشی .
بخواه که خوشبخت باشی و برای این خواستت تلاش کن.
همین.
یادمان هست که از وقتی به دنبال پسوند “ترین” رفتیم،خوشبختی از ما گریخت.
از ۱۹/۷۵ لذت نبردیم
چون یکی ۲۰ شده بود.
از رانندگی با پرایدو … لذت نبردیم
چون ماشین های مدل بالاتری در خیابان ، در حال خود نمایی بود.
از بودن کنار عشقمان لذت نبردیم
چون مدرک تحصیلی و پول توی جیب او ، کمتر از بسیاری دیگر بود.
همچنین ، از خانه مان ، از شغلمان ، از درآمدمان ، از خانواده و دوستانمان و….
می خوام بگو یم تحت تاثیر آموزه های غلط ، بسیاری از ما فقط
به “بهترین،بیشترین و بالاترین” چسبیدیم ،
در نتیجه تبدیل به انسان هایی افسرده و همیشه نالان شدیم.
شاید لازم است یا بهتر بگویم وقت ان است که در آموزه های غلط تجدید نظر کنیم
و تغییر جهت بدهیم ، تا حداقل اجازه ندهیم که
نحسیِ “ترین” دامن بچه هایمان رو بگیرد
بعضی موقع ها چاره ای نیست باید خودت برای خودت کاری بکنی.
خوشبختی یعنی:مسلمان باشی وکل دنیا به پیامبرت حسودی کنن
نامه امام خامنه ای به جوانان اروپا
زرنگی به یک معنای دیگر
oخار های امروز گل های فردا
در دانشگاه سمنان داوطلبانه بمیرید.!!
رفورمنس مرگ، کاری از سعید صادقی در دانشکده هنر دانشگاه سمنان اجرا شد.
سعید صادقی در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: پرفورمنس «مرگ» برای ارایه در دانشکده هنر اجرا و با استقبال دانشجویان دانشکده هنر روبرو شد.
وی با اشاره به استقبال از این هنر اجرایی افزود: قصد دارد تا این پرفورمنس را یک بار دیگر در دانشگاه سمنان برای اجرا آماده کند.
این دانشجوی عکاسی دانشگاه سمنان تصریح کرد: در این پرفرمنس یک قبر واقعی کنده شده بود و تماشگران اگر تحمل قبر و سنگ لحدهای روی آن را داشتند، میتوانستند داوطلبانه داخل قبر بخوابند!
این عکاس افتخاری ایسنای سمنان همچنین از استفاده از یک روحانی در اجرای پرفورمنس «مرگ» خبر داد و با اذعان به اینکه انسان همواره به دنبال چیره شدن بر مرگ بوده است، خاطرنشان کرد: درک مرگ و تجربه فضای قبر در این پرفرمنس نقش مهمی داشته و از جمله نقاط تاثیرگذار بر مخاطب این هنر اجرایی بود.
طراح و اجرا کننده پرفورمنس «مرگ» با بیان اینکه میخواستیم ببینیم افرادی که همیشه نظاره گر مرگ و دفن مرده هستند، آیا از مرگ میهراسند یا خیر، گفت: از آنجا که انسان همیشه و در همه حال از مرگ هراس دارد، هدف از اجرای این پرفورمنس این بود که یک ارزیابی از
ترس و هراس افرادی که همیشه نظاره گر مرگ
و دفن مرده بودند، صورت گیرد
زمان حلال مشکلات
این تصاویر مبلغ حجاب است!!!!
این تصاویر مبلغ حجاب است!
اسلام دین تمام زمانهاست و احکام ناب آن با گذشت زمان منقضی نخواهد شد، با تأکید بر این نکته این پرسش را میتوان مطرح کرد که آیا صرف انتشار تصاویر زنان باحجاب در شبکههای اجتماعی میتواند گامی در جهت تبلیغ حجاب زن مسلمان و دیندار باشد یا بیشتر شبیه نوعی تبرج (خودنمایی) است؟ تشخیص این مهم با توجه به تصاویر منتشر شده از سوی یک کمپین مدعی ترویج حجاب به عهده مخاطبان گذاشته میشود. نظرات کاربران در خصوص تصاویر منتشر شده زنان محجبه را در ادامه می خوانید
نکته جالب توجه عدم استقبال زنان از تصاویر منتشر شده است، همچنین لحن بیان و نوع نظرات درج شده در ذیل تصاویر نشان میدهد که مخاطبان قصد فرد منتشر کننده تصاویر را جز در جهت نمایش پوشش و حجاب برداشت کردند؛ تصاویری که هدف از انتشار آن قبل از تبلیغ حجاب به نوعی خودنمایی یا به تعبیر قرآن کریم «تبرج» تلقی شده است.
از منظر قرآن «تبرج» ناقض عفاف زن است؛ قرآن کریم میفرماید: «و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن الجاهلیة الأولى… ؛ و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار نکنید».( سوره احزاب-آیه 33)
دین مبین اسلام زنان را از خودنمایی نهی میکند اما دیدگاههای انحرافی کمپینهایی از این دست براین است که همان میزان که انتشار تصاویر برهنه زنان در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی موجب گسترش بیحجابی میشود، انتشار تصاویر زنان محجبه نیز میتواند به گسترش پوشش اسلامی منجر شود که البته در این نوع نسخهپیچی غیر همسو اما یکسان میتوان رد پای اسلام آمریکایی به تعبیر امام خمینی(ره) و تشیع انگلیسی به تعبیر مقام معظم رهبری را مشاهده کرد.
اللهم صل علی محمد وآل محمد
دوستی با دوست
نمی دانم ،کی وکجا می خواهیم ....
حجاب برتر؛چادر چادر چادر
الهام چرخنده، هنرمند سینما و تلویزیون، هفته گذشته با حضور در جمع دانشجویان دانشگاه الزهرا(س) ضمن بیان مطالبی، مفتخر به چادری کردن دخترانی شد که تمایل به انتخاب حجاب برتر داشتند.
الهام چرخنده با حضور در دانشگاه الزهرا (س) و با انتشار این عکس در صفحه شخصی اش نوشت :
سلام .. یک روز به یاد ماندنی … . زیر طاق ورودی نوشته الزهرا (س).. . الهام حواست هست ؟! اینجا باید نفس نفسه همرهانی گام برداری که بی سبب دچارن *به عشق بازی با این نام .. همانند تمام دانشگاهها تقاضا کردم ابتدا رخصت از شهدا بستانیم ..برای ورود.. . هم گام شدیم ..دختران زهرایی اینجا عجیب عارف مسلک سخن میگفتند از معرفت خاتون(س) … . بماند که کلام از کجا آغاز به کجا رسید .. . نفس نفسه من نبود ..! من وسیله . . نشان به آن نشان که گفته بودند سه نفر تمایل به زهرایی شدن دارند .. . گفتم :بسم الله .. . با یا زهرا یا زهرا ………رسیدیم به شصت و پنج نفر ….الهی الحمدالله شکر …چه نفس هایی ..چه فریاد هایی ..یاااااا زهرااااا…نوش جان شیرینتان شیر زنان مسلمان ایرانی .. . دخترم ؛چرا تصمیم گرفتی حجابت رو عالی کنی ….؟! . میخوام زیان جامعه نباشم .!! . خواهرم؛ شما چطور .؟! . میخوام پیش وجدانم از خدا بتونم تقاضایی داشته باشم ..مثل عاقبت به خیری !!! . . .عزیزم ؛ شما چطور ؟!! . دخترانم ..خواهرانم ..عزیزانم ..شما چطور .!؟ . دانشگاه الزهرا (س) ،، امروز . یا علی … الهام
یا ابن ادم...
صلوات برمحمد وآل محمد
نگاهت را حتی به بدترین آدم ها عوض کن شاید...
اینقدر دیگران را مقصر ندانیم کمی هم به خودمان ...
15 درس برای زندگی
15 درس زندگي كه در هيچ مدرسه اي ياد نمي دهند!
همگي ما همزمان با تحصيل در مدارس، درسهايي از زندگي نيز مي آموزيم كه هردوي آنها مهم است .
مشكل اصلي اين است كه زندگي قبل از ما هم جريان داشته و ما را هم مانند ديگران در مسيرش با خود مي برد و اين در حالي است كه ما تازه در ابتداي يادگيري و كسب معلومات لازم براي زندگي هستيم و تنها اميدواريم كه روزي به همه ي جوانب دست پيدا كنيم ، پس بطور منطقي دانش ما هميشه عقب تر از زندگي است.
در اينجا به درسهايي از زندگي اشاره كرده ايم كه براحتي مي توانيد از آنها بهره بگيريد:
1- طبق گفته Richard Carlson ” چيزهاي بي ارزش را نچشيد “،
اين بدان معني است كه خيلي از مردم خود را درگير استرس و به انجام رساندن كارهاي بي ارزش مي كنند كه در نهايت در مقابل اهداف اصلي زندگي ، هيچ ارزشي ندارند وقتي آنقدر خود را درگير اين مسائل كوچك مي كنيم ديگر جايي براي نيل به آرزوهايمان باقي نگذاشته ايم و از لحظات خود هيچ لذتي نمي بريم.
2-"زندگي غير قابل پيش بيني است ” و ممكن است هر لحظه شما را در شيب وفراز قرار دهد ” .
فقط بگوييد “هرگز” و بعد ببينيد چه اتفاقي مي افتد . براي مقابله با گره هايي كه زندگي در مسير شما قرار داده است ، تنها با ذهني باز و
خوش بين ، به آنها خوش آمد بگوييد !!
3- خسته كننده ترين واژه در هر زبان ” من ” است .
بله تصور اين است كه تكرار اين كلمه اعتماد به نفس را بالا مي برد. ولي خوب! بيشتر وقتها همه ي آن چيزيي كه در مورد خود با تكرار ” من ” توضيح و تعريف مي كنيد، واقعيت ندارد! اينكه يك نفر دائما” از خود و فضايل خود تمجيد و تفسير كند ، بسيار خسته كننده و يكنواخت است . اين حالت “خود محوري ” است نه “اعتماد به نفس “
4-انسانيت مهم تر از ماديات است .
اهميت روابط اجتماعي بسيار مهم تر از درجات مادي است كه هر كدام از ما در
مسير آرزوها به آنها مي رسيم. بدون محبت و عشق و حمايت خانواده و دوستان در زندگي ، موفقيت هاي مادي ، خيلي لذت بخش نخواهد بود. با ايجاد تعادل در ملاك هاي برتري و ارزش هاي خود ، از ثبات زندگي بيشتري بهره خواهيد برد.
5- به غير از خودتان ، هيچ كس ديگر نمي تواند شما را راضي كند !
رضايت و راحتي ذهن شما تنها به عهده خودتان است ! بله ، روابط اجتماعي ، زندگيمان را پر بار تر مي كند ، اما خوب ، شايد اين روابط به تنهايي باعث
شادكامي و رضايت شما نشود.
6- درجه كمال و شخصيت
كمالات براي هر شخص زيباست . كلام و اعمال نيك ، به دنبال خود ، اعتماد و
اطمينان دوستان را در پي دارد . براي رسيدن به اين درجه ، تلاش كنيد .
7- بياموزيد كه خود ، ديگران و حتي دشمنان خود را ببخشيد.
انسان جايز الخطاست ، همه ما اشتباه ميكنيم ، ولي با كينه توزي و يادآوري صدمات گذشته ، تنها اين خودمان هستيم كه از زندگي لذت نمي بريم نه ديگران !!
8- “خنده” داروي هر “درد” است .
با خوشرويي و تبسم ، دردهاي خود را درمان كنيد.
9- تغذيه خوب ، استراحت ، ورزش و هواي تازه ، را فراموش نكنيد.
سلامتي خود را دست كم نگيريد . با رعايت اين نكات ، از وضعيت جسمي ايده آل خود ، لذت ببريد.
10- اراده اي مصمم ، شما را به هر چيزي كه مي خواهيد ، مي رساند .
هرگز تسليم نشويد و به دنبال رسيدن به آرزوها و اهداف خود تلاش كنيد.
11- تلويزيون ، ذهن ما را بيشتر از هر چيزي نابود مي كند !
از تلويزيون كناره گيري كنيد و با ورزش ، مطالعه و يادگيري ، ذهن خود را فعال كنيد.
12- شكست را بپذيريد .
هر كسي در زندگي ممكن است بارها و بارها شكست بخورد. شكست آموزنده است به ما ياد مي دهد كه چطور متواضع باشيم و راه درست تري را براي جبران آن انتخاب كنيم . توماس اديسون با شكستهاي متمادي توانست به هدف خود برسد ، او مي گفت :” من شكست نخوردم ، تنها ده ها هزار راه را امتحان كردم كه برايم مفيد نبود ! و به نتيجه نرسيد !”
13- از اشتباهات ديگران درس عبرت بگيريد .
يكي از بودائيات پير چنين مي گويد :” يك مرد دانا كسي است كه از اشتباهات خود درسي نيك بياموزد و اما داناتر كسي است كه از اشتباهات ديگران درس عبرت بگيرد".
14- از محبت به ديگران دريغ نكنيد .
زندگي كوتاه است و پايان آن نامعلوم . پس سعي كنيد محبت كنيد تا محبت ببينيد .
15- آنچنان زندگي كنيد كه گويي روز آخر عمرتان است !!!
همواره سعي كنيد بهترين و مهربان ترين همسر ، رفيق و حتي مهربانترين و بهترين رئيس باشيد ، تا زمان وداع با اين دنيا به دنيايي زيباتر دست يابيم.
اول قوانین را یاد بگیرید بعد بازی کنید “اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید از هر کس دیگر بهتر بازی خواهید کرد".
امام خامنه ای فرمودند:
ایت الله مجتبی تهرانی
برگزاری مراسم دهه ی دوم محرم در مدرسه علمیه حضرت زینب(س)
بسمه تعالی
برگزاری مراسم دهه دوم ماه محرم در حوزه علمیه حضرت زینب (س)آران وبیدگل
مراسم دهه دوم ماه محرم از پانزدهم آبان ماه در حوزه علمیه حضرت زینب (س) آران وبیدگل آغازگردید.
این مراسم که از 15آبان ماه آغاز گردید تا 24 آبان ماه ادامه خواهد داشت.
در روز 15آبان ماه حجت الاسلام خانی با موضوع مشابهت یاران امام زمان (عج)با یاران امام حسین (ع) ،روز16حجت الاسلام باغبانی با موضوع جاودانه ماندن قران و عاشورا در زمان حاضر ،و17و18حجت الاسلام مرادزاده با موضوع درس های تربیتی از واقعه عاشورا ،روز 19و20 حجت الاسلام ناصریان با موضوع روزمرگی شدن زندگی هاوغافل شدن از امام زمان،روز 21 حجت الاسلام حاجی احمد با موضوع آیا محبت ما انسان ها به امام زمان (عج)برابری می کند با امام حسین (ع)؟
این مراسم که از ساعت 6:30تا7:30 با حضور مسئولین آران وبیدگل و طلاب ومردم برگزار شدو تا 24 آبان ماه ادامه داشت و در روز22حجت الاسلام مهدی یوسفیان ،روز 23حجت الاسلام جعفر یوسفیان وروز 24 حجت الاسلام احمد امین پور سخنرانی داشت.
قابل توجه همه اونایی که میگن
بانو.....
كرامت بانوان، بیش از آن است كه خود را حراج كنند
وخود را به چند لبخند بفروشند.
تنها كسانی كه از «كمال سیرت» محرومند،این گونه اند.
شب عاشورا.خطبه امام حسین علیه السلام
1.در شب عاشورا به “محمد بن بشير
حضرمي” يكي از ياران امام حسين (ع) خبر دادند كه فرزندت در سرحدّ ري اسير شده است. او در پاسخ گفت: ثواب اين
مصيبت او و خود را از خداي متعال آرزو ميكنم و دوست ندارم فرزندم اسير باشد و من زنده بمانم. امام حسين (ع)چون
سخن او را شنيد فرمود: خدا تو را بيامرزد، من بيعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد كردن فرزندت بكوش. محمد بن
بشير گفت: در حالي كه زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنين كنم و از تو جدا شوم. امام (ع)پنج جامه به او داد كه
هزار دينار ارزش داشت و فرمود: پس اين لباسها را به فرزندت كه همراه توست بسپار تا در آزادي برادرش مصرف كند.[
1] 2. امام حسين (ع) در شب عاشورا ياران خود را جمع کرد و فرمود: ” خداوند را با بهترين سپاس ها شگرگزارم و در
خوشي و سختي، او را مي ستايم. پروردگارا، از اين که ما را به نبوت گرامي داشتي، علم قرآن و دانش دين را به ما کرام
ت فرمودي و گوشي شنوا، چشمي بينا و دلي آگاه به ما عطا کردي از تو سپاسگزاريم. خداوندا، ما را در زمره سپاسگزاران
خود قرار ده. من ياراني بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بيتي فرمانبردارتر و به صله رحم پايبندتر از
اهل بيتم نمي شناسم. خداوند شما را براي ياري من جزاي خير دهد. من مي دانم که فردا کار ما با اينان به جنگ خواهد
انجاميد. بيعت خود را از شما بر مي دارم و به شما اجازه مي دهم از سياهي شب براي پيمودن راه و دور شدن از محل
خطر استفاده کنيد و در روستاها و شهرها پراکنده شويد تا خداوند فرج خود را برساند و شما نجات يابيد. اين مردم، مرا مي
خواهند و چون بر من دست يابند با شما کاري ندارند. ” [2] 3.امام حسين (ع) در سخنراني شب عاشورا خبر از شهادت
ياران خود داد و آنان را به پاداش الهي بشارت داد. در اين مجلس “قاسم بن الحسن” به امام (ع)عرض كرد: آيا من نيز به
شهادت خواهم رسيد؟ امام با عطوفت و مهرباني فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض كرد: اي عمو!
مرگ در كام من از عسل شيرينتر است. امام (ع) فرمودند: آري تو نيز به شهادت خواهي رسيد بعد از آنكه به رنج سختي
مبتلا شوي، و همچنين پسرم عبداللّه (كودك شيرخوار) به شهادت خواهد رسيد. قاسم گفت: مگر لشكر دشمن به خيمهها هم
حمله ميكنند؟ امام عليهالسلام به ماجراي شهادت عبداللّه اشاره نمودند كه قاسم بن الحسن تاب نياورد و زارزار گريست و
همه بانگ شيون و زاري سر دادند.[3] 4.امام (ع) در شب عاشورا دستور دادند براي حفظ حرم و خيام، خندقي را پشت
خيمهها حفر كنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاكي كه در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط
دشمن از پشت سر قطع شود و اين تدبير امام عليهالسلام بسيار سودمند بود.[4] 5. مرحوم شيخ صدوق در كتاب ارزشمند
“امالي” نوشته است: شب عاشورا حضرت علياكبر (ع) و 30 نفر از اصحاب به دستور امام (ع) از شريعه فرات آب
آوردند. امام (ع) به ياران خود فرمود: برخيزيد، غسل كنيد و وضو بگيريد كه اين آخرين توشه شماست.[5]
منابع:
[1]. الملهوف، ص39.
[2]. ارشاد مفيد، ج 2، ص 93.
[3]. نفس المهموم، ص230.
[4]. الامام الحسين و اصحابه، ص257.
[5]. امالي شيخ صدوق، مجلس30.
التماس دعا
با کاروان حسین .روز نهم
سلام بر تو اي ابا عبدالله الحسين و
بر کساني که تو را ياري کردند و خونشان را در رکابت بر زمين ريختند
پنج شنبه نهم حرم الحرام سال 61 هجري قمري 1. در روز نهم محرم (تاسوعاي حسيني) شمر بن ذي الجوشن با نامه اي
كه از عبيداللّه داشت از “نُخيله” ـ كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود ـ با شتاب بيرون آمد و پيش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم
وارد كربلا شد و نامه عبيداللّه را براي عمر بن سعد قرائت كرد. ابن سعد به شمر گفت: واي بر تو! خدا خانه ات را خراب
كند، چه پيام زشت و ننگيني براي من آورده اي. به خدا قسم! تو عبيداللّه را از قبول آنچه من براي او نوشته بودم بازداشتي و
كار را خراب كردي[1] 2..شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از عبيداللّه بن زياد امان نامه اي براي خواهرزادگان
خود و از جمله حضرت عباس عليه السلام گرفته بود كه در اين روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ايشان
نپذيرفت. شمر نزديك خيام امام حسين عليه السلام آمد و عباس، عبداللّه ، جعفر و عثمان (فرزندان امام علي عليه السلام كه
مادرشان ام البنين عليها السلام بود) را طلبيد. آنها بيرون آمدند، شمر گفت: از عبيداللّه برايتان امان گرفته ام. آنها همگي
گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشيم و پسر دختر پيامبر امان نداشته باشد؟![2] 3.در اين روز
اعلان جنگ شد كه حضرت عباس (ع) امام (ع) را باخبر كرد. امام حسين عليه السلام فرمود: اي عباس! جانم فداي تو باد،
بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدي دارند؟ حضرت عباس عليه السلام رفت و خبر آورد كه اينان مي
گويند: يا حكم امير را بپذيريد يا آماده جنگ شويد. امام حسين عليه السلام به عباس فرمودند: اگر مي تواني آنها را متقاعد
كن كه جنگ را تا فردا به تأخير بيندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداي خود راز و نياز كنيم و به درگاهش نماز
بگذاريم. خداي متعال مي داند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم[3] حضرت عباس عليه السلام نزد
سپاهيان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با اين درخواست ترديد داشت، سرانجام از
لشكريان خود پرسيد كه چه بايد كرد؟ “عمرو بن حجاج” گفت: سبحان اللّه ! اگر اهل ديلم و كفار از تو چنين تقاضايي مي
كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كني. عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس عليه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا
مهلت مي دهيم، اگر تسليم شديد شما را به عبيداللّه مي سپاريم وگرنه دست از شما برنخواهيم داشت[4]
منابع: 1. ارشاد،شیخ مفید ، ج2، ص89
2. انساب الاشراف، ج3، ص184.
3. الملهوف، ص38.
4. ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص91. ——————— التماس دعا
با کاروان حسین.روز هشتم
پروردگارا مرا بواسطه حسين (ع) در دو عالم آبرومند گردان
چهار شنبه هشتم محرم الحرام سال 61 هجري قمري 1."خوارزمي” در مقتل الحسين و “خياباني” در وقايع الايام نوشته اند
كه در روز هشتم محرم امام حسين (ع) و اصحابش از تشنگي سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراين امام (ع)كلنگي
برداشت و در پشت خيمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمين را كَند، آبي گوارا بيرون آمد و همه نوشيدند و مشكها
را پر كردند، سپس آن آب ناپديد شد و ديگر نشاني از آن ديده نشد. هنگامي كه خبر اين ماجرا به عبيداللّه بن زياد رسيد، پيكي
نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسيده است كه حسين چاه مي كَند و آب بدست مي آورد. به محض اينكه اين نامه به
تو رسيد، بيش از پيش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسين (ع)و يارانش سخت بگير. عمر بن سعد
دستور وي را عمل نمود 2.در اين روز “يزيد بن حصين همداني” از امام (ع) اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو
كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: اي مرد همداني! چه چيز تو
را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نيستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان مي پنداري پس چرا بر عترت
پيامبر شوريده و تصميم به كشتن آنها گرفته اي و آب فرات را كه حتي حيوانات اين وادي از آن مي نوشند از آنان مضايقه
مي كني؟ عمر بن سعد سر به زير انداخت و گفت: اي همداني! من مي دانم كه آزار دادن به اين خاندان حرام است، من در
لحظات حسّاسي قرار گرفته ام و نمي دانم بايد چه كنم؛ آيا حكومت ري را رها كنم، حكومتي كه در اشتياقش مي سوزم؟ و يا
دستانم به خون حسين آلوده گردد، در حالي كه مي دانم كيفر اين كار، آتش است؟ اي مرد همداني! حكومت ري به منزله نور
چشمان من است و من در خود نمي بينم كه بتوانم از آن گذشت كنم. يزيد بن حصين همداني بازگشت و ماجرا را به عرض
امام (ع)رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ري به قتل برساند3. امام عليه السلام
مردي از ياران خود بنام “عمرو بن قرظة” را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم
ملاقاتي داشته باشند. شب هنگام امام حسين (ع) با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام
حسين (ع) به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود “عباس” و فرزندش “علي اكبر” را نزد خود نگاه
داشت. عمر بن سعد نيز فرزندش “حفص” و غلامش را نگه داشت و بقيه را مرخص كرد. در اين ملاقات عمر بن سعد هر
بار در برابر سؤال امام (ع)كه فرمود: آيا مي خواهي با من مقاتله كني؟ عذري آورد. يك بار گفت: مي ترسم خانه ام را
خراب كنند! امام عليه السلام فرمود: من خانه ات را مي سازم. ابن سعد گفت: مي ترسم اموال و املاكم را بگيرند! فرمود:
من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالي كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ام از
خشم ابن زياد بيمناكم و مي ترسم آنها را از دم شمشير بگذراند. حضرت هنگامي كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصميم
خود باز نمي گردد، از جاي برخاست در حالي كه مي فرمود: تو را چه مي شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگيرد و تو را
در قيامت نيامرزد. به خدا سوگند! من مي دانم كه از گندم عراق نخواهي خورد! ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس
است 4. پس از اين ماجرا، عمر بن سعد نامه اي به عبيداللّه نوشت و ضمن آن پيشنهاد كرد كه حسين (ع) را رها كنند؛
چرا كه خودش گفته است كه يا به حجاز برمي گردم يا به مملكت ديگري مي روم. عبيداللّه در حضور ياران خود نامه ابن
سعد را خواند، “شمر بن ذي الجوشن” سخت برآشفت و نگذاشت عبيداللّه با پيشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.
با کاروان حسین.روز هفتم
يا حسين (ع) پدر و مادرم (عزيزترين عزيزانم) به فدايت
زيارت عاشوراي معروفه سه شنبه هفتم حرم الحرام سال 61 هجري قمري 1.در روز هفتم محرم عبيد اللّه بن زياد ضمن
نامهاي به عمر بن سعد از وي خواست تا با سپاهيان خود بين امام حسين و ياران، و آب فرات فاصله ايجاد كرده و اجازه
نوشيدن آب به آنها ندهد. ( انساب الاشراف، ج3، ص180.) عمر بن سعد نيز بدون فاصله “عمرو بن حجاج” را با 500
سوار در كنار شريعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسي امام حسين عليهالسلام و يارانش به آب شدند. 2. در اين روز مردي
به نام “عبداللّه بن حصين ازدي” ـ كه از قبيله “بجيله” بود ـ فرياد برآورد: اي حسين! اين آب را ديگر بسان رنگ آسماني
نخواهي ديد! به خدا سوگند كه قطرهاي از آن را نخواهي آشاميد، تا از عطش جان دهي! امام عليهالسلام فرمودند: خدايا! او
را از تشنگي بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده. حميد بن مسلم ميگويد: به خدا سوگند كه پس از اين گفتگو
به ديدار او رفتم در حالي كه بيمار بود، قسم به آن خدايي كه جز او پروردگاري نيست، ديدم كه عبداللّه بن حصين آنقدر آب
ميآشاميد تا شكمش بالا ميآمد و آن را بالا ميآورد و باز فرياد ميزد: العطش! باز آب ميخورد، ولي سيراب نميشد.
چنين بود تا به هلاكت رسيد. ( ارشاد شيخ مفيد، ج2، ص86.)
التماس دعا
با کاروان حسین .روز ششم
اى ابا عبد الله الحسين من به درگاه خدا تقرب مى جويم
و به درگاه رسولش و بحضرت امير المؤمنين و حضرت فاطمه و حضرت حسن و به حضرت تو قرب مى طلبم بواسطه محبت و دوستى تو
دوشنبه ششم محرم الحرام سال 61 هجري قمري 1. در اين روز عبيداللّه بن زياد نامهاي براي عمر بن سعد فرستاد كه:
من از نظر نيروي نظامي اعم از سواره و پياده تو را تجهيز كردهام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو
را براي من ميفرستند. 2. در اين روز “حبيب بن مظاهر اسدي” به امام حسين عليهالسلام عرض كرد: يابن رسول اللّه! در
اين نزديكي طائفهاي از بني اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهي من به نزد آنها بروم و آنها را به سوي شما دعوت نمايم.
امام عليهالسلام اجازه دادند و حبيب بن مظاهر شبانگاه بيرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترين ارمغان را برايتان
آوردهام، شما را به ياري پسر رسول خدا دعوت ميكنم، او ياراني دارد كه هر يك از آنها بهتر از هزار مرد جنگي است و
هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسليم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكري انبوه محاصره كرده است،
چون شما قوم و عشيره من هستيد، شما را به اين راه خير دعوت مينمايم… . در اين هنگام مردي از بنياسد كه او را
“عبداللّه بن بشير” ميناميدند برخاست و گفت: من اولين كسي هستم كه اين دعوت را اجابت ميكنم و سپس رجزي حماسي
خواند: قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا اَنِّي شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِي لَيثُ عَرِينٍ باسِلٌ “حقيقتا اين گروه آگاهند ـ
در هنگامي كه آماده پيكار شوند و هنگامي كه سواران از سنگيني و شدت امر بهراسند، ـ كه من [رزمندهاي] شجاع، دلاور
و جنگاورم، گويا همانند شير بيشهام.” سپس مردان قبيله كه تعدادشان به 90 نفر ميرسيد برخاستند و براي ياري امام
حسين عليهالسلام حركت كردند. در اين ميان مردي مخفيانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردي بنام “ازْرَق” را با
400 سوار به سويشان فرستاد. آنان در ميان راه با يكديگر درگير شدند، در حالي كه فاصله چنداني با امام حسين
عليهالسلام نداشتند. هنگامي كه ياران بنياسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاريكي شب پراكنده شدند و به قبيله خود
بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد. حبيب بن مظاهر به خدمت امام عليهالسلام
آمد و جريان را بازگو كرد. امام عليهالسلام فرمودند: “لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ” (بحارالانوار، ج44، ص386.)
با کاروان حسین.روز پنجم
يا ابا عبد اللّه الحسين مصيبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام و آسمان بزرگ و سهمگين است خدا لعنت كند
امّتى را كه بناى ستم و بيداد را بنيان نهادند
يکشنبه پنجم محرم الحرام سال 61 هجري قمري
1. در اين روز عبيداللّه بن زياد، شخصي بنام “شبث بن ربعي” را به همراه يك هزار نفر به طرف كربلا گسيل داد. ( عوالم
العلوم، ج17، ص237.) 2. عبيداللّه بن زياد در اين روز دستور داد تا شخصي بنام “زجر بن قيس” بر سر راه كربلا بايستد و
هر كسي را كه قصد ياري امام حسين عليهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام عليهالسلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان
اين مرد 500 نفر بودند. ( مقتل الحسين(مقرّم)، ص199.) 3. در اين روز با توجه به تمام محدوديتهايي كه براي نپيوستن
كسي به سپاه امام حسين عليهالسلام صورت گرفت، مردي به نام “عامر بن ابي سلامه” خود را به امام عليهالسلام رساند و
سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسيد. شبث بن ربعي : او پيامبر را درك كرد، ولي مرتد شده و خود را به
عنوان مؤذّن فردي بنام “سجاح” كه ادعاي نبوّت كرده بود قرار داد و سپس به اسلام بازگشت و سرانجام در صفّين بر عليه
امام علي عليهالسلام جنگيد و در كربلا نيز از لشكريان يزيد بود.
التماس دعا
با کاروان حسین.روز چهارم
سلام بر تو اى حسين و
بر ارواح پاکي که به درگاهت فرود آمدند
سلام خدا براى هميشه،
تا هستيم و تا شب و روز باقى است
شنبه چهارم محرم الحرام سال 61 هجري قمري در روز چهارم محرم، عبيداللّه بن زياد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنراني نمود و
ضمن آن مردم را براي شركت در جنگ با امام حسين عليهالسلام تشويق و ترغيب نمود و فتواي شريح قاضي را مبني بر مباح بودن خون امام
حسين عليه السلام خواند و دستور داد تا همه راه هاي ورودي و خروجي کوفه را ببندند. ( الوقايع و الحوادث، ج 2، ص 123) به دنبال آن
13 هزار نفر در قالب 4 گروه كه عبارت بودند از: 1. شمر بن ذي الجوشن با چهار هزار نفر 2. يزيد بن ركاب كلبي با دو هزار نفر 3.
حصين بن نمير با چهار هزار نفر 4. مضاير بن رهينه مازني با سه هزار نفر به سپاه عمر بن سعد پيوستند. بهم پيوستن نيروهاي فوق از
اين روز تا روز عاشورا بوده است.
پاسخ به شبهات
پیوند: http://khabarfarsi.com
سؤال:
چرا همانگونه که امام حسن از روی مصلحت با معاویه صلح کردند امام حسین نیز با یزید بیعت نکردند؟!
جواب:
امامان معصوم همیشه بهترین راه را برای حفظ اسلام در پیش می گیرند و نهایت تلاش خود را در جهت رسیدن به این هدف صرف می کنند. تمام دغدغة آنها حفظ دین است؛ چه با شمشیر و چه با تدبیر، چه با جنگ و چه با صلح. بنابراین تفاوت عملکرد امام حسن و امام حسین در برابر معاویه و یزید به خاطر تفاوت شرایط سیاسی و اجتماعی زمان دو امام بوده است که به مهمترین این تفاوت ها اشاره می کنیم:
1- تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام:
امام حسن در مسند خلافت مسلمین بود، ولی امام حسین چنین نبود. امام حسن خلیفة مسلمین بود و یک شخص طغیانگر علیه او قیام کرده بود.
کشته شدن امام در این اوضاع یعنی کشته شدن خلیفة مسلمین و شکست مرکز قدرت؛ ولی امام حسین یک معترض به حکومت وقت بود. اگر در چنین شرایطی کشته می شد ـ که کشته شد ـ کشته شدنش شهادتی افتخار آمیز بود و موجب از بین رفتن فساد حکومت و بیداری مردم علیه فساد می شد.
2- تفاوت جوّ جامعه و افکار عمومی:
در زمان امام حسن مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند به گونه ای که وقتی امام حسن از آنها خواست او را در جنگ با معاویه یاری کنند مردم از هر سو فریاد بر آوردند: «صلح را امضا کن».
آری، کوفة زمان امام حسن کوفه ای خسته، ناراحت و متفرق بود؛ کوفه ای که امیرالمؤمنین در روزهای آخر ملاقاتش بارها از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد؛ اما بعد از سال ها که مردم، زجرهای حکومت معاویه را چشیدند آنها را بی تاب کرد. لذا حدود هجده هزار نامه به امام حسین نوشتند و برای همکاری با آن حضرت، اعلام آمادگی نمودند.
بنابراین اگر امام حسین به دعوت کوفیان پاسخ نمی داد در برابر تاریخ، محکوم بود و می گفتند زمینة مساعدی را از دست داد!
3- تفاوت یاران:
امام حسن با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها برق سیم و زر معاویه عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق شدند. جمعی از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علیرا دست بسته تحویل دهیم. آن حضرت در توصیف یارانشان می فرمایند: «به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکردم مگر به خاطر نداشتن یاران و اگر یارانی داشتم شبانه روز با او میجنگیدم»1.
اما امام حسین یارانی داشتند که هر چند تعدادشان کم بود، ولی از نظر ایمان و وفاداری نظیر نداشتند؛ به گونه ای که امام حسین چنین می فرمایند:
«من اصحابی باوفاتر از یاران خود سراغ ندارم.»2
4- تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید:
معاویه و یزید هر چند در اصل هدف که از بین بردن اسلام بود متحد بودند، ولی در رفتار و روحیه، تفاوت های زیادی داشتند. معاویه با تمام کینه ای که نسبت به اسلام داشت تظاهر به اسلام و دینداری می نمود. او نقاب دین بر چهره داشت و به
گونه ای عمل نمود که مردم را دچاد تردید کرد. به خاطر همین روحیة حیله گرانة معاویه است که امام حسین در مدت ده سال اول امامتشان که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، لذا با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید، دست به قیام زدند.
اما یزید، جوانی عیّاش، آلوده به گناه و سگ باز بود. او با شراب خواری علنی دستورات دین را زیر پا می گذاشت.3
به نقل از کتاب: عطش عشق (پاسخ به شبهات محرم و عزاداری) روح الله زال و حسین جمالی
____________________________
1- بحار الانوار، ج44، ص22
2- الارشاد، ج2، ص91
3- برگرفته از: مجموعه آثار شهید مطهری، ج16، ص642 و نشریة مبلغان، شماره40،
فروردین1382
سؤال:
چرا امام حسین (ع) در عاشورا خون مبارکشان را به آسمان پرتاب کردند؟ فلسفه اش چیست؟
جواب:
طبرى می گويد :هشام به نقل از عمرو بن شمر، از جابر جعفى روايت كرده است كه: امام حسين (ع) در اثر جنگیدن تشنه شد و تشنگى اش شدّت يافت. نزديك شد تا آب بنوشد، حصين بن نمير تيرى افكند كه بر دهان امام نشست. امام شروع كرد به گرفتن خون از دهانش و آن را به آسمان مى پاشيد. سپس خدا را حمد و ثنا گفت و دستان خود را جمع كرد و گفت : خداوندا! آنان را نابود كن و بر روى زمين كسى از آنان باقى نگذار.[1]
البته، امام حسین (ع) بعد از شهادت حضرت علی اصغر (ع) هم خون آن حضرت را بر آسمان پرتاب کردند.
در بارۀ فلسفۀ این عمل امام حسين (ع) می توان گفت که آن حضرت می خواستند با این کار پیام خونین نهضت خود را تا ابد به جهانیان برسانند؛ چرا كه هر چه خون شهيد بيشتر ريخته شود اين ندا بيشتر به جهان و جهانيان میرسد. مانند این که، در روز عاشورا، از سویی حرّ توبه میكند و می خواهد خون خود را در راه اهداف امام حسین (ع) بریزد، یقیناً شهادت حرّ موجب نجات امام از دست لشکریان یزید نمی شود. و از سوی دیگر امام نیز ممانعت نکردند و بلکه خود بارها از مردم خواسته است که یاری اش کنند و در رکابش به شهادت برسند. اينها نشان میدهد كه اباعبدالله (ع)، خونين شدن نهضت حسينی را میخواستند و تعمّد داشت كه تاريخ و پیام خودش را با اين رنگ ثابت و زايل نشدنی بنویسند.
به هرحال اينها صحنه های تكان دهنده صحرای كربلاست و قضايايی است كه پيام امام حسين (ع) را برای هميشه در دنيا جاويد و ثابت و باقی ماندنی میكند.(2)
(1) الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير، تاریخ طبری، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، ج 5، ص 449،
، بيروت، دار
التراث ، ط الثانية، 1387/1967.
(2) به نقل از سایت: اسلام کوئیست
سؤال:
امام حسین(ع) برای قیام خود، سفری را آغاز کردند که پر از خطر بود؛ آیا عاقلانه نبود که خانواده ی خود را به همراه نمیبردند؟!
جواب:
همراهی خانواده ی امام حسین(ع) در حادثه کربلا می تواند به خاطر عوامل زیر باشد:
1- پیام رسانی:
قیام مقدس امام حسین(ع) دو چهره دارد که بر اساس آن، کارها تقسیم شد؛ یکی جانبازی، فداکاری و شهادت و دیگری پیام رسانی. نقش مردان در حادثه عاشورا جانبازی و شهادت بود و خانواده امام(ع) در قسمت دوم نقش ایفا می کند. البته زنان در تربیت رزمندگان و تشویق آنها نیز نقش ایفا کردند، اما وظیفه اساسی آنها پیام رسانی بود.
در حقیقت امام حسین(ع) با آوردن خانواده خود، مبلّغان خود را به شهرهای مختلف و حتی به قلب حکومت دشمن فرستاد و پیام خود را به گوش همگان رسانید. پرچمدار پیام رسانی، حضرت زینب(س) بود. بی شک اگر بازماندگان امام(ع) به افشاگری نمی پرداختند یزیدیان، نهضت بزرگ آن حضرت را کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان می دادند.(1)
2- افشای چهره ی ظالمانه ی یزید و حکومت وی:
علت دیگر حضور خاندان امام حسین(ع) نشان دادن چهرة سفّاک، بی رحم و غیر انسانی یزید و حکومت وی بود. یکی از عوامل مؤثر در پذیرش پیام عاشورا از سوی مردم، عنصر مظلومیت است و در حادثه عاشورا نه مظلوم نمایی بلکه حقیقت مظلومیت وجود دارد.
یزید می خواست با کشتن مردان و به اسارت کشیدن خاندان اهل بیت(ع) همه حرکت ها را در نطفه خفه کند، به طوری که همگان از چنین سرنوشتی ترسان و بیمناک باشند، اما قیام با عزت امام حسین(ع) و پیام رسانی افشاگرانه و مظلومانه ی اهل بیت امام حسین(ع) تمام این توطئه ها را خنثی کرد. اینجا بود که قیام های بسیاری در نقاط مختلف، علیه حکومت ظالمان به وجود آمد؛ مانند قیام مختار و قیام توابین و …
به نقل از کتاب عطش عشق (پاسخ به شبهات محرم و عزاداری) - تألیف روح الله زال و حسین جمالی
____________________________
1- برگرفته از: مجموعه آثار شهید مطهری، ج17، ص396
سؤال:
یکی از شرایط امر به معروف، امنیّت و نبودن خطر جانی است؛ پس چرا امام حسین که میدانستند جانشان در خطر است با قیام خود، امر به معروف کردند؟!
جواب:
صحیح است که امر به معروف و نهی از منکر تا زمانی واجب است که ضرری جدی به ما نرسد، اما فرق است بین امر به معروف و نهی از منکرهای عادی - که غرض آن بازداری اشخاص از معصیت و گناه است - و بین امر به معروف و نهی از منکری که جنبة احیای دین دارد و ترک آن موجب خسارت های جبران ناپذیری بر مسلمین شود.
روشن است که در صورت اول، شرط امر به معروف و نهی از منکر امنیت جانی است، اما باید توجه داشته باشیم که در صورت دوم اقدام به امر به معروف و نهی از منکر مشروط به امنیت جانی نیست و باید دین را یاری کرد و خطر را از اسلام دفع نمود اگر چه به فدا کردن جان و مال باشد.
در عصر حکومت یزید، دین اسلام و قرآن در خطر تغییر و انحراف جدی بود و اوضاع و احوال نشان می داد که به زودی دین از اثر و رسمیّت خواهد افتاد.
امام حسین نیز کاملا از خطری که متوجه دین شده بود آگاه بود و از این رو در همان آغاز کار فرمود:
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»1
«باید با اسلام وداع کرد زیرا امت اسلام به فردی مانند یزید مبتلا شده است».
یعنی وقتی یزید زمامدار مسلمین شود معلوم است که اسلام به چه سرنوشتی گرفتار می شود!
در مقابل چنین خطر و منکری امام حسینباید به پا خیزد و امر به معروف و نهی از منکر کند هر چند خودش و عزیزانش را بکُشند و خانواده اش را اسیر
کنند؛ زیرا آن حضرت، بقای اسلام و بقای احکام اسلام را از بقای خودش مهم تر می-دانست.
بنابراین جای شک نیست که در مسائل مهم، امر به معروف و نهی از منکر با وجود هرگونه خطری واجب خواهد بود و در راه آن هر ضرری را باید به جان خرید.2
به نقل از کتاب عطش عشق ( پاسخ به شبهات محرم و عزاداری) روح الله زال و حسین جمالی، ص25
____________________________
1- اللهوف، ص24
2- برگرفته از: پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، ج13، ص92
سؤال:
چرا حضرت زینب با آن همه مصیبتی که در کربلا وجود داشت فرمودند: ما رأیت إلا جمیلاً (چیزی جز زیبایی ندیدم)؟!
جواب:
حادثه عاشورا دو صفحه دارد؛ یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک و ظلمانی. اما صفحه سیاهش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن، فقط جنایت و پستی می بینیم. از این نظر، داستان کربلا یک داستان جنایی و غمبار است. در این صفحه از کربلا کشتنِ بی گناه می بینیم، کشتن جوان می بینیم، کشتن شیرخوار می بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن می بینیم، آب ندادن به یک انسان می بینیم، زن و بچه را شلاق زدن می بینیم و … قهرمانان این داستان جنایی، جنایتکارانی از قبیل یزید بن معاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن است. لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را نگاه می کنیم فقط جنایت و بدی را می بینیم.
اما در صفحة دیگر، یک داستان حماسی و عارفانه ی زیبا می بینیم. در اینجا قهرمانان عوض میشوند. آنها عبارتند از حسین، زینب، عباس بن علی، علی بن الحسین، مسلم بن عقیل و … در این صفحه آنچه می بینیم تحمل است و صلابت و غیرت و شهادت. در اینجا دیگر جنایت نیست بلکه حماسه است؛ افتخار و نورانیت است؛ تجلّی حقیقت و انسانیت است.(1)
کربلا نشان داد که انسان تا کجا می تواند اوج بگیرد و در معبود خویش فانی شود. امام حسین در آخرین لحظات در قتلگاه چنین زمزمه می کرد:
«رِضاً بِقَضائِكَ وَ تَسْليماً لِأمْرِكَ، لا مَعْبودَ سِواكَ»
«خدایا راضی به قضای توام و در برابر امر تو تسلیمم و هیچ معبودی جز تو نیست.»
با این نگاه به عاشورا همه ی آن حوادث تلخ، شیرین و زیبا بود، چرا که آثار بسیار بزرگی به سود اسلام داشت. آنچه در کربلا اتفاق افتاد به یک مکتب ضد ظلم و دفاع از حق در تمام طول تاریخ تبدیل شد و به انسان ها درس آزادگی، وفا، ایمان،شجاعت و شهادت طلبی آموخت.
حضرت زینب قهرمان و عارفی بود که همة اینها را می دانست و به همین دلیل فرمود:
« مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً»(2)
به نقل از کتاب عطش عشق (پاسخ به شبهات محرم و عزاداری) - تألیف روح الله زال و حسین جمالی
____________________________
1- مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج17، ص30
2- بحارالانوار، ج45، ص115
با کاروان حسین.روز سوم
سلام بر تو اى حسين اى فرزند رسول خد اى فرزند امير مؤمنان و فاطمه سرور بانوان سلام خدا براى هميشه،
تا هستيم و تا شب و روز باقى است .
“عمر بن سعد” يك روز پس از ورود امام عليه السلام به سرزمين كربلا يعني روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهي از اهل كوفه وارد
كربلا شد. ( ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص84.) 2. امام حسين عليه السلام قسمتي از زمين كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع مي شد را از
اهالي نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم خريداري كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را براي زيارت راهنمايي نموده و زوّار او را تا سه
روز ميهمان كنند. ( مستدرك الوسايل، ج14، ص61؛ مجمع البحرين، ج5، ص461. ) 3. در اين روز “عمر بن سعد” مردي بنام “كثير بن
عبداللّه ” ـ كه مرد گستاخي بود ـ را نزد امام عليه السلام فرستاد تا پيغام او را به حضرت برساند. كثير بن عبداللّه به عمر بن سعد گفت: اگر
بخواهيد در همين ملاقات حسين را به قتل برسانم؛ ولي عمر نپذيرفت و گفت: فعلاً چنين قصدي نداريم. (تاريخ طبري، ج5، ص410)
هنگامي كه وي نزديك خيام رسيد، “ابو ثمامه صيداوي” (همان مردي كه ظهر عاشورا نماز را به ياد آورد و حضرت او را دعا كرد) نزد
امام حسين عليه السلام بود. همين كه او را ديد رو به امام عرض كرد: اين شخص كه مي آيد، بدترين مردم روي زمين است. پس سراسيمه
جلو آمد و گفت: شمشيرت را بگذار و نزد امام حسين عليه السلام برو. گفت: هرگز چنين نمي كنم. ابوثمامه گفت: پس دست من روي
شمشيرت باشد تا پيامت را ابلاغ كني. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پيغامت را به من بسپار تا براي امام ببرم، تو مرد زشت كاري هستي و
من نمي گذارم بر امام وارد شوي. او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را براي ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پيكي
ديگر از امام پرسيد: براي چه به اينجا آمده اي؟ حضرت در جواب فرمود: “مردم كوفه مرا دعوت كرده اند و پيمان بسته اند، بسوي كوفه
مي روم و اگر خوش نداريد بازمي گردم… .” ( تاريخ طبري، ج5، ص410.) التماس دعا
با کاروان حسین .روز دوم
سلام بر تو اى خون خدا اى تنهاى مظلوم،
سلام بر تو و جانهايى كه به درگاهت فرود آمدند،
سلام خدا براى هميشه، تا هستيم و تا شب و روز باقى است
پنج شنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجري قمري 1. امام حسين عليهالسلام در روز پنجشنبه دوم
محرم الحرام سال 61 هجري به كربلا وارد شد.[1] عالم بزرگوار “سيد بن طاووس” نقل كرده است كه: امام (ع)چون به كربلا رسيد، پرسيد:
نام اين سرزمين چيست؟ همينكه نام كربلا را شنيد فرمود: اين مكان جاي فرود آمدن ما و محل ريختن خون ما و جايگاه قبور ماست. اين خبر را
جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله به من داده است.[2] 2. در اين روز “حر بن يزيد رياحي” ضمن نامهاي “عبيداللّه بن زياد” را از ورود
امام (ع)به كربلا آگاه نمود. 3. در اين روز امام عليهالسلام به اهل كوفه نامهاي نوشت و گروهي از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد
حضرت
بودند ـ را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به “قيس بن مسهّر” دادند تا عازم كوفه شود.[3] اما ستمگران پليد اين سفير
جوانمرد امام عليهالسلام را دستگير كرده و به شهادت رساندند. زماني كه خبر شهادت قيس به امام عليهالسلام رسيد، حضرت گريست و
اشك بر گونه مباركش جاري شد و فرمود: اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِيعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَريما واجْمَعْ بَينَنا وَبَينَهُمْ فِي مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلي كُلِّ
شَييءٍ قَديرٌ؛ خداوندا! براي ما و شيعيان ما در نزد خود قرارگاهِ والايي قرار ده و ما را با آنان در جايگاهي از رحمت خود جمع كن، كه تو
بر انجام هر كاري توانايي. [4]
منابع: 1.الامام الحسين و اصحابه، ص194؛ البدء والتاريخ، ج6، ص10.
2. اللهوف، ص35.
3. مقتل الحسين مقرّم، ص 184.
4.بحارالانوار، ج44، ص381.
با کاروان حسین .روز اول محرم
منزل قصر بني مقاتل چهارشنبه اول محرم الحرام سال 61 هجري قمري
امام حسين (ع) در اين منزل خيمه ي عبيدالله بن حر جعفي را ديدند. حجاج بن مسروق و زيد بن معقل هم همراه امام بودند. امام، حجاج بن
مسروق را فرستاد و از عبيدالله بن حر جعفي خواست كه به او بپيوندد، اما او عذر آورد و تنها گفت: حاضرم اسبم را بدهم. امام هم فرمود
كه نيازي به اسب تو نداريم و وي اينگونه از فيض شهادت محروم شد. و گفته اند: امام ، خود به داخل خيمه ي او رفته و طلب ياري و كمك
كردند كه عبيدالله گفت: بخدا سوگند مي دانم كه هر كسي از تو پيروي كند سعادتمند خواهد بود، ولي نصرت من تو را از قتال با دشمن
بازنمي دارد و در كوفه ياوري نداريد و نفس من راضي به مرگم نيست! ولي اسبم را كه ملحفه نام دارد و از بهترين اسبهاست، به تو مي
دهم. امام در پاسخ فرمودند: “حال كه خود ما را ياري نمي كني، ما نيازي به اسب تو نداريم، ولي تو را نصيحتي مي كنم: اگر مي تواني به
جايي برو كه فرياد ما را نشنوي و مقاتله ي ما را نظاره گر نباشي. سوگند بخدا اگر كسي بانگ ما را بشنود و ما را ياري نكند، خدا او را با
صورت در آتش مي افكند” [1] . اواخر شب امام دستور دادند از قصر بني مقاتل آب برداشته و كوچ كنند. پس از ساعتي كه حركت كردند،
امام در حال سواره بخواب رفتند و بعد از بيدار شدن فرمودند: “انا لله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين". و دو سه مرتبه اين
جملات را تكرار نمودند. علي اكبر (ع) روي به پدر نمود و فرمود: “اي پدر! جانم به فداي تو. خدا را حمد كردي و آيه ي استرجاع
خواندي، علت چيست؟” امام حسين عليه السلام فرمودند: “پسرم! در خواب ديدم كه شخصي سوار بر اسب بود و مي گفت اين قوم سير مي
كنند و اجل هم بسوي آنان در حركت است. دانستم كه خبر مرگ ماست كه به ما داده شده است". علي اكبر (ع) فرمود: “اي پدر! خداوند
بدي را از تو دور گرداند؛ آيا ما بر حق نيستيم؟” امام فرمودند: “ما بر حقيم". علي اكبر (ع) فرمود: پس ما را باكي از مرگ نيست كه
بميريم و بر حق باشيم” [2].
منابع: [1] مقتل الحسين مقرم، ص 189. [2] تاريخ طبري ج 6، ص 217. ————– التماس دعا
پروردگار...
واقعا به خدا اعتماد داریم!!!
دلم هنوز که هنوز است ،شاعرت می باشد
سكوت،
حرف دلت نیست، خاطرت باشد چـرا، ضـمـیـر تـو بـر عـكس ظاهرت باشد؟ بـگـو بـگـو که بـدانـم، چـه
بـر تـو مى گذرد
مخواه ،چشم مـن ایـن گونه ناظرت باشد خموش، هـرچه بمـانى، لـبـت گمان نكنم بـه چـیـره دستى
چشمـان ماهرت باشد
چـگـونـه مـدعـى مـرگ نـفـرتـى، وقـتـى گـواه مـن نـگـه حـى و حـاظـرت بـاشد؟! پـرنـده اى که به
بـام تو انـس دارد و بـس
روا مـــدار که مـــرغ مــهــاجــرت بـــاشــد تو کعبه اى، حجرالاسود است قلب تو، آه دگــر چــه جــاى
تـمــناى زائـرت
بـاشـد؟! وفـا بـه عشق قدیمت دلـیـل شد که دلـم هـنوز هم که هـنوز است، شـاعـرت باش.
مانده ام فردا ، فرزندان این نسل...
اگر ایمانیست به خداوند…چه نیازست به کفش قرمز؟
بی شَک پروردگارمدر آسمان چیز هایی برایم اماده کرده است
که هیچ کفش جلب توجه کننده ای نمی توانند جایش را بگیرد…
آغوش خداوند باز است…
با کفش های پاشنه دار نمی شود از پله های آسمان بالا رفت..مراقب باشیم
اسمش شد مــــــــــــــــــــــــد!!
شلــــوار لــــــــــــی را برایمان فرستادند، اوایل زیاد هم بد نبود…
بعد شد آفــــــــــــــــــت غیــــــــــرت و حــــــــیا
پسرانه اش از بالاکوتاه شد و دخترانه اش از پایین
چادر شد مانتو های بلند، مانتو ها ذره ذره آب رفت…!!
حالا دیگر باید آن را بلــــــــــــــــــوز نامید
چادر چادری ها هم کم کم تبدیل ب شنل شده
یا انقدری نازک ک بودنش طعنه ایست ب نبودنش
حالا دیگر شلـــــوار جایش را ب ساپــــــــــورت داده
روسری ها هم ک از عقب و جلو اب رفته!!
مانده ام فردا فرزندان این نســــــــل هنوز هم
مــــــــــــادر
را اسوه پاکی و
پـــــــــــــدر
را مظهر مردانگی میدانند؟
کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را…
کاش مردان همیشه مرد باشند و زنان همیشه زن.
40نکته اخلاقی
نکات مهم اخلاقی در 40 جمله کوتاه و خواندنی
سخنان خوب باید در زیباترین جملات طراحی و تدوین شوند، تا مورد توجه و تأمل مخاطبان واقع شود. به عبارتی ساده تر قالب کلام می بایست با قیمت کلام هم سان باشد. خوب سخن گفتن؛ سخن خوب گفتن، از مهم ترین لوازم پیام رسانی و متقاعد سازی در روان شناسی ارتباطات به شمار می آید.
در این نوشتار نمونه هایی را با هم مرور می کنیم:
1- کسی که به دنبال انتقام گرفتن است، زخم هایش را تازه نگه می دارد. (فرانسیس بیکن)
2- با مشت گره کرده نمی توان با کسی دست داد و دوست شد. (ایندرا گاندی)
3- پرسیدند بهشت را می خواهی یا دوست را؟! گفتم: جهنم است، بهشتی که در آن دوست نباشد.
4- خداوند بی نهایت است، امّا به قدر نیازت فرود می فرستد، به قدر آرزویت گسترده می شود، و به قدر ایمانت کارگشاست. (ملاصدرا)
5- گل عشق و دوستی با بی ریایی و صداقت و صمیمیت می روید و می ماند، از اینکه مراقب این گل زیبایی، می بوسمت.
———————————————-
6- بیا با آئین آب و آئینه زندگی کنیم. مثل آب هر چه پلیدی بشوییم. آئینه سان هر چه ندیدیم نگوییم.
7- ارزش هر کس، برابر است با ارزش آن چیزی که برایش ارزش قائل است. (حضرت علی علیه السلام)
8- کسی که با خدا دوست نیست، دوستی اش با تو دروغی بیش نیست، دوستی بدون خدا دوستی ناپایدار است.
9- دوست واقعی تو دشمن واقعی نقاط ضعف توست.
10- در میخانه ببستند، خدایا مپسند***که در خانه تزویر و ریا بگشایند. (حافظ)
———————————————-
11- 5 چیز را از کودکان بیاموز: در حال زندگی کن تا لذت ببری. شادی را گران نکن- با تمام وجود (از خدا) بخواه. کینه را از ذهن و زندگی دور کن. همواره در حال تلاش باش.
12- خدایا ما را ببخش که، در کار خوب یا جا زدیم یا جار زدیم.
13- آش خوب باشه، کاسه اش چوب باشه.
14- کسی که هیچ کاری نمی کند، هیچ اشتباهی نمی کند و کسی که هیچ اشتباهی نمی کند، هیچ چیز یاد نمی گیرد.
15- کسی شایسته آزادی است که بر هوس های خود مسلط شود- “گوته”
———————————————-
16- هر گاه پست های بزرگ به انسان های کوچک سپرده شود، پست ها پایکوبی می کنند. (عباسعلی کاوه)
17- دنیا مثل دوربین عکاسیه، لبخند بزن عزیزم.
18- خدایا کمکم کن تا دینم را به دنیایم نفروشم و برای نام و نان ایمانم را از دست ندهم. (دکتر شریعتی)
19- پرسیدند آزادی مهم است یا رفاه؟ گفتم: اگر آزادی نباشد نمی توانم بگویم نانم را چه کسی دزدید.
20- اگر می خواهی بدانی که چقدر ثروتمند هستی به این فکر کن که اگر همه اموالت را از دست بدهی چه چیزی برایت باقی می ماند.
———————————————-
21- باران نعمت ها و موهبت های الهی همیشه در حال باریدن است. ظرف دلت را دریایی کن تا باران بیشتری نصیبت شود. تا همیشه بمانی.
22- ساده بگویم، اگر می خواهی بدانی که خدا چقدر دوستت دارد. ببین تو چقدر دوستش داری و چقدر برایش وقت داری و گفتگو و خلوت می کنی به حرف هایش گوش می دهی و به خواسته هایش عمل می کنی؟
23- عشق و محبت بین کسانی ایجاد می شود که به راستی به خدا ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند. (سوره مریم / 92)
24- زندگی مسأله است حل باید کرد، راه است طی باید کرد، دراز مدت است صبر باید کرد. تفریح است بازی باید کرد. باغبانی است عشق باید کرد. تعهد است عمل باید کرد. راز است کشف باید کرد.
25- مراقب افکارت باش که تبدیل به گفتارت می شود. مراقب گفتارت باش که رفتارت را تعیین می کند. مراقب رفتارت باش که عادتت می شود. مراقب عادتت باش که تبدیل به شخصیت تو می شود. و شخصیت تو سرنوشتت را ترسیم می کند. (حضرت علی علیه السلام)
———————————————-
26- همنشین تو از تو ،بِه باید تا عقل و دینت بیفزاید.
27- کسی که شایسته ستایش است محتاج ستایش نیست و کسی که شایسته ستایش نیست محتاج ستایش است.
28- در دل سخت سنگ سبزه نمی روید. در دل نرم خاک رویش و پالایش ایجاد می شود.
29- خوبی ها خود و بدی های دیگران را پنهان کن، خدا افشاگر خوبی است.
30- نماز نور، نردبان و برکه است، راهت را روشن می کند، از زمین به آسمانت می برد و تمام وجودت را شستوشو داده و طاهر می سازد.
———————————————-
31- مباد گل ،تو را از گلکار غافل کند.
32- پسته خندان ارزشمند است پسته ای را که نمی خندد، در سرمای شدید قرار داد تا منجمد شود. و بعد بلافاصله آن را در آب جوشی می ریزند تا ترک بخورد. و یا با سنگ بر سرش می کوبند تا خندان شود.
33- نعمت های خود را بشمار نه محرومیت هایت را.
34- از قفس، مرغ به هر جا رود بستان است، مگس در قفس آزاد است. مرغ در قفس در بند.
35- باز شدن هر آموزشگاه = بسته شدن یک بازداشتگاه (ویکتور هوگو)
———————————————-
36- حسادت تو علیه کسی، نشانه برتری او بر توست (اعتراف به برتری اوست).
37- چاپلوسی در سه جا لازم و عبادت است: در برابر خدا، والدین و در برابر محرومان و ستمدیدگان. (حضرت علی (علیه السلام))
38- تا توانی می گریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد.
مار بد تنها همی بر جان زند یار بد بر جهان و بر ایمان زند.
39- کمتر کسی 80 سال زندگی می کند، بیشتر 80 ساله ها، 80 بار یک سال را تکرار می کنند.
40- خدایا به مردان ما غیرت، به زنان ما عفت، به پیران ما سلامت، به دختران ما متانت به پسران ما سعادت، به عالمان ما صداقت، به مسئولان ما عدالت، به اصناف ما مروت، به ملت ما وحدت به نویسندگان ما مسئولیت، به هنرمندان ما کرامت، به سرمایه داران ما دیانت عطا فرما.
آقام هر روز با من حرف می زنه
یا صاحب الزمان
خداوندا...
خداوندا!
تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است,چه رنجی می کشد
آن کس که انسان است و از احساس
سرشار است.
بشمار به ده نمی رسه...
اگه حجاب داری به خودت ببال …
چرا؟
وارد یک فروشگاه که به خیال خودشون فروشگاه بالا شهریاست میروی …
حالا بشماریک،دو،…مطمئن باش به ده نمی رسی که شماردنت متوقف میشه.
شماردن چی؟
خوب معلومه تعداد چادری ها وبا حجاب ها.
این رو مطمئن باش حضرت فاطمه (س)و حضرت مهدی به توی خانوم افتخار میکنه ، پس خودت هم به خودت ببال.
بیشتر اون بی حجاب ها این عقیده را دارند واین طور فکر می کنند…
من از خیلی چادری ها و مذهبی بهترم چرا که فلان کار خوب را انجام می دهم!
مثلا نماز شب می خوانم یا انفاق زیادی می کنم! این دسته از افرادند،آنان می گویند ما ظاهرمان اینگونه است در صورتی که اهل نماز شب و نیکوکاری و کمک به همنوعان هستیم!اولأباید بگوییم نماز شب و انفاق و کلا اینگونه کارهای نیک و پسندیده ازمستحبات بوده در صورتی که حفظ حجاب و رعایت حدود اسلامی از واجبات است،درجایی که واجبی هست نمی توان آن را ترک نمود و به بهانه انجام کار خیر دیگریکه مستحب است گردن خدا منت گذاشت و با این کار نیک به اصطلاح آن عیب را که صیانتش واجب بوده مخفی کرد!ثانیأ مردمی که در اجتماع شما را می بینند،ظاهر شما را می بینند و به گناه می افتند،در حالی که آنان از نماز شب شما بی خبرند!این بی معرفتی ست که واجب الهی را زیر پا بگذاریم و سراغ انجام مستحبات برویم واین ناشی از حس منفعت طلبی آدمی ست چرا که هدف از انجام مستحبات جذب نعمتهای بیشتر دیگری از جانب خداونداست!
کی می خواهیم خودمون را به خدا نزدیک کنیم؟!!
لحظه به لحظه به مرگ نزدیکتر می شویم ، به خدا چطور؟
خوب روی این جمله فکر کنید .واقعا هر لحظه ،نه ،هر سال چقدر به خدا نزدیک
می شویم ؟
اصلا به خدا نزدیک می شویم ؟؟
حجاب ،نقطه تفکر وتمدن انسانیت
حیای خود را باخته ای یا همه به تو محرمند!!!
تَصویـرَت را گذآشته ای تـُوی فَضای مَجـآزی… به قُـول خُـودت خُشکــــِ مَذهبــــ نیستی….
اتفاقـاً، با حجـآب هم گُذاشته ای… بیشتَـر از خیابـآن هَـم رو گِرفته ای، زیرِ عکسَتــ
مینویسَند: “مـاشاءَلله!!!” مینویسنَــد: “چقَـدر بهت میـآد” میگویَنـد: “چقَـدر خُوشگِل ونـآز
شُدی"… حتّی مَـردان عَرَب هم میگویَند جَمیلٌ و…. . امـا … یـآدَت نَـرود!!!! بخُـدا پسرِ
رَهگُذر و مُزاحم تُـوی خیابـآن هَم همین را میگویَـد… آنجــــــا، احتمـآل 90% حَیـآ
میکُنی… روی بَـر میگردانی… بی مَحلی میکنی وَ اینجــــــا، میگویی: مُتشکرم…مِرسی…چشمـآتُـون قَشنگ میبینه
وَ …. نمیدانَم… حَیـآی خُـود را بـآخته ای یـآ همه به تُـو مَحرَمنـد
یه چیز خیلی ساده که خیلی هامون نسبت به اون بی توجهیم...
خانم … لازم نیست از مغازه دار کلی تشکر کنی،
▣ آقا … مشتری شما با شما محرم نیست که
بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد!
▩ خانم … لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی،
یا اگه جنس گرونه .. شروع کنی به نالیدن از گرونی !
نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی
که گاهی به شوخی کردن هم می کشه!
نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری …
▣ آقای فروشنده … شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی …
زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه ت برن.
▩ خانم … کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته … حواست باشه.
▣ آقای فروشنده … تو مغازه ت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه.
خانمها … آقایون … آرامش خونوده هاتون در گرو رفتارهای شماست …
شوخی و بگو و بخند با نامحرم روی روح شما اثر می گذاره و
این اثر به خونه هاتون منتقل میشه،
در رفتارتون با همسرتون نمود پیدا می کنه و باعث سرد شدن محیط خونه تون میشه.
حریم دوستی
در روايتی حضرت به انسانها ميفهماند انسان!
تو يك برادر داري و آن دين توست دور دينت را
ديوار بكش كه هر كس طمع نكند طرزي زندگي كنيد
كه دوستان شما به شما پيشنهاد گناه ندهند حريم بگيرند
اينكه گفتند به شما احترام ميكنند يعني حريم ميگيرند, وقتي حريم ميگيرند
كه شما دور دينتان را ديوار كشيده باشيد نتيجه اينكه انسان يك برادر دارد و آن دين است
تنها برادر ما همان دين ماست «أخوك دينك»
عید سعید غدیر مبارک باد.
یا مهدی...
امام هادی علیه السلام می فرمایند:
خدایا...
خدایا، حکمت قدم هایی که برایم بر می داری را بر من آشکار کن – تا درهایی که به سویم می گشایی را ، ندانسته نبندم
و درهایی که به رویم می بندی را، به اصرار نگشایم
متن خطبه غدیر
بسم الله الرحمن الرحیم
1- حمد و ثنای الهی
ستایش خداوندی را که در یگانگی، والا و در بی همتایی، نزدیک و در اقتدار شکوهمند، و در ارکان خود بسی بزرگ است. دانشش بر همه چیز احاطه دارد و حال آنکه او در مقام خودش است و آفریدگان، همگی مقهور قدرت اویند. بزرگی که پیوسته بوده و ستوده ای که همیشه خواهد بود. پدید آورنده آسمانهای بلند و گستراننده گستره شده ها و فرمانروای مطلق زمینها و آسمانهاست و بی اندازه پاک و بینهایت پاکیزه است. پروردگار فرشتگان و روح القدس و نسبت به هر آنچه آفریده، فزونبخش است و چه ساخته و پرداخته، غرقه عطا و فضل اویند. هر دیده ای را می بیند، و هیچ دیده ای را توان دیدار او نیست.
بزرگوار و بردبار و بخشنده ایست که رحمتش همه چیز را فرا گرفته و منعمی است که بر همه مخلوقات منت دارد.
در اجرای کیفر مجرمان شتاب نمی کند و به عذابی که در خور آنند تعجیل نمی نماید. به اسرار نهان و به سویداء سینه ها آگاه است و هیچ رازی از او پوشیده نیست و هیچ امر پنهانی او را به اشتباه نمی افکند.
بر همه اشیاء، محیط و بر همه چیز، چیره و بر هر نیرویی غالب و بر هر کاری تواناست. نیست مانندی برایش و حال آن که او پدید آورنده همه موجودات است از نیستی. جاودانی که به عدل، پایدار است و خدایی جز او نیست. سرافراز و حکیم و والاتر از آنکه به دیده ها مشهود گردد و لیکن او هر دیده ای را در می یابد و بر هر چیز دقیق و آگاه است.
به دیده هیچ بیننده در نیامده تا وصفش ممکن شود و احدی را از چگونگی پیدا و پنهانش آگاهی نیست مگر به همان مقدار که خود (عزّوجلّ) از خویشتن خبر داده است.
و گواهی می دهم: او خدایی است که هستی، آکنده قداست اوست و آغازِ بی آغاز و انجام بی فرجام (همه هستی) به نور او احاطه شده است.
فرمانش بی مشورت مستشاری جاری و نافذ است و قضا و تقدیرش بی مدد همکاری، بر کائنات حکومت دارد و در تدبیر امر خلقش، هیچ نقص و بی نظمی نیست.
موجودات را بی آنکه نمونه ای از پیش داشته باشد، ابتکار و خلقت فرمود و بدون کمک هیچ یاوری آنها را بیافرید و در این هنگامه نه او را رنجی و نه نیازی به چاره سازی بود. به ایجاد خلق اراده نموده پس خلق، خلعت هستی یافتند و (به نور وجودش) آشکار شدند. پس اوست خدایی که معبودی جز او نیست، آن (خدایی) که به صنع خود، اتقان و استواری داد و در مصنوع خود، حسن و زیبایی نهاد. دادگریست که هرگز ستم نکند و بزرگواریست که کلیه امور به او باز میگردد.
و گواهی میدهم اوست که هستی در برابر قدرتش فروتن و در مقابل هیأتش سر افکنده و تسلیم است.
اوست سلطان سلاطین و مالک همه ملکها و گرداننده افلاک و فرمانروای مهر و ماه که هر یک تا زمانی مقدّر در کار گردشند. اوست که چادر شب بر رخسار روز کشد و شب را در نور روز فراگیر کند که هر یک شتابان در جستجوی یکدیگرند. اوست شکننده ستمکاران و زورگویان و نابود کننده شیاطین پست و پلید.
نه او را ضدّی است و نه شریکی. یکتای بی نیاز است. نه کسی زاده اوست و نه او زاده کسی و نه احدی همتا و مانند وی است. معبودی یکتا و پروردگاری ارجمند است هر چه خواهد کند و اراده اش بر جهان فرمانرواست. او بر هر چیز و به شمار همه چیز آگاه است. مرگ و زندگی، نیازمندی و بی نیازی به اراده او و خنده و گریه و منع و عطا به خواست اوست.
ملک و سلطنت، از آن او و ثنا و ستایش، ویژه او و خیر و نیکی به خواست اوست و اوست که بر هر کاری تواناست. شب را در روز، و روز را در شب فرو میبرد و خدایی جز او نیست. خدایی بس ارجمند و بسی بخشاینده. به خواهش بندگان، پاسخ میدهد و صاحب بخشش و عطای بزرگ است. به شمار نَفَس جانداران آگاه و پروردگار پری و آدمی است.
کاری بر او دشوار نیست و ناله فریاد خواهان او را به کاری وادار و ناگزیر نمی سازد. به ستوه نیاورد او را اصرار اصرار کنندگان. نگهبان نیکان و توفیق بخش رستگان و سَروَر جهانیان است و آفریدگان را سزد که به هر حال، در خوشی و سختی و در شدت و راحت سپاس او گویند و ستایش او کنند.
و اینک من، در هر دشواری و راحت و در هر سختی و سستی ستایشگر اویم و به او و فرشتگان و فرستادگان و کتب آسمانیش، ایمان دارم.
فرمانش را به جان شنوده و فرمان بردارم و در هر کار که او را خشنود و راضی سازد، شتابنده ام. به قضا و حکمش سر تسلیم دارم و به اطاعت فرمانهایش مشتاق و از عقوبت و مجازاتش سخت در هراسم که اوست خداوندی که از حیله اش، ایمن نتوان نشست با آنکه از ستمش جای هیچ بیم و نگرانی نیست. اعتراف میکنم که بنده اویم و گواهی میدهم که او پرورنده و پروردگار من است و آنچه را که به من وحی فرموده، به مردم ابلاغ خواهم کرد. مبادا که به سبب مسامحه در انجام وظیفه تبلیغ، کوبه عذاب حق بر من فرود آید، عذابی که هیچ قدرتی را توانایی دفع آن نباشد که چه بزرگ است نیرنگ او.
2- فرمان الهی
نیست معبودی جز او که دستورم داده و اعلام کرده که: << اگر در ابلاغ آنچه اینک بر تو فرو فرستادهام کوتاهی کنی، در حقیقت ، به هیچ یک از وظایف رسالت و ابلاغ من عمل نکرده ای >> و هم او - تبارک و تعالی - حفظ و نگهداری مرا در برابر مخالفان تعهد و تضمین کرده و او مرا کفایت کننده ای بزرگوار است. و اینک این است آن پیام که بر من نازل فرموده: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، یا أیُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما أنزلَ إلَیکَ مِن ربک (فی عَلیٍ) و إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَک وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ .
ای مردم! من در ابلاغ آنچه که بر حق بر من فرو فرستاده است، کوتاهی نکرده ام و هم اکنون سبب نزول آن آیه را برایتان باز خواهم گفت: فرشته وحی خدا - جبرئیل - سه بار بر من فرود آمده و از سوی حق تعالی، پروردگارم، فرمان داد تا در این مکان به پا خیزم و سپید و سیاه مردم را رسماً آگاهی دهم، که علی بن ابیطالب، برادر و وصی و جانشین من و امام پس از من است که نسبتش به من، همان نسبت است که هارون به موسی داشت، با این تفاوت که رسالت به من خاتمه یافته است و بعد از خداوند و رسولش، علی، ولیّ و صاحب اختیار شماست و پیش از این هم خداوند در این مورد آیه ای دیگر از قرآن را نازل فرموده:
(( إنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعونَ))
علی بن ابیطالب، همان کسی است که نماز به پای داشت و در حال رکوع، به نیازمند، صدقه داده است و او در هر حالی رضای خدا را میجوید.
از جبرئیل خواستم که از خداوند متعال معافیّت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ ای مردم چون میدانستم که در میان مردم پرهیزگاران، اندک و منافقان، بسیارند و از مفسده جویی گنه آلودگان و نیرنگ بازی آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفته اند، آگاهی داشتم؛ همانها که خداوند، در قرآن کریم، وصفشان کرده است:
یَقُولُونَ بِألسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلُوبِهِم وَ یَحسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَ اللهِ عَظیمً ¤
هنوز آن آزارها که این گروه بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبرده ام، تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوان علی با من و توجهی که به او داشتم، به عیب جویی من برخاستند و مرا زود باور که هر چه می شنود، بی اندیشه می پذیرد، خواندند تا آنکه خداوند عزّوجلّ، این آیه را نازل فرمود:
((وَ مِنهُمُ الَّذینَ یُؤذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أذُنٌ قُل أذُنُ خَیرٌ لَکُم یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ ))
من هم اکنون می توانم یک یک از این گروه را به نام و نشان، معرفی کنم؛ لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد بزرگوارانه رفتار کرده و می کنم.
ولی اینها همه، خدای را از من راضی نمی سازد مگر آنکه وظیفه خود را در مورد مأموریتی که از آیه شریفه ((یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أنزِلَ إِلَیکَ …)) یافتهام، به انجام برسانم.
((حال که چنین است پس))
3- اعلام رسمی ولایت و امامت دوازده امام
ای مردم! بدانید که خداوند، علی بن ابیطالب را ولیّ و صاحب اختیار شما معیّن فرموده و او را امام و پیشوای واجب الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزاده ای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موّحدی، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازم الاجرا مقرر فرموده است. هر کس با علی (علیه السلام) به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی نماید، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود.
مؤمن کسی است که به علی (علیه السلام) ایمان آورد و او را تصدیق کند. مغفرت و رحمت خداوند شامل او و کسانی است که سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطیع و تسلیم باشند.
ای مردم! این آخرین بار است که مرا در این موقعیّت، دیدار می کنید، پس گوش فرا دارید و به سخنانم دل سپارید و دستور پروردگارتان را فرمان برید.
خداوند عزّوجلّ، پروردگار و ولیّ و صاحب اختیار و خداوندگار شماست و گذشته از او و پیامبرش - محمّد (صلی الله علیه و آله) - همین من که اکنون به پا خاسته و با شما سخن میگویم سپس بعد از من علی (علیه السلام) به امر خدا بر شما سمت ولایت و صاحب اختیاری دارد و پس از او امامت و پیشوایی تا روز واپسین و تا آن هنگام که خدا و پیامبرش را دیدار خواهید کرد، در ذرّیه و نسل من که از پشت علی (علیه السلام) هستند، قرار خواهد داشت.
جز آنچه خداوند، حلال کرده، حلال نیست و جز آنچه خداوند حرام فرموده حرام نیست و پروردگار، هر حلال و حرامی را به من معرفی کرده است و من نیز تمام آنچه خداوند از کتاب خود و حلال و حرامش، تعلیم نموده است، به علی (علیه السلام) آموختهام.
ای مردم! دانشی نیست که خداوند به من تعلیم نکرده باشد، و من نیز هر چه که تعلیم گرفته ام به علی (علیه السلام)، این امام پرهیزگاران و پارسایان آموخته ام و دیگر دانشی نیست مگر آنکه به علی (علیه السلام) تعلیم کرده ام و اوست امام و راهنمای آشکار.
ای مردم! مبادا که نسبت به او راه ضلالت و گمراهی سپرید و مبادا که از او روی برتابید و مبادا که از ولایت و سرپرستی او و از اوامر و فرمانهایش به تکبّر، سر باز زنید. اوست که هادی به حق و نابود کننده باطل است و از نا پسندیدهها بازتان میدارد. اوست که در راه خدا از سرزنش هیچ کس، پروا نمی کند و اوست نخستین کسی که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و جان خویش را فدای رسول الله کرد، در آن هنگامه ها که هیچ کس در کنار پیامبر باقی نماند، همچنان از او حمایت کرده و تنها رها ننمود و هم او بود که در آن روزگار که کسی را اندیشه پرستش و اطاعت خدا نبود، در کنار پیامبر، پروردگار خود را پرستش و عبادت می کرد.
ای مردم! علی را برتر و والاتر از هر کس بدانید که خدایش از همه، والاتر و برتر دانسته است! و به ولایت او تمکین کنید که خدایش به ولایت بر شما منصوب فرموده است.
ای مردم! علی (علیه السلام)، امام و پیشوا از جانب حق تعالی است و خداوند توبه منکران ولایت او را هرگز نخواهد پذیرفت و هرگز آنان را مشمول عنایت و مغفرت خویش، قرار نخواهد داد و خداوند، بر خود حتم و لازم فرموده که با آن کسان که از فرمان علی(ع) سر بپیچند، چنین رفتار کند و پیوسته تا جهان، باقی و روزگار، در کار است، ایشان را در شکنجه و عذابی سخت و توان فرسا معذّب دارد.
پس مبادا که از فرمانش معصیت کنید که به آتشی گرفتار خواهید شد که آدمی و سنگ، هیزم آنند و برای کافران فراهم گردیده است.
ای مردم! همه پیامبران پیشین و رسولان نخستین، مردم را به آمدن من بشارت داده اند. من، خاتم پیامبران و رسولان خدایم و بر همه خلق آسمانها و زمینها حجّت و برهانم، هر کس در این امر، تردید کند، همچون کفّار جاهلیّت نخستین است و هر کس در سخنی از سخنان من شک نماید، در حقیقت، به تمام سخنان من شک کرده است و چنین کس، مستحق بلا و مستوجب آتش خواهد بود.
ای مردم! خداوند متعال با این فضیلتها که بر من، مرحمت فرموده، بر من منّت نهاده و احسان کرده است (آری) خدایی جز او نیست و تا جهان، برقرار و روزگار پایدار است در هر حال ستایش و سپاس من، ویژه اوست.
ای مردم! علی (علیه السلام) را برتر از همه بدانید که گذشته از من، از هر مرد و زنی، برتر و والاتر است. (بدانید) که خداوند، به خاطر ماست که به جهانیان، روزی میدهد و آفرینش بر پای و برقرار است؛هر آن کس که این سخن مرا انکار کند، ملعون و ملعون و مغضوب و مغضوب درگاه حق است.
هان. آگاه باشید که این سخنان را، به یقین، جبرئیل از سوی حق تعالی به من خبر داده و گفته است که: ((هر کس با علی(ع) به عداوت و دشمنی بر خیزد و ولایت و محبت او را در دل نگیرد، لعنت و خشم مرا نسبت به خود، فراهم کرده است))؛ پس هر کس باید که در کار خود بنگرد که برای فردای خود، چه آماده نموده است؛ پس باید که از مخالفت با علی (علیه السلام) سخت بر حذر باشید و مبادا که پس از ثابت قدمی، پایتان بلغزد که خداوند به هر چه کنید، آگاه است.
ای مردم! علی (علیه السلام) همان کس است که خدا در کتاب مجید خود، به عنوان ((جنب الله)) از او یاد کرده و از زبان مبتلایان به دوزخ، فرموده است: ((یا حَسرَتا عَلی ما فرَّطتُ فی جَنبِ الله.))
ای مردم! در قرآن به تدبر و تفکر، نظر کنید و در درک و فهم آیات آن بکوشید، و به محکمات آن توجه کنید و از متشابهاتش، پیروی می نمایید.
به خدا سوگند، غیر از این مرد که هم اکنون دست او را گرفته و او را بر کشیده ام هرگز دیگری نیست که بتواند دستورات قرآن را برای شما روشن کند و تفسیر آیات آن را بیان نماید، همین مردی که اکنون بازوی او را گرفته ام و به شما اعلام میکنم که:
هر کس را من مولا و سرپرست و صاحب اختیارم، علی(ع) مولا و سرپرست و صاحب اختیار اوست؛ این مرد، علی بن ابیطالب است، برادر و وصی من است، که فرمان دوستی و ولایت او از جانب حق متعال بر من نازل گردیده است.
ای مردم! علی(ع) و آن پاکان از فرزندانم، ثقل اصغرند و قرآن، ثقل اکبر است، که هر یک، از دیگری خبر میدهد و هر کدام، دیگری را تأیید و تصدیق میکند؛ میان این دو ثقل و این دو امر گرانقدر، جدایی نخواهند بود تا آنکه، قیامت در کنار حوض، به من برسند. ایشان امنای حق در میان خلق و فرمانروایان او بر روی زمیناند.
به هوش باشید که من، آنچه لازم بود، گفتم. به هوش باشید که مطلب و مقصود را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم. توضیح دادم که این امر، به دستور خداوند بود و من نیز از سوی او (عزّوجلّ) به شما ابلاغ نمودم. به هوش باشید که عنوان (امیرالمؤمنین) بر کسی جز برادر من روا نیست و این سمت و مقام و فرمانروایی بر مسلمانان، پس از من، برای هیچ کس جز وی مجاز و حلال نیست.
4-معرفی علی بن ابیطالب(ع)
(رسول خدا (ص) در این هنگام، بازوی علی(ع) بگرفت و او را بالا برده و به مردم نشان داد، تا آنجا که پاهای وی، محاذی زانوی پیامبر (ص) میرسید و پس از آن، به سخن ادامه داد):
ای مردم! این علی(ع) ، برادر و وصی من و مخزن علم و خلیفه و جانشین من است بر امّت. علی(ع) مفسّر قرآن، کتاب خداست اوست که مردم را به حق دعوت میکند و اوست که به هرچه موجب رضا و خوشنودی خداست، عمل کننده است.
اوست که دشمنان حق، در پیکار و ستیز و به فرمانبرداری و اطاعت از خدا، سخت کوش و باز دارنده مردمان از معاصی و نا فرمانیهاست. اوست خلیفه و جانشین رسول خدا، اوست امیر مؤمنان و پیشوا و هادی خلق خدا. اوست که به امر خدا قاتل ((ناکثین)) و ((قاسطین)) و ((مارقین)) است.
(ای مردم!) آنچه میگویم به فرمان پروردگارم میگویم و این خواست و دستور حق است که هیچ سخنی از او، به دست من تغییر و تبدیل نپذیرد؛ حال میگویم: خداوندا! هرکس که علی(ع) دوست میدارد، دوست بدار و هر کس که با وی دشمن است، دشمن دار. خداوندا! هر کس که علی(ع) انکار کند، لعنت کن و آن کس که پذیرای حق او نباشد، به خشم و غضب خود، گرفتار ساز. خداوندا! اگر اکنون، علی(ع)، ولیّ تو را به خلافت و جانشینی خود معیّن کردم و امری که موجب اکمال دین و اتمام نعمت تو بر این مردم است، بیان کردم، همه و همه به فرمان تو بود اینک تو پسندیدهای برای ایشان و فرمودی: (( وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فی الآخِرۀِ مِنَ الخاسِرینَ))
خداوندا! تو را گواه میگیرم و کافیست گواهی تو که من به وظایف تبلیغ و رسالت خود عمل کردم.
5-اهمیّت مسأله امامت
ای مردم! خداوند عزّوجلّ، کمال دین شما را در امامت و پیشوایی علی(ع) قرار داده است؛ پس هر کس که از او و جانشینان او از فرزندان من که از صلب اویند تا واپسین روز جهان پیروی و اطاعت نکند، به حبط و نابودی اعمال گرفتار گردیده و در آتش دوزخ، جاودانه، معذّب خواهد بود، نه دیگر عذابش تخفیف یابد و نه مهلت و فرصت نجاتی به او داده شود.
ای مردم! این علی(ع) است که مرا بیش از هر کس یاری کرده و از همه بر من سزاوارتر است. از تمام مردم به من نزدیکتر و از همه کس، نزد من محبوبتر و گرامیتر است.
خداوند عزّوجلّ و من از او راضی و خوشنودیم. آیهای در قرآن مُشعِر به رضایت حق از بندگان، نازل نشده مگر آن که در شأن علی(ع) است و هر جا که خداوند مؤمنین را مخاطب قرار داده، در درجه نخست، نظر به او داشته است. آیه مدحی نیست مگر آنکه در مورد اوست و بهشتی که در سوره (( هَل أتی علی الانسان یاد شده، برای اوست، و در نزول آن دیگری جز او منظور نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده و است.
ای مردم! علی(ع)، ناصر دین خدا و حامی پیامبر خداست، اوست پارسای پرهیزگار و طیّب و طاهر و رهنما و ره یافته.
پیامبرتان، بهترین پیامبر و وصیّ او بهترین وصیّ و پسرانش بهترین اوصیاءاند.
ای مردم! ذریّه و نسل هر پیامبری از صلب خود اویند امّا ذریّه و نسل من از صلب علی(ع) هستند.
6-خطر انحراف و کار شکنی
ای مردم! شیطان به حسادت، آدم را از بهشت بیرون کرد، پس مبادا که نسبت به علی u حسد ورزید که اعمالتان یکسره باطل شود و به لغزش و انحراف درافتید؛ که آدم صفوت الله تنها به سبب یک معصیت، به زمین فرو افتاد؛ پس بر شماست که مراقب احوال خویشتن باشید. شما که در میانتان، دشمن خدا نیز هست.
(ای مردم!) جز شقیِ واژگون بخت کسی با علی u کینه نمیورزد و جز پارسای پرهیزگار، مِهر علی(ع) در دل نمیگیرد و جز اهل ایمان و مخلصان بی ریا به علی(ع) ایمان نخواهند آوردو به خدا سوگند سوره/ وَالعَصر إِنَّ الإِنسانَ لَفی خُسرٍ … ¤ در شأن علی(ع) نازل شده است.
ای مردم! خدا را گواه میگیرم که در انجام وظایف رسالت فروگذار نکردم و بر پیامبر، جز ابلاغ فرمان حق، وظیفهای دیگر نیست.
ای مردم! نسبت به خداوند آنچنان که شایسته است پرهیزگار باشید مبادا که جزء مسلمانی دیده از جهان فرو بندید.
ای مردم! به خدا و پیامبرش باور آرید و به نوری که با او نازل شده ایمان آورید، پیش از آنکه خشم خدای شما را فرو گیرد و به مجازات، رخسارتان به عقب باز گردانده شود.
ای مردم! این نور از جانب حق تعالی در من سرشته شده و بعد از آن در طینت علی(ع) و سپس در نسل او قرار داده شده تا آنگاه که نوبت به امام قائم، مهدی(عج) رسد و اوست که سرانجام، حق خدا و حقوق ما را خواهد ستاند؛ که خداوند عزّوجلّ ما را بر تمام مقصران و دشمنان و مخالفان و خائنان و معصیت کاران و ستمگران حجت قرار داده است.
ای مردم! به شما اعلام خطر میکنم، به هوش باشید که من فرستاده خدا به سوی شمایم و پیش از من رسولانی آمده و رفتهاند، آیا اگر من نیز از جهان بروم و یا کشته شوم، به راه پیشینیان خود، باز میگردید؟! ولی هر آنکس که به عقب باز گردد و به جاهلیت اسلاف خود روی کند، زیانی به خداوند نخواهد رساند، امّا پروردگار، سپاسگذاران را پاداش نیکو مرحمت خواهد کرد ای مردم! بدانید که علی(ع) همان کسی است که متّصف و موصوف به سپاسگذاری و شکیبایی است و پس از او فرزندان من که از صلب اویند، به این صفات مزیّن و ممتازند.
ای مردم! مسلمانیِ خود را بر خداوند منّت منهید، که موجب خشم و غضب پروردگار بر شما گردد و عذابی از سوی او به شما رسد، زیرا که حق در کمین است.
ای مردم! چیزی نمیگذرد که پس از من امامان و سردمدارانی پدید آیند که خلق را به آتش و دوزخ فرا خوانند اما این گروه را در روز قیامت یار و مددکاری نخواهد بود.
ای مردم! خدا و پیامبرش از این کسان، متنفّر و بیزارند.
ای مردم! اینان و پیروان و یارانشان، جملگی، در پست ترین دوزخ گرفتار خواهند شد، و چه بد جایگاهی است دوزخ، برای این گروه که به تکبر گراییده اند. هشیار باشید که اینان همان ((یاران صحیفه)) اند (اما هر یک از شما باید که در نامه اعمال خود بنگرد گر چه مردم جر تنی چند، نامه عمل خود را از یاد برده اند). ای مردم! من این ولایت را به عنوان امامت و ارث تا روز قیامت، در ذریه و نسل خود قرار دادم و با این کار وظیفه ای را که به آن مأمور بودم، به پایان بردم تا بر هر حاضر و غایب و بر هر کس که شاید در این انجمن بوده و یا در این اجتماع حضور نداشته است و حتی بر آنان که هنوز از مادر متولد نشدهاند، حجّت تمام باشد. باید که ماجرای امروز را حاضران به غائبان گزارش کنند و پدران به فرزندان تا واپسین روز خبر دهند. گر چه مدتی نخواهد گذشت که (عده ای) این امر را با غصب و ستم، از آن خود قرار خواهند داد و خدا آن غاصبان را لعنت کندو از رحمت خود، دور و مهجورشان سازد و در چنین حال، سزاوار این عذاب گردند که فرمود:
(( سَنُفرِغُ لَکُم أیُّهَا الثَّقَلانَ یُرسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِران.))
ای مردم! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه پاک و پلید از یکدیگر ممتاز گردند و خدا شما را بر اسرار پنهان، آگاهی نداده و نخواهد داد.
ای مردم! سرزمینی نیست مگر آنکه خداوند، مردم آن را در اثر تکذیب حق، هلاک کرده و چنانکه خود به این معنی اشاره فرموده است:
((وَ کَذلِکَ نُهلِکَ القُری وَ هِیَ ظالِمَۀٌ))
و این علی(ع) امام و پیشوای شما و ولیّ و صاحب اختیار شماست. که خداوند، در مورد او تهدیدها و وعده ها کرده و خدا وعده های خود را انجام خواهد داد.
ای مردم! پیش از شما، اکثر مردم نخستین به گمراهی رفتند و خداوند ایشان را هلاک نمود و هم اوست هلاک کننده گروه هائی که از این پس میآیند، همچنانکه فرمود: /ألَم نُهلِکِ الأوَّلینَ، ثُمَّ نُتبِعُهُمُ الاخِرینَ، کَذلِکَ نَفعَلُ بِالمُجرِمینَ، وَیلٌ یَومئذٍ لِلمُکَذِّبینَ ¤ .
ای مردم! خداوند، مرا به پاره ای از امور امر کرده و از پاره ای دیگر نهی فرموده است و من نیز علی(ع) را به آن امور، امر و نهی کرده ام؛ پس در حقیقت، او اوامر و نواحی حق را از پروردگار خود اخذ نموده است؛ پس باید که گوش به فرمان او کنید تا از سلامت برخوردار گردید و دستورش را به اجرا گذارید تا به راه هدایت رفته باشید و از آنچه نهی میکند حذر کنید تا به رشد و کمال رسید و خویشتن را بدان گونه که خواست اوست، باز سازید و مبادا که راه های دیگر شما را از پیمودن راه و رویه او باز دارد.
ای مردم! صراط مستقیم خداوند منم و شما به رعایت آن مأمور شده اید و پس از من، علی(ع) و سپس فرزندانم که از صلب اویند امامان و پیشوایان شمایند که خلق را به راه راست هدایت میکنند و پیوسته روی به سوی حق دارند. (پس از آن سوره حمد را تا پایان تلاوت کرد و به ادامه سخن پرداخت:)
ای مردم! این سوره (= حمد) در شأن من و علی(ع) و فرزندانش فرود آمد و شامل ایشان میگردد همچنین مخصوص آنهاست، ایشان، اولیای خدایند که نه خوفی در دل دارند و نه اندوهی آزارشان دهد، بدانید که حزب الله پیروز است و در برابر، دشمنان علی، گروهی اهل شقاق و نفاق و کینه ورزانی متجاوز و برادران اهریمنند که به منظور فریب و نیرنگ، سخنان بی مغز و آمیخته به رنگ و ریا با یکدیگر نجوا میکنند.
7-معرفی دوستان و دشمنان
ای مردم! دوستداران علی(ع) و فرزندانش، مردمی اهل ایمانند که خداوند در کتاب خود از آنان بدینگونه یاد کرده است:
/لا تَجِدُ قَوماً یُؤمِنونَ بِاللهِ وَالیَومِ الاخِرِ یُوادُّونَ مَن حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهَ … ¤ (سوره مجادله، آیه 22) دوستداران علی و فرزندانش کسانی هستند که نوشته شده در دلهایشان ایمان، و مدد نموده خداوند ایشان را بوسیله فرشته ای از سوی خودش و او وارد فرماید ایشان را در باغهائی که جاریست از زیر آنها نهرهائی برای همیشه در آنجا میمانند. خداوند از ایشان راضی و ایشان از خداوند خوشنودند.
ایشان حزب خدا و آگاه باشید که حزب خدا رستگارانند!
خداوند عزّوجلّ در توصیف ایشان چنین فرموده است:
/ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبَسُوا ایمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ ¤.
و نیز میفرماید: ((اینان در امن و امان، به بهشت داخل شوند و فرشتگان با فروتنی، سلامشان دهند و گویند: پاک و پاکیزه اید شما؛ پس جاودانه در بهشت ساکن شوید)).
آگاه باشید دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند در توصیفشان در جای دیگر فرماید:
((ایشان، در امن و سلامت و بی حساب به بهشت وارد میشوند)).
(و در مورد دشمنان ایشان فرموده است:)
((آگاه باشید دشمنان آنها کسانی هستند که به دوزخ در میافتند و غریو جهنم را که میجوشد و میخروشد و صدایی که از سوخت و سوز آن بر میخیزد، میشنوند)).
و نیز در قرآن آمده:
/کُلَّما دَخَلَت أمَّۀٌ لَعَنَت أختَها ¤.
همچنین درباره دشمنان آنها فرموده است:
/کُلَّما ألقِیَ فیها فَوجُ سَألَهُم خَزَنَتُها ألَم یأتِکُم نَذیرٌ، قالوا بَلی قَد جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللهُ مِن شَیءٍ إِن أنتُم إِلّا فی ضَلالٍ کَبیرٍ ¤
آگاه باشید که دوستداران علی(ع) و فرزندانش به غیب ایمان دارند و از پروردگار خود در خشیت و هراسند. این گروه را اجر و پاداشی عظیم خواهد بود.
ای مردم! میان دوزخ و بهشت، تفاوتی بزرگ است.
دشمن ما همان است که خداوند او را مذمّت و لعنت فرموده و دوستدار ما مورد مدح و ستایش و محبّت پروردگار است.
ای مردم! من، منذر و ترساننده ام و علی هادی و رهنماست.
ای مردم! من، پیامبرم و علی، وصی من است.
8-معرفی حضرت مهدی (عج)
آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائمِ ((مهدی)) است.
آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعه های مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست. آگاه باشید او جرعه نوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برترینش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است. آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است. آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت دادهاند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد. آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمیشود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد.
آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان.
9-طرح مسئله بیعت
ای مردم! آنچه لازم بود به شما فهماندم و برایتان توضیح دادم و این علی(ع) است که پس از من، تعلیم و تفهیم شما را به عهده خواهد گرفت. آگاه باشید از شما میخواهم که پس از پایان خطابه (به نشان قبول و تمکین) نخست با من و سپس با علی(ع)، دست بیعت دهید و میثاق خود را استوار کنید.
بدانید که من به خداوند تعهّد سپرده ام و علی(ع) در برابر من تعهّد و بیعت نموده است و من، اکنون، از سوی حق تعالی از شما میخواهم که با علی(ع) بیعت کنید و بدانید که هر کس بیعت خود را بشکند، به زیان خویش اقدام کرده است:
/فَمَن نَکَثَ فإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ ¤.
10-حج
ای مردم! حج و صفا و مروه از شعائر الهی است
/فَمَن حَجَّ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أن یَطَّوَّفَ بِهِما¤.
ای مردم! حج خانه خدا کنید که هیچ خاندانی نیست که به ان خانه وارد شود مگر آنکه بی نیاز گردد و هیچ خانواده ای از این خانه، رخ نتابیده، مگر آنکه به فقر و تهیدستی گرفتار آمده است. ای مردم! مؤمنی نیست که در آن موقف کریم بایستد مگر آنکه خداوند از معاصی گذشته او چشم پوشی میکند. پس آنگاه که حجَّش تمام شد زندگی و اعمال را از نو آغاز میکند.
ای مردم! زائران خانه خدا از سوی حق تعالی، مدد و نصرت میشوند و هزینه سفرشان در دنیا جبران و نیز اندوخته روز واپسین ایشان خواهد شد که خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود.
ای مردم! خانه خدا را با اعتقاد کامل و با دقت و فهم درست زیارت کنید و مباد که بدون توبه و ترک گناهان گذشته خود، از آن مواقف شریف باز گردید.
ای مردم! اقامه نماز و پرداخت زکات، باید بر طبق دستور پروردگار و به همان روش که او فرمان داده است، به عمل آید و چنانچه با گذشت زمان، کوتاهی کنید یا مسائل و معارف دین را فراموش نمائید، این علی(ع) ولیّ و سرپرست شما، مبیّن آن معارف و احکام برای شماست. همان که خداوند عزّوجلّ، او را پس از من برای شما منصوب کرده و هم امامانی که به جانشینی من و او از سوی حق تعالی تعیین گردیده اند، پاسخگوی مسایل و مشکلات شما خواهند بود و بر آنچه نمیدانید آگاهتان خواهد کرد.
11-احکام الهی
آگاه باشید! حلال و حرام خدا، بیش از آن است که بتوانم یک به یک بر شمارم و معرفی نمایم؛ چون چنین است، در یک کلام میگویم که به حلالها امر میکنم و از حرامها نهی مینمایم و به منظور توضیح و تبیین آنها، مأمور شده ام که از شما بیعت گیرم و دست تعهد و پیمان بفشارم که آنچه از سوی حق تعالی درباره امیرالمؤمنین، علی(ع) و امامانی که از نسل من و علی(ع) به جهان خواهند آمد، پذیرفته باشید.
و مهدی(عج)، قائم امامان و قاضی به حق تا روز واپسین خواهد بود.
ای مردم! هر عمل حلالی که به شما معرفی کردم و هر کار حرامی که از آن نهی نمودم، از گفته خود باز نمیگردم و آن را تغییر نخواهم داد. این امر را به خاطر بسپارید و هرگز فراموش مکنید و به دیگران نیز سفارش کنید، مباد احکام مرا دیگرگون سازید.
آگاه باشید من سخن خود را مجدداً تأکید میکنم که: نماز را به پای دارید و زکات بدهید، امر به معروف و نهی از منکر کنید اما بدانید که سر آغاز هر امر به معروف و نهی از منکری این است که فرامین مرا بپذیرید و حاضران، آن را به غائبان، اطلاع دهید و به اطاعت از اوامر من وادارشان کنید. و از مخالفت با آنها بر حذرشان سازید؛ زیرا که اینها دستور خداوند عزّوجلّ و فرمان من است، و بدانید که بدون امام معصوم (و بی معرفت او) امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر نیست.
12-تنها راه هدایت
ای مردم! این قرآن است که امامان پس از علی(ع) را از فرزندان و از نسل او معرفی کرده و من نیز به شما توضیح دادم که علی از من و من از اویم. خداوند در کتاب خود فرموده است:
/وَ جَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فی عَقِبِهِ ¤.
و من نیز گفتم: ((تا آن زمان که دست تمسک به دامن این دو امر گران سنگ (یعنی کتاب خدا و عترت و خاندان من) زده اید، هرگز به گمراهی و ضلالت دچار نخواهید شد)).
ای مردم! تقوی را پیشه خود کنید و از قیامت بیندیشید که خداوند متعال فرمود:
/إِنَّ زَلزَلۀَ السّاعَۀِ شَیءٌ عَظیم¤.
ای مردم! به مرگ بیندیشید و از حساب و میزان و محاکمه در پیشگاه پروردگار جهانیان غافل مباشید و ثواب و عقاب و پاداش و کیفر رستاخیز را از خاطر مبرید، که هر کس نیکی کند، پاداش یابد و هر کس دامن به بدی آلوده سازد، بهره ای از بهشت نخواهد داشت.
13-بیعت گرفتن
ای مردم! شما را از آن حد فزونتر است ک بتوانید یک یک، با من دست بیعت دهید در حالی که به فرمان خدا، مأمورم که از زبان هر یک از شما اعتراف گیرم که منصب فرمانروایی و امارت بر مؤمنان را که برای علی(ع) قرار داده ام پذیرفته اید و نیز (مأمورم که) در مورد قبول امامت و ولایت امامانی که از نسل من و صلب علی(ع) میباشند، اقرار و بیعت گیرم. حال که چنین است، همگان یک صدا و به زبان، بگویید: (ای رسول خدا!) آنچه که در ولایت و رهبری مطلق علی(ع) و امامان پس از وی که از صلب اویند از جانب حق تعالی به ما ابلاغ کردی، شنیدیم و در برابر آن مطیع و تسلیمیم و به آن امر راضی و خوشنودیم! اینک ما به دل و جان و به زبان و دستمان، نسبت به قبول ولایت با تو بیعت میکنیم و پیمان میبندیم که با این اعتقاد، زندگی کنیم و با آن بمیریم و تا آن زمان که سر از خاک برداریم، به آن پایبند بوده و هرگز در آن تغییر و تبدیلی ندهیم و شک و تردیدی ننماییم و از سر پیمان خود بر نخیزیم و از خدا و پیامبرش و امیرالمؤمنین، علی(ع) و فرزندانش حسن و حسین و امامان دیگر که از صلب علی(ع) به جهان آیند، فرمان بریم.
ای مردم! مقام و منزلتی که حسن و حسین نزد خدا و رسول او دارند، گوشزدتان کرده و ابلاغ نموده و متوجهتان ساختم که این دو تن سرور جوانان اهل بهشتند و پی از من که جدّ ایشانم و بعد از علی(ع)، منصب امامت خواهند داشت.
و (ای مردم!) بگویید: ((در این امر، مطیع خدا و پیامبرش و علی(ع)، و حسنین و امامان پس از ایشانیم. تو (ای پیامبر) در مورد ولایت امیرالمؤمنین از دل و جان با ما عهد و میثاق بستی؛ از کسانی که توفیق مصافحه یافتند به دست، و از آنها که توفیق این کار نیافتند، از زبانشان بیعت گرفتی. پیمان نمودیم که دیگری را به جای این امر نگیریم و دل و جانمان به جانب دیگر روی ننماید. خدا را در این کار شاهد گرفتیم او به شهادت، کافی است و تو نیز (پیامبر) و همچنین همه مطیعان فرمان حق از حاضر و غائب و فرشتگان و جنود خدا و همه بندگان او را همگی را گواه و شاهد این امر کردیم و خدا از هر شاهدی بزرگتر است.))
ای مردم! چه میگویید؟ خداوند، هر آوازی را میشنود و از سرّ و پنهان همه آگاه است. (بدانید) آن کس که به راه هدایت رود، به سود خود رفته و آن کس که به گمراهی گراید، تنها به زیان خویش اقدام کرده است. چرا که دست خدا فوق هر دستی و قدرتش برتر از هر قدرتی است.
ای مردم! از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و پیمان خود را با علی(ع) امیرالمؤمنین و با حسنین و امامان دیگر که کلمه طیبه باقیه اند، استوار نمایید. هر که در ین امر، مکر پردازد خدایش به هلاکت در افکند و آنکس که بر عهد خود پای فشرده خدایش رحمت کند / فَمَن نَکَثَ فَإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ.. .¤
ای مردم! آنچه به شما گفتم، باز گویید و بر علی(ع)، با عنوان رسمی امیرالمؤمنین سلام دهید. بگویید: ((پروردگارا دستورت را شنیدیم و اطاعت کردیم تا از مرحمت و مغفرت تو بهرهمند شویم که بازگشت همه به توست)) و بگویید:
((سپاس خدای را که به این امر ما را هدایت و دلالت فرموده و اگر راهنمائیمان نمیکرد، ما، خود، به راه هدایت دست نمییافتیم))
ای مردم! فضایل و امتیازات علی بن ابیطالب و قدر و منزلتش نزد خداوند، که در کتاب خدا نازل شده، بیشتر از آن است که بتوانم در یک جلسه برایتان بر شمرم؛ پس هر کس که از مناقب و فضایل او نزد شما مطلبی گوید، از او بپذیرید.
ای مردم! هر کس از خدا و پیامبر او و از علی(ع) و امامان و پیشوایانی که معرفی کردم، فرمان بَرَد، به رستگاری بزرگی نایل آمده است.
ای مردم! رستگاران، کسانی هستند که در بیعت با علی(ع) و پذیرش ولایت او و در ادای سلام بر وی به عنوان امیرالمؤمنین، مبادرت و سبقت جویند، اینان در بهشتِ نعمتها متنعّم خواهند بود.
ای مردم! سخنی گویید که موجب رضای خدا باشد:
/فَإِن تَکفُرُوا أنتُم وَ مَن فِی الأرضِ جَمیعاً فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً .
خداوندا! مردان و زنان با ایمان را بیامرز و کافران را به غضب خود گرفتار ساز و ستایش، خدای راست که پروردگار جهانیان است.
(در این هنگام مردم، فریاد بر آوردند:)
فرمان خدا و پیامبر خدا را شنیدیم و با دل و زبان و دست مطیع و فرمانبرداریم. چون سخنان پیامبر، تمام شد، مردم بر گرد آن حضرت و امیرالمؤمنین(ع) سخت ازدحام کردند و هرکس میخواست با ایشان، مصافحه و بیعت کند.
گویند نخستین کسی که موفق به مصافحه و بیعت شد، ابوبکر بود و پس از وی عمر و سپس عثمان بیعت کردند و به دنبال ایشان باقی مهاجران و انصار و دیگر مردمان، اقدام به بیعت کردند تا آنگاه که وقت نماز مغرب رسید. پیامبر در آن شب، نماز مغرب و عشا را پیوسته و در یک زمان به جای آورد.
در روایت است که پیامبر (ص) با هر گروه که به عنوان بیعت، مصافحه میکرد، میگفت:
((ألحَمدُ للّهِ الَّذی فَصَّلَنا عَلی جَمیعِ العالَمینَ)).
یعنی: ((ستایش خدای را که ما را بر همه جهانیان امتیاز مرحمت فرمود)).
ایات نازل شده در شان امام علی علیه السلام
در قرآن مجيد آيات فراواني است که با استفاده از احاديثي که از پيامبر اکرم (ص) در شأن نزول آنها وارد شده است، امامت امام علي (ع) را اثبات مي نمايند. به آياتي چند توجه فرماييد:
1. آيه تبليغ “اي پيامبر! آنچه را از سوي پروردگارت نازل شده است به طور کامل (به مردم) برسان، و اگر انجام ندهي، رسالت او را انجام نداده اي، و خداوند تو را از (خطرهاي احتمالي) مردم نگاه مي دارد، و خداوند جمعيت کافران لجوج را هدايت نمي کند". (مائده، 67) که طبق روايات معتبر از اهل سنت در جريان غدير خم نازل شده است و در اين روز تاريخي پيامبر(ص) با اعلام ولايت و جانشيني حضرت علي(ع) رسالت خود را تکميل فرمود. اين واقعه توسط عده ي زيادي(110 نفر) از صحابه پيامبر اکرم(ص) و همچنين از 84 نفر از تابعين و 36 نفر از دانشمندان و مؤلفين، نقل شده است. علامه اميني با مدارک و دلايل محکم از منابع معروف اسلامي(اهل سنت و شيعه)، در کتاب شريف الغدير تمامي اين نقل ها را آورده است.
2. آيه ولايت “ولي و سرپرست شما تنها خداست و پيامبر او، و آنها که ايمان آورده اند و نماز را به پا مي دارند و در حال رکوع زکات مي پردازند". (مائده، 55) که ولايت حضرت علي (ع) در کنار ولايت خدا و رسول(ص) قرار داده شده است. “سيوطي” از دانشمندان اهل سنت در تفسير “الدر المنثور” در ذيل اين آيه از “ابن عباس” نقل مي کند که: “علي (ع) در حال رکوع نماز بود که سائلي تقاضاي کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پيامبر (ص) از سائل پرسيد: چه کسي اين انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علي (ع) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است"، در اين هنگام اين آيه نازل شد.[1] فخر رازي در تفسير خود از عبدالله بن سلام نقل مي کند، هنگامي که اين آيه نازل شد، من به رسول خدا (ص) عرض کردم که با چشم خود ديدم که علي(ع) انگشترش را در حال رکوع به نيازمندي صدقه داد به همين دليل ما ولايت او را مي پذيريم! وي همچنين روايت ديگري نظير همين روايت را از ابوذر در شأن نزول اين آيه نقل مي کند.[2]
3. آيه اولي الامر “اي کساني که ايمان آورده ايد اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد رسول خدا (ص) و اولي الامر از خودتان را". : (نساء، 59) که اطاعت از اولي الامر را به نحو مطلق واجب کرده است، و از اين الزام مطلق بدست مي آيد که امام بايد معصوم باشد لذا غير از حضرت علي(ع) که از عصمت برخوردار نيست، نمي تواند امام باشد. علاوه رواياتي که از کتب اهل سنت در ذيل اين آيه به معرفي حضرت علي(ع) به عنوان امام و جانشين پيامبر (ع) پرداخته است، بيش ار اندازه است . مثلا “حاکم حسکاني” حنفي نيشابوري (مفسر معروف اهل سنت) در ذيل اين آيه پنج حديث نقل کرده که در همه آنها عنوان “اولي الامر” بر علي (ع) تطبيق شده است.[3]
4. آيه صادقين “اي اهل ايمان، تقوا داشته و با صادقين باشيد". : (توبه، 119) در روايات بيان شده است که: منظور از صادقين حضرت علي(ع) و اهل بيت پيامبر(ص) مي باشند.
بنده من ،بامن صحبت کن
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان.
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است!خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله،
بنده: خدایا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله،
بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم.
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد
خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده !
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید.
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.
ملائکه: پروردگارا ! باز هم بیدار نمی شود!
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد.
ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد … شاید توبه کرد.
عید سعید قربان بر تمام عاشقان مبارک باد.
رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ اللّه َ تعالى یَطَّلِعُ فِی العیدَینِ إلَى الأَرضِ ، فَابرُزوا مِنَ المَنازِلِ تَلحَقكُمُ الرَّحمَةُ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند متعال در روز عید فطر و عید قربان ، به زمین با عنایت مى نگرد. پس ، از خانه ها
بیرون آیید تا رحمت به شما برسد.
عرفه هستی تمام بندگان
شهادت مسلم بن عقیل بر تمامی مسلمین تسلیت باد
شهادت حضرت مسلم
او در برابر دشمن در كوچه های كوفه سر گردان شد و نمی دانست كجا برود تا اینكه رسید به در خانه زنی به نام طوعه كه كنیز اشعث بن قیس بود و او آزاده شده بود و فرزندی به نام بلال داشت مسلم به او سلام كرد و از او طلب آب كرد زن به او آبی داد و از او پرسید سیراب شدی؟ گفت بله گفت برو به خانه ات و 3 بار تكرار نمود و وقتی دید مسلم نمی رود گفت خوب نیست مقابل خانه من می نشینی مسلم فرمود من در اینجا خانه ای ندارم آن زن تا فهمید او مسلم بن عقیل است از او پذیرائی نمود . طولی نكشید كه پسرش بلال آمد از اینكه مادرش در اتاق دیگری زیاد رفت و آمد می كند مشكوك شد بعد از اصرار ، مادرش گفت مسلم بن عقیل بما پناهنده شده و از او قول گرفت این راز را مخفی نگهدارد. ابن زیاد وقتی دید اطراف كاخ خالی شد به مسجد رفت و دستور داد كه جار بزنند هر كس به مسجد نیاید خونش مباح است. مسجد پر از جمعیت شد و بعد از نمار گفت خون هر كس كه او را در خانه اش پناه دهد حلال است و هر كس او را نزد من بیاورد جایزه خواهد گرفت و به حصین بن نمیر رئیس پاسبانان گفت كوچه ها را ببند و خانه ها را بازرسی كند بلال با واسطه پیش محمد بن اشعث رفت محمد ابن اشعث هم به ابن زیاد گفت به همراه ابن زیاد گروهی 60 نفری را همراه محمدبن اشعث راهی منزل طوعد نمود مسلم بن عقیل وقتی شیهه اسبان را شنید جامه جنگ پوشید و به طوعه گفت تو نیكی خود را به پایان رساندی و بهره و شفاعت خود را از رسول الله انشاء الله گرفتی و من دیشب عمویم حضرت علی را خواب دیدم و فرمودند تو فردا پیش من می آیی.
مسلم بن عقیل با آنها جنگ را شروع نمود و به روایتی 42 نفر را به درك فرستاد خبر به ابن زیاد رسید و به محمدبن اشعث گفت ما تو را فرستادیم تا یك مرد را برای ما بیاوری محمدبن اشعث گفت ای امیر به خیالت مرا دنبال یكی از تره فروشهای كوفه فرستادی؟ مگر نمی دانی كه مرا دنبال شیری درنده فرستاده ای . ابن زیاد دست به مكر و نیرنگ زد و به محمدبن اشعث گفت او را امان بده تا بر او دست یابی. محمدبن اشعث به مسلم گفت تو در امانی دیگر نجنگید مسلم فرمود چه اعتمادی به امان عهد شكنان نابكار است تا اینكه مردی از پشت، نیزه ای به او زد و ایشان نقش زمین گشتند و اسیرش نمودند در تاریخ آمده از ناتوانی او را سنگباران كردند تا خسته شد. مسلم به محمدبن اشعث گفت گمان می كنم تو از امان من، عاجز هستی لذا از تو خواهشی دارم كسی را نزد امام حسین (ع) بفرست و به او خبر بده كه نیاید زیرا آنها همگی ، یاران پدرت می باشند كه از دست آنها، آرزوی شهادت می كرد.
محمدبن اشعث قسم خورد این پیغام را برساند محمد بن اشعث كسی را راهی نمود و پیغام اسارت و شهادت مسلم را رساند. امام فرمودند هر چه مقدر است می شود و فساد امت را به حساب خداوند می گذاریم. محمدبن اشعث مسلم را به قصر برد و نزد ابن زیاد رفت . مسلم آبی خواست برایش آوردند جام را گرفت كه بنوشد جام پر از خون شد . سه بار جام را عوض كردند تا اینكه دفعه سوم دندانها ثنایای حضرت مسلم در جام افتادند و دوباره پر از خون شد مسلم گفت الحمدالله اگر قسمت من بود نوشیده بودم. مسلم را به نزد ابن زیاد بردند ولی به او سلام نكردند مسلم گفت وصیتی دارم و رو به عمر بن سعد وقاص كه از خویشان او بود، رو كرد و به او گفت من در كوفه هفتصد درهم قرض گرفتم آن را به حساب دارائی خودم در مدینه بپرداز و جسد مرا از ابن زیاد بگیر و به خاك بسپار و كسی را نزد حسین بفرست كه او را برگرداند عمر بن سعد وصیت او را به ابن زیاد گفت ابن زیاد گفت وصیت او را به همگی انجام بده ولی درباره جسد او، وصیتش را نمی پذیرم . مسلم را به بالای قصر بردند مسلم استغفار نمود ابتدا سرش را بریدند . كشنده او بكیربن حمران بود. سرش را از بالای قصر به پائین انداختند و سپس بدن مباركش را . سپس هانی بن عروه را به بازار بردند و دست بسته گردن زندند هانی وقتی در قصر اسیر بود 4 هزار زره پوش و 8 هزار پیاده دنبال او و مطیع او بودند و به روایتی دیگر هم پیمانان او 30 هزار نفر قید شده است ولی در این موقع همه از ترس پاسخ یاری او را نداند) هانی بن عروه در سن 89 سالگی شهید شد و پیامبر را درك كرده بود سپس ابن زیاد سر هر دو را برای یزید فرستاد و نامه تشكری از یزید دریافت كرد مسلم بن عقیل روز چهارشنبه (شب عرفه) نهم ذی الحجه سال 60 به شهادت رسید و همان روز امام حسین (ع) از مكه به كوفه حركت كرد.
مسلم اول شخصی بود كه از بنی هاشم سرش را جدا كردند و بدنش را به دار آویختند و اول سری بود كه به دمشق فرستاده شد. وقتی خبر شهادت مسلم و هانی به امام رسید ایشان استرجاع گفتند (انالله و انا الیه راجعون) و برای هر دو رحمت خداوند را خواستند و مسلم بن عقیل روز 8 ذی الحجه سال 60 خروج كرد و روز عرفه 9 ذی الحجه به شهادت رسید ، هنگام حركت به سوی عراق، خانه خدا را در مكه طواف نمودند و سعی میان صفا و مروه نمود و محل شد و آن را حج عمره قرار داد چون همان روز حركت كه موجب حركت امام از مكه به سوی عراق شد. عمربن سعید بن عاص با قشون بسیاری به مكه آمد و از طریق یزید حاكم مكه شد و از یزید بیست و سه دستور داشت كه اگر حسین در برابر او ایستادگی كرد با او بجنگد و او را به قتل برساند.
هشتم ذی الحجه روز ترویه
هشتم ذي الحجه روز ترويه است و اين روزي است که حجاج نيت حج تمتع مي نمايند و محرم شده از مکه سمت مني حرکت مي نمايند و شب را در آنجا بيتوته مي کنند و صبح عرفه به جانب عرفات رهسپار مي گردند. علت نامگذاري ترويه در لغت به معاني زير آمده است : سيراب کردن ، سيراب گردانيدن ، کسي را بر روايت شعر داشتن ، در کاري انديشه کردن انديشيدن ، در کار و نگريستن پايان آن را و تعجيل نکردن در جواب (لغت نامه دهخدا) در علل الشرايع در سر ناميدن اين روز به ترويه حديثي از امام صادق (ع) که راوي مي گويد: از حضرت پرسيدم چرا روز ترويه را روز ترويه ناميده اند؟ حضرت فرمود: زيرا در عرفات آب نبود و حاجي ها روز هشتم ذي حجه از مکه آب برمي داشتند و به عرفات مي بردند و برخي از ايشان به بعضي ديگر مي گفتند: تروّيتم، تروّيتم (سيراب شديد، سيراب شديد) لذا به خاطر همين، روز هشتم را روز ترويه ناميدند.
[1] باز نقلي ديگر آمده است که زماني که ابراهيم عليه السلام مأمور شد خانه کعبه را بسازد مکان آنرا نمي دانست در نتيجه خداوند جبرئيل سلام الله عليه را نازل کرد تا مکان خانه را براي ابراهيم مشخص کند و خداوند تعالي پايه هاي کعبه را از بهشت نازل فرمود و حجرالاسود نيز نازل شد. سپس ابراهيم براي کعبه دو در قرار داد، دري در سمت مشرق و دري در سمت مغرب که مستجار ناميده مي شود. وقتي ساخت کعبه به اتمام رسيد ابراهيم و اسماعيل حج بجا آوردند و جبرئيل در روز هشتم ذي حجه (روز ترويه) بر آن دو نازل شد و گفت برخيزيد و آب جمع آوري کنيد، چون در زمين عرفات آبي وجود ندارد. بهمين دليل اين روز، روز ترويه (يعني ذخيره کردن آب) ناميده شد. سپس ابراهيم گفت پروردگارا اين شهر را محلي امن قرار بده و اهل آن را از ميوه ها بهره مند کن… : (سوره ابراهيم/35) امام صادق (ع) فرمود: منظور از بهره مندي از ثمرات، ثمره قلوب يعني محبت مردم و تمايل آنها نسبت به مکه است تا بسوي آن بروند.
[2] همانطور که آشکار گرديد وجه تسميه يوم الترويه يا روز ترويه در کلام امامان معصوم برداشتن و ذخيره نمودن آب در روز هشتم ذي حجه مي باشد. منزلت روز ترويه روز ترويه يکي از ارزشمندترين روزهاي زمان برشمرده شده است که خود آداب و اعمال مخصوصي دارد. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: خداي تبارک و تعالي از هر چند چهار شماره برگزيد، از فرشتگان: جبرئيل و ميکائيل و اسرافيل و عزرائيل و از پيغمبران چهار نفر براي مبارزه بوسيله شمشير: ابراهيم و داوود و موسي و من و از خاندانها چهار خاندان که فرمود: خاندان آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد و از شهرها چهار شهر برگزيد و فرمود: سوگند به تين و زيتون و طورسينين و اين بلد امين پس مقصود از تين مدينه است و از زيتون بيت المقدس و از طورسينين کوفه و از بلدامين مکه و از زنها چهار زن برگزيد: مريم و آسيه و خديجه و فاطمه سلام الله عليها و از اعمال حج چهار عمل را برگزيد: قرباني کردن و صدا به لبيک بلند کردن و احرام و طواف و ازماهها چهار ماه که ماههاي حرامند برگزيد: رجب و شوال و ذي القعده و ذي الحجه و از روزها چهار روز برگزيد: روز جمعه و روز ترويه (هشتم ذي حجه) و روز عرفه و روز عيد قربان.
[3] : اعمال روز ترويه در مفاتيح الجنان وقايع اين روز در اين روز؛ فرستادن نامه امام حسين عليه السلام به کوفه پس از شهادت مسلم بن عقيل. مورخين خروج اما حسين عليه السلام از مکه به سمت کوفه را هشتم ذي حجه يعني روز ترويه نگاشته اند.
شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت باد.
مناجات امام علی علیه السلام
سردابه اعجاب انگیز در مشهد اردهال (حرم مطهرسلطان علی بن محمد باقر)
حضرت اباالحسن علی ابن امام محمد باقر (ع) در سال 113 هجری قمری جهت امر تبلیغ دین مبین اسلام و پاسخگویی به احساسات مذهبی مومنان وارد کاشان شدند و به مدت 3 سال در میان عاشقان و دلباختگان اهل البیت به ارشاد مردم ولایتمدار پرداختند از ویژگیهای بارز این امامزاده لازم التعظیم می توان به فرزند بلافصل بودن و هچنین نایب الامامین یعنی امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) اشاره نمود درخصوص مقام والای آنحضرت روایتهای متعددی نقل شده است که از جمله آن می توان به حدیث حضرت امام صادق (ع) اشاره نمود که می فرماید :هرکس برادرم حضرت علی ابن باقر (ع) را در اردهال زیارت کند مانند کسی است که قبر جدم حسین (ع) را در کربلا زیارت کرده باشد و هچنین حضرت امام رضا (ع) می فرماید نعم الموضع الاردهال فلزم و تمسک به ، چه خوب مکانی است اردهال پس به آن التزام و تمسک پیدا کنید حضرت علی ابن امام محمد باقر (ع) در سال 116 هجری قمری با یاران و اعوانش به جنگ با کفر زمانه می پردازد و پس از رشادتهای فراوان سرانجام در 27 جمادی الثانی در دره ازناوه با یاران باوفایش به شهادت رسید و سر مبارکش را از تن جدا نموده و برای حاکم جور وقت در شهر قزون ارسال نمودند و بدن مطهرش را در مشهد اردهال به خاک سپردند.
زير ايوان صفا، سردابه اي وجود دارد تقريبا به طول6 ، عرض3 وعمق 3/5متر و راه ورودي آن هنگام ورود به ايوان سمت راست مي باشد. درباره این سردابه و تابوت های داخل آن از جمله نقل می کنندکه در سال 1313 اعتضادالدوله حکمران قم به مشهد اردهال آمده فرمان می دهد تا روی سردابه را می شکافند و شخصا داخل سردابه شده حدود یکصد تابوت در آنجا دیدار می کند که در هر یک جسدی سالم و از هم متلاشی نشده در حالی که لباس زندگی به تن داشتند و روی گونه های بعضی خون خشکیده نمودار بود مشاهده می کند و ایشان را از یاران سلطان علی (ع) می شمارد.
این شهرت حس کنجکاوی اهل تحقیق را برانگیخته و از جمله به سمع حضرت آیت الله آقای سید شهاب الدین مرعشی نجفی (رحمه الله) رسیده بود و معظم له که بیش از هر کس پی جوی کشف حقایقند در سال 1341 شمسی دعوت اهل محل را برای مسافرت به مشهد پذیرفته و به نیت تامین موتور برق بدان محل حرکت کرده ضمن اقامت چند روزه خود در مشهد برای مشاهده سردابه از نزدیک اظهار کمال علاقه می کنند در نتیجه در نیمه شبی به امر ایشان، درب سردابه گشوده مي شود و چندين نفر از معتمدين وارد سردابه مي شوند و چگونگي وضعيت داخل سردابه را به خدمت آن مرجع عاليقدر عرضه مي دارند.
داخل سردابه - طبق آنچه حضرت آيت ا… مرعشي نجفي (ره) تاييد فرموده اند - حدود صد تخته تابوت وجود دارد كه رديف سه تا سه تا روي هم چيده شده است. روي سه تا از آن تابوت ها باز و بدن ها تازه و سالم (نپوسيده ) است و در ديوار آخر سردابه ، سنگي نصب شده و بر آن نوشته شده: سيد ركن الدين مسعود (به سال) 954حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی در بازدید خود در سال 1341 از نپوسیدن تابوت ها(سالم ماندن اجساد) اظهار تعجب نموده و شهدا را از یاران حضرت علی بن باقر (ع) قلمداد نموده اند.
مرحوم مشهدی مسیّب همدانی، یکی از افرادي است که به دستور مرحوم آیت ا… العظمی مرعشی نجفی (ره) به داخل سردابه مشرف شدند مي گويد: وقتي از پله ها وارد سردابه شدم، دو طرف سردابه تابوت سه تا چهار تا وجود داشت و ميان تابوتها راهي بود که به انتهاي سردابه مي رسيد. اجساد تابوتهاي بالايي پيدا و سرِ برخي از اجساد، از بدن جدا بود. در هنگام رفتن به انتهاي سردابه يک دست از تابوت بيرون بود، من آن دست را داخل تابوت گذاشتم، وقتي ميخواستم برگردم، ديدم که دست به همان صورت اول بيرون از تابوت قراردارد. قطر بازوي دست مذکور به اندازه قطر ران من بود.
لازم به ذکر است بدن مطهر حضرت ، در سردابه اي که بعد از اين سرداب است قرار دارد و اطلاعي از چگونگي سردابه مخصوص آن حضرت در دست نيست.پس از آن، درب سردابه مسدود گشت.
فرمایش امام خمینی (ره)
نعمت یاد آوری گناه
اگر انسان کار خوب انجام دهد فراموش نمی کند چون به ان علاقه مند است در بعضی از روایات هم امده که اگر شما کار خیری انجام دادید لازم نیست انرا برای کسی باز گو کنید مثل اینکه شما گلی را از بوستان بکنید وچند بار به ان دست بزنید طبیعی است که پژ مرده می شود وعطر وزیبایی ان از بین می رود
اما اگر گناه مرتکب شده را پنهان کنیم کم کم از یادمان می رود ودر صدد جبران هم نیستیم زیرا انسان انگاه در صدد جبران نقص است که متذکر نقیصه باشد .(ایه الله جوادی املی)
تاریخ حجاب وپوشش در غرب
قرن16 میلادی
فرانسه
زنان اغلب موی خود را در کیسه ای ابریشمی پنهان می کردند (تاریخ لباس، روت ترتر ویل کاکس،ص14)
اسپانیا
ویل دورانت می گوید:در زمان فیلیپ دوم (1556) ،عفاف و عصمت زنان نه تنها به وسیله شرافت حفظ می شد. زنان عفیف دور از مردها غذا صرف می کردند و بندرت همراه آنان در انظار حاضرمی شدند. و هنگامی که از خانه های خود بیرون می آمدند در کالسکه های دربسته می نشستند.(تاریخ تمدن،ویل دورانت،ص67)
ما غایبیم نه امام
با توجه به اینکه امام معصوم هم نگاه عمومي دارد, هم نگاه خصوصي دارد، معلوم می شود ما غایبیم نه امام، مبادا کسي
خيال کند حالا حضرت وقتي خواب است نگاه نميکند او که با چشم ظاهري نگاه نميکند. پیامبر اسلام در حدیث شریفی می
فرمایند قلب ما که نميخوابد «تنام عيني و لا ينام قلبي» ما هميشه بيداريم.
حضرت آیت الله بهجت
بدون تردید جز حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام، زن و شوهری را در این دنیا نخواهید یافت که بری از خطا و اشتباه باشند و اگر قرار باشد که همسران با هم با گذشت و چشم پوشی و مدارا برخورد نکند، هیچ خانوادهای باقی نخواهد ماند.
امیرالمومنین و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تنها زوجی هستند که در کامل بودن و عاشق بودن، کسی به آنها نخواهد رسید. ایشان، یگانه همسرانی هستند که از هر عیب و خطا به دور بودهاند.
دیگران چون معصوم نیستند از خطا و اشتباه هم در امان نخواهند بود. ما نیز از این مسأله بری نیستیم. اما کاستیها و ایرادات، نباید مشکلی در زندگی مشترک به وجود بیاورند. با مدارا کردن و انعطاف در برابر مشکلات، انسان میتواند بهترین لذت را از زندگی خود داشته باشد.
حضرت آیت الله العظمی بهجت به تمام همسران این گونه حکیمانه سفارش میکنند: «هماهنگی و موافقت بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ و به صورت صد در صد برای غیر انبیاء و اولیا غیر ممکن است.
اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و با صفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رافت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد. اگر اینها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد. و همه اختلافات خانوادگی از همین جا ناشی میشود.»
پیامبر صلی الله علیه و آله درباره اهمیت بالای مدارای با مردم این گونه میفرماید: امرنی ربی بمداراة الناس کما امرنی باداء الفرائض. پروردگارم، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است (میزان الحکمه/ج۴/ص۸/ح۵۷۱۱).
هم چنین آن پیامبر مهر و دوستی که در مدارای با مردم شهره عالم است در این باره میفرماید: مداراة الناس نصف الایمان، و الرفق بهم نصف العیش. مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است. (میزان الحکمه/ج۴/ص۸/ح ۵۷۱۲).
امیرالمومنین علی علیه السلام که هم چون پیامبر در مدارای با خلق خداوند شهره عالم بود در این راستا این گونه میفرماید: راس الحکمة مداراة الناس. مدارا کردن با مردم، سرآمد حکمت است. (میزان الحکمه /ج۴/ص۸/ح۵۷۱۷).
زن و مرد باید مانند باغبان باشند. باغبان به گلهای خود عشق میورزد، با آنکه میداند که گلهایش خار هم دارند و چه بسا، دستانش به هنگام نوازش گلها، به خار زخمی شده باشد! زن و مرد باید به یاری هم عیوب و کاستیهای یکدیگر را برطرف نمایند.
انعطافپذیری، مدارا نمودن و کنار آمدن با کاستیهای همسر به این معنی نیست که آنها را بپذیریم، بلکه باید برای رفع آن عیوب و کاستیها به وی یاری رسانیم. البته بعضی شرایط را نمیتوان تغییر داد.
مثلاً نازیبایی صورت، نامتعادل بودن قد و قامت، اصل و نسب، بیماریهای لاعلاج و… که باید پیش از ازدواج با دقت به این موارد، چشمهای خود را بازکنیم! پس از ازدواج نیز به انتخاب خود احترام بگذاریم. عیب بستن به همسر، به معنای عیب خرد و انتخاب ماست!
در رویارویی با طوفانهای سهمگین، درختانی تاب ایستادگی دارند که انعطافپذیر باشند. درختانی که اهل انعطاف و سازگاری و نرمش و مدارا نباشند، درهم میشکنند.
ما هم اگر اهل مدارا و انعطاف نباشیم و نتوانیم خود را با شرایط خاص و ویژه همسر خود سازگار کنیم، به زودی دلشکسته میشویم و این مسأله باعث سرخوردگی و افسردگی در ما میشود.
باید پذیرفت که هیچ انسانی به طور مطلق کامل نیست و هر کسی دارای عیوبی است. ما و همسر ما نیز از این امر مستثنا نیستیم.
بنابراین به جای توهم و زندگی در رۆیا، عیوب یکدیگر را نادیده بنگاریم و در کنار هم کامل شویم که مدارا کردن، اساس دوستی است.
امیرامومنین آن امام همام نتیجه و سرانجام مدارای با مردم را این گونه بیان میفرمایند: دار الناس تستمع باخائهم. با مردم مدارا کن، تا از دوستی آنان بهرهمند شوی / (میزان الحکمه/ج۴۷/ص۱۱/ح۵۷۲۹)
عارف کامل و سالک الی الله حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه در زندگی با همسرشان بسیار اهل مدارا بودند، فرزند ایشان حجة الاسلام و المسلمین علی بهجت در این باره می گوید:
ایشان (آیت الله بهجت) همواره مدارا را در مورد همسر خود در پیش میگرفتند، در هر شرایطی صبر و تحمل ایشان بر هر چیز دیگری غلبه داشت، حتی گاهی که مادر اظهار ناراحتی میکردند آقا اگر پاسخی هم داشتند نمیگفتند و در هر صورت ناراحتی را با ناراحتی جواب نمیدادند و البته در اکثر مواقع پاسخی جز سکوت نداشتند، گاهی هم که کار مثلا بالا میگرفت آقا در مرحله اول میگفتند:
«خب حالا غذایمان را بخوریم دیگر» و اگر این شیوه هم جواب نمیداد در مرحله شدیدتر تهدید میکردند و مثلا میفرمودند: «غذایم را به اتاق میبرم و آنجا میخورم».
و نهایت امر این بود که در بالاترین حد ممکن غذا را در اتاق خود میل میکردند، اگرچه همواره اصرار داشتند که با همسر خود بر سر سفره بنشینند.
فرزند آیت الله العظمی بهجت در ادامه درباره رفتار نیک و شایسته پدر بزرگوارشان با همسرشان این گونه میفرماید:
گاه که مثلا کدورتی کوچک پیش میآمد و آقا شب به اتاق خودشان میرفت وقتی صبح میشد و میآمد به مادر میگفتند:
خسته نباشید و از حال و احوال ایشان میپرسید! انگار نه انگار که اتفاقی افتاده گاهی فکر میکردم شاید ایشان فراموش میکردند که شب چه اتفاقی افتاده ولی وقتی از ۵۰ یا ۶۰ سال پیش سخن به میان میآمد کاملا جزء جزء آن را تعریف میکردند و این یعنی اینکه ایشان فراموشکار نیستند بلکه روح بلندشان اجازه نمیداد هیچ کدورتی را به دل بگیرند.
بسیار اتفاق میافتاد که مادر سخنانی به پدر میگفت که اشتباه بود، ایشان آن قدر صبوری میکردند که ما ناراحت میشدیم، یکبار به مادر گفتم شما مثلا در این مورد اشتباه کردهاید و دلایل آن را ذکر کردم وقتی خدمت آقا رسیدم ایشان فرمودند:
«که نباید میگفتید» یعنی حاضر نبودند کوچکترین اصطکاکی در روابط خانوادگی ایجاد شود،گاه نیز برای ایشان وسائلی را میگرفتند و به عنوان هدیه میدادند، به بچهها هم سفارش میکردند که همواره با مادر باید مدارا کرد و نباید به هیچ وجه با تندی پاسخشان را داد.
منابع:
۱- کتاب آیین دلبری /مهدی صدری /عطر یاس /چاپ دوم /۱۳۹۰
۲-رازهای همسرداری /علی ابراهیمی اقلیدی/بیت الاحزان/۱۳۹۰
۳-میزان الحکمه /محمدی ری شهری/دارالحدیث/۱۳۸۷
امام جواد علیه السلام فرمودند:
فیس بوک
قدیمترها صحبت از کشف حجاب و بیحجابی که میشد، قیافه منحوس رضا قلدر با آن سبیلهای چخماقی (پهلوی اول) و ماموران آبی پوشش که باتوم به دست به دنبال زنان در کوچه ها میدویدند در نظرها میآمد؛ آن روزها اگر کسی میخواست حیا و عفتش را حفظ کند، گوشه خانه کنج عزلت میگزید. سالها گذشت و ارتباطات انسانها نزدیکتر و منسجمتر شد، وسایل ارتباط جمعی ایجاد شد و جعبه جادویی تلویزیون و هنر هفتم و جادوی هالیوود برای خودش غوغایی به پا کرد؛ اما با وجود همه این پیشرفتها هنوز حریم خصوصی انسانها تا حدی دست نخورده بود تا اینکه آوازهایی رسید از شبکهای جهانی؛ جایی که انسانها از دور و نزدیک میتوانستند باهم باشند و از باهم بودن لذت ببرند.
امروز نهایت این دور هم بودن جهانی در شبکههایی مانند فیسبوک و توییتر و … تجلی پیدا کرده است.
فیسبوک از مهمترین شبکههای اجتماعی جهانی، جایی است که کاربران از همه جای دنیا در آن حاضرند. شاید مهمترین ویژگی این شبکه از نگاه فرهنگ غرب بهترین مکان برای جلوهگری کاربران و نمایش برتری هر کس برای دیگری باشد. خودنمایی کاربران و سعی در بهترینها بودن برای یک کاربر شبکه مجازی جهانی، شاید دلچسبترین لذت حضور در این شبکهها باشد.
فیس بوک در میان ایرانیان یکی از شبکههای محبوب اجتماعی است. کاربران در فیس بوک از خود میگویند و از گذشتهشان، از علایق و مطلوبیتها و … . این همان حریم خصوصی است که ما برای همگان در این شبکهها عیان مینماییم. آشناییها کمکم رنگ دوستی و صمیمیت میگیرد. کاربران باهم رفیقتر میشوند و آن وقت کار ویژه اصلی فیس بوک آغاز میشود.
کاربران فیس بوک حالا که همدیگر را میشناسند میخواهند نشان دهند که از لحاظ زیبایی نیز از یکدیگر برتر هستند؛ زنان مسلمان در مواجه با فیس بوک با پدیده حیازدایی ذرهای روبرو میشوند. نگاههای کاربر با نمایش عکسهای بیحجاب به صورت روزانه در همه سایتها به تدریج و در طول سالیان سال با این نوع پوشش انس میگیرد و سالها بعد وقتی شبکههای اجتماعی پا به عرصه وجود میگذارند، دیگر تبادل عکسهای بیحجاب برای کاربر مسلمان عادی شده است.
برخی دختران ایرانی ما امروز حریم خصوصی در فیسبوک برای خودشان قائل نیستند و نمایش عکسهای بیحجاب خود را برای کاربران فیس بوک عار و ننگ نمیدانند.
اگر امروز به صفحات فارسیزبان در فیس بوک سری بزنیم، کاربران فراوانی را خواهیم دید که شاید به اسلام و احکام آن اعتقاد دارند و حتی در شهر و محله خود عفیف هم هستند، اما در فیس بوک کاملا شخصیت دیگری دارند.
کاربران فیس بوکی ایرانی از لحاظ تصاویر منتشر شده در این شبکه به سه دسته کاربران با عکسهای باحجاب، کاربران با عکسهای بدون حجاب و کاربران بدون عکس تقسیم میشوند.
آنچه مهم است اینکه تلاشهای سازماندهی شده در این شبکهها برای رواج بیحجابی در گام اول و بیحیایی و بیعفتی در گام نهایی است. یکی از این تلاشهای سازماندهی شده «کمپین نه به حجاب اجباری» است؛ این کمپین فیس بوکی تاکنون بیش از ۶۱ هزار لایک از سوی کاربران ایرانی دریافت کرده است و بسیاری از کاربران ایرانی عکسهای بدون حجاب خود را برای حمایت از این کمپین به آن فرستادهاند. طرح مسائل و سوالات و شبهات در مورد اصل حجاب از دیگر کار ویژههای این صفحه فیس بوکی است. ایجاد بحثهای کامنتی در ذیل مطالب آن نیز باعث میشود افراد شبهات تازهای مطرح کنند و یا جذب حرفهایی شوند که با رنگ آزادی زده میشود.
صفحه «ما همه بدحجابیم» با شعار «مومنین قصد فهمیدن ندارند» تاکنون بیش از ۷۰ هزار لایک خورده است. این صفحه یکی از فعالترین صفحات فیس بوک فارسیزبان است که از هجمه به حجاب شروع کرده است و تاکنون مطالب بسیار زیادی علیه قرآن، ائمه (علیهالسلام) و اسلام منتشر کرده است.
صفحه «مخالفت با حجاب اجباری» نیز با بیش از ۳۶هزار لایک، در راستای هجمه علیه حجاب فعال است. این صفحه بیشتر به موفقیت زنان بیحجاب مخصوصا زنان اروپایی میپردازد و به نوعی موفقیت آنان را به بیحجابی و بیاعتقادی آنان ربط میدهد.
صفحاتی همچون «عفاف بدون حجاب»، «حجاب اختیاری، حق زن ایرانی»، «نه به حجاب، نه به حکومت اسلامی»، «پوشش اختیاری، حق مسلم ماست» نیز به صورت مستقیم کارویژه اصلی حمله به حجاب و تمسخر زنان محجبه را به عهده دارند.
اما در این میان صفحاتی نیز با طرح موضوعات دیگر به صورت غیرمستقیم به حجاب حمله میکند، برای مثال صفحه «من از حراست دانشگاه متنفرم» از این دسته از صفحات است؛ در این صفحه علت اصلی تنفر از حراست دانشگاه، اصرار آن بر حفظ حجاب دانشجویان است.
کاربر فارسیزبان در مواجهه مداوم با این سوالات، شبهات و حرفها ممکن است دچار حس ناامیدی شود و همین حس ناامیدی باعث سرخوردگی بسیاری از کاربران در فیس بوک از حجاب میشود.
یکی از مهمترین راهحلهای مقابله با این موج خطرناک دائقهسازی و شبههسازی، ایجاد جریان مقابلهای با ادبیات جذاب است. به نظر میرسد با بیان آرام و صمیمی و به دور از نگاه بالا به پایین باید با کاربر سخن گفت، در محاورات فیس بوکی و جریان سازی آن نباید برای کاربر، باید و نباید و اجبار و الزام آورد. هرچند در اصل احکام الهی باید و نباید و الزام وجود دارد، اما طرز بیان آن در این روزگار بسیار متفاوت از چند ده سال گذشته است. در اکثر کمپینهای موفق ضدحجاب مستقیما به حجاب حمله نشده است، بلکه به کاربر القا شده است که این کمپین باحجاب اجباری مخالف است و باید حجاب امری انتخابی باشد. بسیاری از کاربران حتی آن عده که به حجاب اعتقاد دارند و عضو این کمپینها شدهاند جذب این آزادی انتخاب، ولو ظاهری، کاربر شدهاند.
صفحه «جنبش دانشجویی حیا» در این صفحه خاطرات امر به معروف و نهی از منکر کاربران مخصوصا در عرصه حجاب منتشر میشود و تاکنون ۶هزار لایک از سوی کاربران دریافت کرده است. این صفحه یکی از فعالترین صفحات ترویج حجاب اسلامی است. میتوان با حمایت آماری و بالا بردن لایکهای آن توسط کاربران انقلابی و محتواسازی خوب و مطلوب در مقابل هجمه مخالفان حجاب تولید محتوا نمود.
تحول معنوی
شیخ رجبعلی خیاط
شبیه داستان حضرت یوسف
جناب شیخ در دیداری که با حضرت آیت الله سید محمدهادی میلانی داشته تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است که:
« در ایام جوانی ( حدود ۲۳ سالگی ) دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: « رجبعلی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم:
« خدایا! من این گناه را برای تو ترک میکنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.»»
آنگاه دلیرانه، همچون یوسف (ع) در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر میگریزد. این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او میگردد. دیده برزخی او باز میشود و آن چه را که دیگران نمیدیدند و نمی شنیدند، میبیند و میشنود. به طوری که چون از خانه خود بیرون میآید، بعضی از افراد را بهصورت واقعی خود میبیند و برخی اسرار برای او کشف میشود.
از جناب شیخ نقل شدهاست که فرمود:
« روزی از چهارراه «مولوی» و از مسیر خیابان «سیروس» به چهار راه «گلوبندک» رفتم و برگشتم، فقط یک چهره آدم دیدم! »
مشروح این داستان را شیخ برای کمتر کسی بیان کرده است، گاهی به مناسبتی بدان اشارتی می کرد و می فرمود:
« من استاد نداشتم، ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک می کنم و از آن چشم می پوشم، تو هم مرا برای خودت درست کن.
خدایا...
خدا
تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود
تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد
با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت
تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد
تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند
وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود
و تنها سلطانی است که با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن
خدایــــا..
مرا ببخش..
تــو را می پرستم ولی هنوز از بت پرستی دست بر نداشتم
هنوز نتوانسته ام خود را به تــو قانع کنم
هر لحظه بتی می سازم و تصورات خویش را می پرستم
خدایا
مرا ببخـش
بررسی یک آسیب اجتماعی
متاسفانه موضوع دوستی با مردان متاهل به عنوان یک پدیده اجتماعی
گریبانگیر بعضی از خانمهای مجرد و مطلقه شده و در حقیقت یک آسیب اجتماعی است.
درخور ذکر است که ارتباط دختر با مرد متأهل، خلاف شرع و حرام است. با این حال
گرفتار شدن در دام زیاده خواهی بعضی مردان، قرار گرفتن در جایگاه همسر دومی و چندمی
و سوء استفاده بعضی مردان از زنان برای نیازهای غیرطبیعی در قالب ارتباطهای مخفی
که به هیچ وجه مشروع و منطقی نیست، واقعیتی است که در جامعه مشاهده میشود و به شدت
نیازمند هشدار به خانواده هاست.
عوامل گرایش دختران مجرد به مردان متاهل
در میان مراجعان من نیز، مواردی
گرفتار این نوع رابطهها شده بودند و زمانی که به دنبال راه حلی برای مشکلشان
بودهام، پس از بررسی عوامل زمینه ساز آن، به این نتیجه رسیدم که عامل اصلی این
پدیده تنهایی و کمبود محبت دختران در محیط خانه و رعایت نکردن بعضی اصول اخلاقی
توسط زنان در ارتباطهای اجتماعیشان، بالا رفتن سن ازدواج، سختگیریهای افراطی و
غیر اخلاقی بعضی والدین با قرار دادن شرایط غیر ارزشی برای خواستگاران، از جمله
عوامل برجسته و تاثیرگذار در این باره است.
از سوی دیگر، نیاز شدید برخی
دختران مجرد و زنان مطلقه به تکیهگاه و حامی از میان مردان باعث میشود که در
مقابل جنس مخالف، قاطعیت خود را برای مخالفت با برقراری ارتباط از دست بدهند و به
این نوع ارتباطات تن دهند که در نتیجه ضعف اراده و ضعف شخصیتی بانوان یکی از عوامل
اصلی شکل گیری چنین ارتباطهایی است.
شکست خود به همراه فروپاشی خانواده طرف مقابل
جالب است که بدانید در بیشتر موارد، چنین ارتباطها و دوستیهایی به محض
آگاهی همسر اول شکست میخورد و باعث فروپاشی خانواده او یا قطع ارتباط با فرد دوم
میشود و در موارد کمی که به ازدواج منجر میشود با سختیها و مشکلات زیادی مواجه
میشود؛ بنابراین بهترین و عاقلانهترین کار برای زنان، قطع ارتباط با مردان متاهل
و راههای کنترل احساسات و عواطف خودشان است.
شایسته است که فورا با قاطعیت، بدون هیچ گونه بهانه و ردپایی برای ارتباط مجدد و حتی بدون عذرخواهی، کسب
حلالیت و حتی صحبت و بیان دلیلشان برای این جدایی، به چنین ارتباطهایی خاتمه دهند.
همچنین تمامی عواملی که احتمال میدهند آنها را وادار به فکر کردن درباره مرد مورد
علاقهشان یا برقراری ارتباط مجدد میکند، از زندگیشان حذف و پاک کنند.
توهم عاشقی به جای علاقه
درباره ایجاد علاقه به این مردان، باید بدانید که نه تنها این گونه
علاقهها حقیقی نیست بلکه در بیشتر موارد شکل گیری چنین علاقههایی در زنان به دلیل
نیاز به همدل، وابستگی شدید و توهم است که به خاطر عواملی از جمله کمبود محبت،
عاطفه و تنهایی ایجاد میشود و به طور طبیعی باعث وارد شدن خسارتهای فراوانی هم به
خود شخص و هم به خانواده مردان متاهل خواهد شد؛ بنابراین لازم است که توجه بیشتری
داشته باشید که این نوع احساسات، هیجانات و علاقهها حقیقی نیست و نخواهد بود.
آیا ارزشش را دارد!؟
از دختران یا زنان مطلقهای که با مردان متاهل ارتباط دوستی برقرار کردهاند، خواسته
میشود که با واقع بینی به مسائل ذکر شده، فکر کنند که آیا مردی متاهل و خانواده
دار که معلوم نیست، واکنش اطرافیان و همسرش بعد از اطلاع از این ارتباط با شما چه
باشد، صلاحیت یا ارزش این را دارد که شما به او دل ببندید، علاقه پیدا کنید، خودتان
را برای او هزینه کنید، سرمایه گرانمایه جوانیتان را برای او تلف کنید و به خاطر او
بهترین دوران زندگیتان را نابود کنید و فرصت و شانس ازدواج را از دست بدهید.
تلقین نابود شدن
اینکه بعضی زنان نمیتوانند به پایان دادن به چنین رابطههایی فکر کنند، عذاب میکشند و گریه
میکنند، به خاطر این است که خودشان را کم میبینند و به خودشان تلقین کردهاند که
بدون طرف مقابل زندگیشان نابود میشود در حالی که نمیدانند سخت در اشتباه هستند و
اتفاقا با وجود چنین مردانی است که زندگیشان تباه میشود. فقط کافی است کمی به این
مسئله واقع بینانه دقت کنند و توجه داشته باشند که در چنین رابطهای، ممکن است
خانمها دچار مشکلات بیشتر و غیر قابل حلی شوند.
ازدواجی سختتر از دیگر ازدواجها
چنین ارتباطهایی بدون شک، محکوم به شکست است مگر اینکه رسمی و شرعی شود که پس از آن
سختیها و مشکلاتش، بیشتر و چند برابر دیگر ازدواج هاست. بنابراین و به ویژه به
دخترهای مجرد توصیه میشود که هر چه سریعتر با بیان شرایط و ویژگیهای خواستگار و
همسر ایده آلشان به اطرافیان و دوستان در لابه لای حرفها و صحبتهایشان به صورت
غیرمستقیم، شرایط را برای ورود و پذیرش خواستگار فراهم کنند و خلاءهای فکری و
عاطفیشان را به صورت صحیح و منطقی پاسخ دهند. در پایان درخور ذکر است که یکی از
شاخصترین راه حلها برای خارج شدن از دام چنین دوستیها و ارتباطهای خطرناکی،
واقع بینی است
امام رضا علیه السلام می فرمایند:
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود!!!
ملاصدرا می گوید:
خداوندبی نهایت است ولامکان وبی زمان
امابه قدرفهم توکوچک می شود
به قدر نیاز تو فرود می آید
به قدر آرزوی تو گسترده می شود
وبه قدر ایمان تو کارگشا می شود
یتیمان را پدرمی شود
محتاجان برادری را برادر می شود
عقیمان راطفل می شود
نا امیدان را امید می شود
درتاریکی ماندگان را نور می شود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را…
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی روح
به شرط طهارت
به شرط پرهیز ازمعامله با ابلیس…
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
ومغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
وزبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
ودست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید ازناجوانمردی ها ناراستی ها و نامردمی ها…
چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه برسفره شما
باکاسه ای خوراک وتکه ای نان می نشیند
در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند
و درکوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند …
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟
آداب آرامش شبانه و سیرۀ معصومین(علیهم السلام)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ميفرمايد: اي علي! خوابيدن چهار گونه است: خواب پيامبران بر پشت، خواب موٴمنان بر پهلوي راست، خواب كافران و منافقان بر پهلوي چپ و خواب شيطانها بر رويشان است. (الفقيه، ج4، ص365). ) ) اميرمؤمنان (سلام الله علیه) ميفرمايد:خوابيدن چهار قسم است: پيامبران بر پشت دراز كشيده ميخوابند، در حالي كه چشمهايشان براي دريافت وحي پروردگار نميخوابد. موٴمن رو به قبله بر پهلوي راست ميخوابد. پادشاهان و فرزندانشان براي گوارايي غذا بر پهلوي چپ ميخوابند و ابليس و برادرانش و ديوانگان و آسيب ديدگان عقلي بر روي شکم ميخوابند. ) ) امام صادق(سلام الله علیه) ميفرمايد: هرگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ميخواست بخوابد مسواك ميزد و به رختخواب ميرفت و بر پهلوي راستش ميخوابيد و دست راستش را زير گونه راستش مينهاد. (مكارم الاخلاق، ص291). ) ) همچنین امام رضا (سلام الله علیه) ميفرمايد: قدرت و سلطنت خواب، در مغز است و آن مايه پايداري و نيرومندي جسم است، پس هرگاه خواستي بخوابي ابتدا بر سمت راست سپس بر سمت چپ بخواب و همچنين هنگام برخاستن از سمت راست برخيز.
راهبرد عملی برای مهربان شدن با دیگران در عصر نا مهربانیها
راهکارهای عملی برای مهربانتر شدن
در گذشته آموختیم که لازمه دریافتِ هر کدام از اسماء خداوند، قبل از هر اقدامی، دریافتِ اسم رحمان است. هر چه نام رحمان بیشتر در انسان تجلی مییابد، او نسبت به تمام آنچه در پیرامونش است (گیاهان، حیوانات، اشیاء، انسانهای دیگر…) روز به روز مهربانتر میشود. درست در لحظهای که رحمت در انسان متوقف میگردد، سیر إلی الله نیز در او متوقف میشود.
برای مهربانتر شدن، لازم است که؛
اولاً انسان بر مجموعه کششهایی که او را به سمت اختلاف انگیزی با دیگران (خدا، فرشتگان، معصومین، افراد خانواده، انسانهای دیگر و …) دعوت میکند غلبه نموده و ثانیاً دائماً به این موضوع توجه داشته باشد که اطرافیان او نیز ممکن است تحت تأثیر نفس و شیطان، به سمت اختلاف و درگیری ترغیب شده باشند. بنابراین لازم است درست در زمانهایی که آنها را تحت حمله نفس و شیطان یافت، کاملاً هوشیارانه و آرام رفتار نموده و مراقب باشد تا آتشی در این میان شعله نگیرد.
بنابراین انسانی که میخواهد اسم رحمان را دریافت نموده و هم درجه خانواده آسمانیاش به آنان ملحق شود، اولاً باید دائماً مراقب باشد که قلبش در آرامش و سِلم با دیگران بوده و از سوی او هرگز آتشی برنخیزد.
ثانیاً مراقب باشد زمانی که دیگران در معرض آتش گرفتن هستند، تا جایی که میتواند در فرونشاندن آن آتش تلاش کند، نه آنکه خود نیز به خشم آمده و به این آتش دامن بزند.
درست به همین دلیل است که روایات ما، تجهیزِ به حلم را امری ضروری دانسته و تأکید نمودهاند که اگر انسان مجهز به حِلمی نباشد که بتواند به واسطه آن جهل جاهلان (آتش تولید شده توسط جاهلان) را رد کند، هیچ عملی برایش باقی نمیماند.
اطاعت از الله و رسول = قدرت گرفتن روح = رسیدن به رحمت و رأفت
برای رسیدن به مقام رحمت و حلم، اولین قدم، غلبه بر تمام انواع خودخواهیها و خودشیفتگیهای بیهوده است. به گونهای که در هیچ کمالی (حتی کمالات اخلاقی و معنوی) خود را از دیگران برتر نبیند، چرا که خودخواهیِ نفس، عامل اصلیِ بروزِ اختلافات و درگیریهاست.
ذکر الحمدلله، درمانی معجزهگر برای خودشیفتگی و غلبهی انسان بر نفس است. الحمدلله، انتسابِ تمام کمالات به الله است، به طوری که دیگر جای هیچ تکبری در وجود انسان باقی نمیماند.
غلبه بر خودشیفتگیها، کار آسانی نیست و نیاز به تمارین جدّی و مراقبتهایِ خاص دارد. در جلسه گذشته با آیهی زیر آشنا شدیم؛
«وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (سوره انفال آیه 46)
و آموختیم که اطاعت از خدا و رسول، عاملی مؤثر در غلبه انسان بر خودشیفتگیهایش است، زیرا محور اطاعت دیگر خداوند و رسول اوست نه خود طبیعی انسان.
اما نکته بسیار جالب و کلیدی آن است که بدانیم هرگاه نتوانستیم مانع ورود یک فکر منفی به قلبمان شده و برخلافِ آن عمل نماییم، در حقیقت دچار ضعف و سستی ارتباط با الله و خانواده آسمانی شده و روحمان به ضعف گراییده است، به همین سبب نیز یک فکر منفی تولید شده توسط شیطان توانسته، روحمان را بر زمین بکوبد.
بنابراین به محض آنکه دچار مشکلات روحی و اخلاقی شدیم (فتفشلوا) و یا در ارتباطمان با خودمان و انسانهای دیگر کلافه، بیطاقت شده و آرامشمان را از دست دادیم، اگر دیگران از ما دلگیر و عصبانی اند و دوستمان ندارند، اگر عزت و آبرویمان در خطر است و … باید بدانیم که روح ما تضعیف شده و ارتباطمان با آسمان سست گردیده است. تنها راه چاره در چنین مواقعی، دریافت خوراک های معنوی است، شنیدن مباحثِ معرفتی و اخلاقی، مطالعاتِ معرفتی، تلاوت و تفکر در قرآن، ذکر، نماز و
عزیزم داره دیر میشه کمی بیدار شو...
یکی از مشاورین و جاسوسان کاخ سفید در گزارش خود نوشته است:
ما موفق شدیم چــــادر مشکی زن ایـــرانی را به چـــــادر توری و گلدار تبدیل کنیـــم.
چـــــادر توری و گلدار زنان مسلمان را به مانتو تبدیل کنیم!
مانتو های بلند را به مانتوهای رنگین، تنگ و خیــــلی کوتاه.
و اکنون از حجاب یک زن مسلمان فقط یک روسری مانده است.
آنان از اینکه با نامحرمان ارتباط داشته باشند، شرمنده نیستند!
از این شرمنده اند که در محیطی نتوانند با نامحرم ارتباط مستقیم برقرار کنند.
اگر ما بتوانیم این روسری را هم از خانـــم های ایرانی بگیریم،
چیزی از اســــلام و انـقــــلاب در ایران باقـــــی نــخواهد ماند!!
پس بیایید، با پیروی نکردن از نفس خویش! آرزوی دشمن را برآورده نکنـــــــــــــیم .!
اقا جون...
باید وســـط هفته بـــــیایی آقـــــا
دیریـــست که جمعـــه های ما تعطیل است…!!!!
راستی!!راستی
جمعه هـــــا، تعطیــلند یا مــا؟!؟!؟!راستی
ایا انسان نمی داند که خدا او را می بیند.
شهادت حضرت علی علیه السلام
شهادت حضرت علی علیه السلام
حضرت علی علیه السلام فرزند ابوطالب شيخ بنی هاشم عموی پيغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم بود که پيغمبر اکرم او را سرپرستي نموده و در خانه خود جاي داده و بزرگ كرده بود و پس از بعثت نيز تا زنده بود ازآن حضرت حمايت كرد و شر كفار عرب و خاصه قريش را از وي دفع نمود .
حضرت علی علیه السلام بنا به نقل مشهور ده سال پيش از بعثت متولد شد و پس از شش سال بر اثر قحطي كه در مكه و حوالي آن روي داد بنا به در خواست پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم از خانه پدر به خانه پسرعموي خود یعنی پيغمبر اكرم منتقل کرديد. و تحت سرپرستی و پرورش مستقيم آن حضرت درآمد پس از چند سال كه پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم به موهبت نبوت نايل شد و براي نخستين بار در غار حرا وحي آسماني به وي رسيد. وقتي كه از غار رهسپار شهر و خانه خود شد وما جرا را فرمود حضرت علی علیه السلام به آن حضرت ايمان آورد.
و باز درمجلسي كه پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم خويشاوندان نزديك خود را جمع كرده و به دين خدا دعوت نمود فرمود نخستين كسي از شما كه دعوت مرا بپذيرد خليفه و وصي و وزير من خواهد بود.تنها كسيكه از جاي خود بلند شد و ايمان آورد حضرت علی علیه السلام بود و پيغمبر اكرم ايمان او را پذيرفت و وعده هاي خود را درباره اش امضا نمود.
از اين روي حضرت علی علیه السلام نخستين كسي است كه به اسلام ايمان آورد و نخستين كسي است كه هرگز غير خداي يگانه را نپرستيد.
حضرت علی علیه السلام پيوسته ملازم پيغمبر اكرم صلی الله واله وسلم بود تا آن حضرت از مكه به مدينه هجرت نمود و در شب هجرت نيز كه كفار خانه آن حضرت را محاصره كرده بودند و تصميم داشتند آخر شب به خانه ريخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمايند حضرت علی علیه السلام در بستر پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم خوابيد و آن حضرت از خانه بيرون آمده رهسپار مدينه گرديد.
در مدينه نيز ملازم پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم بود و آن حضرت در هيچ زمان حضرت علی علیه السلام را كنار نزد و يگانه دختر محبوبه خود فاطمه را به عقد آن حضرت درآورد. و در موقعي كه ميان اصحاب خود عقد اخوت مي بست حضرت علی علیه السلام را برادر خود قرار داد. حضرت علی علیه السلام درتمام جنگهایي كه پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم شركت داشتند حاضر شد جز جنگ تبوك كه آن حضرت اورا درمدينه به جاي خود قرارداده بودودر هيچ جنگي پاي به عقب نگذاشت.
و از هيچ حريفي روي نگردانيد و در هيچ امري با پيغمبر اكرم صلی الله علیع واله وسلم مخالفت نكرد چنانكه آن حضرت فرمود هرگز علي از حق و حق از علي جدا نمي شوند.حضرت علی علیع السلام روز رحلت پيغمبر اكرم سي و سه سال داشت و با اينكه در همه فضايل ديني سرآمد و در ميان اصحاب پيغمبر ممتاز بود به بها نه اينكه وي جوان است و مردم بواسطه خونهايي كه در جنگهابه همراه پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم ريخته با وي دشمنند از خلافت كنارش زدند و به اين ترتيب دست حضرت علی (ع) از شئون عمومي بكلي قطع شد وی نيز به تربيت افراد پرداخت وبيست وپنج سال كه زمان خلافت سه خليفه پس از رحلت پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم بود بدين ترتيب گذرانيد و پس از كشته شدن خليفه سوم مردم با حضرت علی علیه السلام بيعت نموده و به خلافتش برگزيدند.
حضرت علی علیه السلام در خلافت خود كه چهار سال و نه ماه تقريبا طول كشيد سيرت پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته اين اصلاحات بضرر برخي از سود جويان تمام مي شد و از اين روي عده اي از صحابه كه پيشاپيش آنها عايشــه و طلحــه و زيبــر ومعاويــه بودند خون خليفه سوم را دستاويز قرار داده سر به مخالفت برداشتـه و بناي شورش وآشوبگري گذاشتند.
حضرت علی علیه السلام براي خوابانيدن فتنه , جنگي با عايشه و طلحه و زيبر در نزديكي بصره كه به جنگ جمل معروف است و جنگي ديگر با معاويه در مرزعراق و شام كه به جنگ صفين معروف است و يكسال و نيم ادامه يافت و جنگي با خوارج در نهروان كه به جنگ نهروان معروف است كرده و به اين ترتيب بيشتر مساعي آن حضرت در ايام خلافت خود صرف رفع اختلافات داخلي شد و پس از مدتي صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجري در مسجد كوفه در سر نماز .بدست يكي از خوارج ضربتي خورده و در شب بيست و يكم ماه شهيد شدند.
اميرالمومنين علي علیه السلام به شهادت تاريخ و اعتراف دوست و دشمن در كمالات انساني نقيصه اي نداشته و در فضايل اسلامي نمونه كاملي ا ز تربيت پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم بود .بحثهايي كه در اطراف شخصيت حضرت علی علیه السلام شده و كتابهايي كه در اين باره شيعه و سني و ساير مطلعين و كنجكاوان نوشته اند درباره هيچيك از شخصيت هاي تاريخ اتفاق نيفتاده است.
حضرت علی علیه السلام در علم و دانش داناترين ياران پيغمبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم و سايرمسلمانان بود و نخستين كسي است در اسلام كه در بيانات علمي خود در استدلال و برهان را باز كرد و در معارف الهيه بحث فلسفي نمود و در باطن قرآن سخن گفت و براي نگهداري لفظ قرآن دستور زبان عربي را وضع فرمود و تواناترين عرب بود در سخنراني. حضرت علی علیه السلام كه در زمان پيغمبر اكرم صل الله علیه واله وسلم و پس ازآن در همه جنگها شركت كرد.در شجاعت ضرب المثل بود هرگز ترس و اضطراب از خود نشان نداد و با اينكه بارها ضمن حوادثي مانند جنگها ي احد وحنين و خيبر و خندق ياران پيغمبر اكرم ص و لشكريان اسلام لرزيدند و يا پراكنده شده فرار نمودند وي هرگز پشت به دشمن نكرد و هرگز نشد كه كسي از مردان جنگي دشمن با وي درآويزد و جان به سلامت برد و در عين حال با كمال توانايي, ناتوانان را نمي شكست و فراريان را .دنبال نمي كرد و شبيخون نمي زد و آب بروي دشمن نمي بست.
حضرت علی علیه السلام در سال 40 هجري در ماه مبارك رمضان در شب نوزدهم ضربت خوردند و در شب بيست و يكم به شهادت رسيدند.
حضرت علی علیه السلام با همه وجود و خالصانه از حريم دين خدا حمايت كرد لحظه اي در آسايش نبود مخصوصا در ايام پر مخاطره حكومت عدل گسترش كه نظير آن وجود نداشته است.
پيامبر اكرم صلی الله علیه واله وسلم حضرت علي و خودشان را از يك شجره مي دانستند و مي فرمودند : .من و علي پدر اين امت هستيم من شهر علم هستم و علي درب آن.
رمضان
جنگ عقیده باسلاح عقیده
- مستر همفر (جاسوس انگلیسی)
وی که در کشورهای اسلامی سالهای زیادی از طرف انگلیس برای محو اسلام جاسوسی کرده است، می گوید:((با این بیان که حجاب را خلفای بنی عباس درست کردند و یک برنامه اسلامی نیست ، باید زنان مسلمان را فریب داد واز زیر چادر بیرون کشید ، پس از آنکه زنان را از چادر بیرون آوردیم باید جوانان را به عشق بازی با زنان تشویق کنیم و فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهیم .
لازم است زنان غیر مسلمان بدون حجاب ظاهر شوند و آنها را الگو نمائیم تا زنان مسلمان از آنان یاد بگیرند))
قابل توجه آنکه مستر همفر جاسوس انگلیسی در قرن 18 حدودا 300 سال پیش است و پایه گذار وهابیت به وسیله ی تحریک و تاثیر گذاشتن روی عبدالوهاب است
2-دیوید کیو (مامور سابق سازمان سیا)
((مهمترین حرکت در جهت براندازی جمهوری اسلامی تغییر فرهنگ جامعه ایران است و ما مصمم به آن هستیم))
3-کنت دمارانش (رئیس سابق جاسوسی فرانسه ، مشاور شخصیت هایی چون شارل دوگل (رئیس جمهور اسبق فرانسه)، هنری کیسنجر(یهودی متولد شده در آلمان که پست های مشاور امنیت ملی رئیس جمهور در زمان دسامبر ۱۹۶۸ تا ژانویه ۱۹۷۷- رئیس شورای امنیت ملی در سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۵ - وزیر امورخارجه در سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷)، رونالد ریگان (رئیس جمهور اسبق آمریکا)،پمپیدو ( نخست وزیر فرانسه در جریان جنبش دانشجویی-کارگری مه ۱۹۶۸ فرانسه که بعدها ، از ۱۹۶۹ تا زمان مرگش ۱۹۷۴ ریاست جمهوری فرانسه را بر عهده گرفت)، ژیسکار دستن ( بیستمین رئیس جمهور فرانسه از سال ۱۹۷۴ تا سال ۱۹۸۱ )و… بوده است
او به ریگان رئیس جمهور اسبق آمریکا می گوید:((شما نمی توانید با یک عقیده به وسیله تانک و هواپیما مبارزه کنید شما باید با هر عقیده ای به وسیله عقیده بجنگید،
این بار دشمن ما مذهب است اصول گرایان تا زمانی که یکی از اعضای مخالفشان زنده مانده باشد احساس آرامش نخواهند کرد ))
4-میشل هولباک (نویسنده ی فرانسوی)
((جنگ بر ضد اسلام گرایی با کشتن مسلمانان فایده ای ندارد ، فقط با فاسد کردن آنها می توان به این پیروزی دست یافت ، پس باید به جای بمب بر سر مسلمانان دامن های کوتاه فرو ریزیم)
سوال؟
سوال – تا زمانی که به سخنان ائمه و روحانیون گوش می دهم آرام میشوم ولی وقتی به زندگی و مشکلات تمام نشدنی آن بر می گردم می بینم که این سخنان فقط زیباست و تنها از راه خلاف می شود مدت کوتاهی زندگی کرد . می خواهم خودم را به سیم آخر بزنم ولی خلافکاری هم بلد نیستم . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – اگر می خواهید خودتان را به سیم آخر خلافکاری بزنید از این طرف به سیم آخر بزنید که کار صلاح انجام بدهید . خودتان را به سیم آخر در سعادت بزنید نه سیم آخر در شقاوت . شما کدام پیشرفت و دست آورد ارزشمندی را بدون زحمت بدست می آورید ؟ بنا نیست که ما بی زحمت به جایی برسیم . مهم این است که نتیجه ی زحمت ما چیست ؟ انسانی که سراغ کار پر پیچ و خم گناه می رود ، فکر می کنید که زحمت نمی کشد ؟ اتفاقا سختی که او دارد می کشد خیلی بیشتر است منتها ناپیدا است . شخصی که در مسیر مثبت حرکت میکند سختی پیدایی را دارد و آرامش پنهانی را دارد ولی دیگری آرامش قشنگ ظاهری را دارد و سختی پنهانی را دارد . این ها را بپذیریم . با این نوع نگاه یعنی حرکت مطالعاتی که عرض کردم ، حرکت کنیم . کافی است که این عزیز ما سوال بکند که مشکلات یعنی چه ؟ مشکلات چه نقشی را برای ما ایفا می کند ؟ ممکن است که این چیزهایی که بنظر او مشکل است ، اصلا مشکل نباشد . نوع نگاه ما هست که مشکل آفرینی می کند . امیر المومنین می فرماید : ضعف ما است که ما آنرا به مشکلات تعبیر می کنیم . اگر منظور ما مشکل بیرونی است که آن دست من نیست ، اینجا میگویم چه کنم ؟ احساس ضعف می کنم و میگویم چون دست من نیست باید شکست بخورم . و باید دفاع منفی داشته باشم . ولی اگر بگویم که آن مشکلی که در بیرون می بینم حاکی از ضعف من است . ضعف خودم را برطرف می کنم . ما اگر ضعف جسمی داشته باشیم فیزیوتراپی نمی رویم ؟ این عصب خشک شده ضعیف شده ماهیچه ضعیف شده است ، چقدر فیزیوتراپی می رویم ؟ این قدر به آن نرمش و ورزش می دهیم تا قوتش برگردد و قوی بشود . الان چندین برابر بار روز اول بار برمی دارد . بار چند برابر شد ، چرا من احساس نگرانی نمی کنم؟ چون خودم را تقویت کردم . ما همانطوری که در مسائل جسمی نیاز به تقویت جسمی داریم و احتیاج به فیزیوتراپی داریم ، در مسائل روحی هم باید فیزیوتراپی کنیم . فضای عبادات فیزیوتراپی های روحی است . یعنی نگاه صحیح و منطقی به عبادات کردن این است که این عبادات بستر تقویت های روحی است . و ما باید قوای درونی خودمان را سامانه ی درستی به آن بدهیم . نماز برای این است . ان الصلاه عن الفحشا و المنکر یعنی نماز به او قدرتی می دهد که سراغ بدی ها نمی رود . نه اینکه بدی ها برایت خیلی قشنگ است و به زور سراغش نمی روی ، خیر . بقدری که نورانیت درون داشته باشی و نوع نگاهت هم درست باشد ، اصلا به گناه گرایش نداری . ترک گناه برای بعضی ها سخت است . در اینجا انجام گناه برای بعضی ها سخت میشود. یعنی معرفت او را به جایی می رساند که انجام گناه برایش زجرآور و درد آور است . حالا آیا بهتر نیست که انسان در مسیر زندگی راهی را برود که خیرات ،مصلحت ، رشد ، ترقی او و لذت های دنیا و آخرت او را تامین کند ؟ راه سعادت لذت دنیا را از او نمی گیرد و به گفته ی قرآن ، انسان بهره های دنیایی را هم می برد .
رمضان ماه میهمانی خدا
فضیلت ماه شعبان
فضیلت ماه شعبان
شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مىگرفت و به ماه رمضان وصل مىكرد و مىفرمود شعبان، ماه من است هر كه یك روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب میشود و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است كه چون ماه شعبان فرا میرسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مىنمود و مىفرمود اى اصحاب من مىدانید این چه ماهى است؟
این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مىفرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى كه جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مىكنم كه از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم كه فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام كه هر كه روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست میدارد و در روز قیامت كرامت خود را نصیب او میگرداند و بهشت را براى او واجب میکند.
شیخ از صفوان جمال روایت كرده كه گفت :
حضرت صادق علیه السلام به من فرمود كسانى را كه در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغیب کن. گفتم فدایت شوم مگر در فضیلت آن چیزى هست؟ فرمود: بله همانا كه رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه هلال ماه شعبان را مىدید به مُنادیى امر مىفرمود كه در مدینه ندا مىكرد: اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى شما.
ایشان مىفرماید آگاه باشید همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسى را كه یارى كند مرا بر ماه من یعنى روزه در آن ماه روزه بگیرد.
سپس از حضرت صادق علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که مىفرمود:
از زمانى كه شنیدم منادى رسول خدا صلى الله علیه و آله ندا كرد در ماه شعبان، ترک نشد از من روزه شعبان و ترک نخواهد شد از من تا مدتى كه حیات دارم ان شاء الله تعالى.
سپس مىفرمود كه روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است.
اعمال مشتركه ماه شعبان
1 - مناجات شعبانيه ، مناجات معروفى است و اهلش به خاطر آن با ماه شعبان ماءنوس شده و به همين جهت منتظر و مشتاق اين ماه هستند. سزاوار است كه اين مناجات در تمام ماه خوانده شود.
2 - از اعمال مهم در اين ماه ، روزه است ؛ به اندازه اى كه با حال انسان مناسب باشد. امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
((كسى كه روز اول ماه را روزه بگيرد، حتما وارد بهشت مى شود و كسى كه دو روز را روزه بگيرد، خداوند در هر شب و روزى (به چشم رحمت ) به او مى نگرد و در بهشت نيز به اين نگاه ادامه مى دهد؛ كسى كه سه روز روزه بگيرد، با خداوند در عرش و بهشت او ديدار مى كند.))
همچنین روایت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت مىكنند. پس ملائكه عرض مىكنند خداوندا بیامرز روزهداران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّتعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجتهاى آخرت او را برآورد.
3 - در هر روز از شعبان در هنگام ظهر و در شب نیمه آن صلوات هر روز شعبان که از امام سجاد علیهالسلام روایت شده، خوانده شود که به شرح ذیل است :
اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ یَامَنُ مَنْ رَكِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً كَثیرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الاْبْرارِ الاْخْیارِ الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِكَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِیَتِكَ وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ اَحْیَیْتَنى تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هذا شَهْرُ نَبِیِّكَ سَیِّدِ رُسُلِكَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذى كانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ یَدْاَبُ فى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فى اِكْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.
اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَ نَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْكَ مَهیَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاكَ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَنّى راضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِیاً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْیارِ .
4 - هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود و همچنین در این ماه صلوات بسیار فرستاده شود .
5 - از اعمال مهم اين ماه ، عمل كردن به روايت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است كه فرمودند:
((در هر پنج شنبه از ماه شعبان ، آسمانها زينت شده و آنگاه فرشتگان عرض مى كنند: خداى ما! روزه داران شعبان را ببخش و بيامرز و دعايشان را اجابت فرما!))
بنابراين كسى كه دو ركعت نماز به جا آورد كه در هر ركعت سوره فاتحه را يك بار و توحيد را صد بار بخواند و بعد از سلام دادن ، صد بار نيز صلوات بفرستد، خداوند تمام خواسته هاى دينى و دنيايى او را برآورده مى فرمايد و كسى كه يك روز از آن را روزه بگيرد، خداوند بدن او را بر آتش حرام مى كند.
6- هر روز هفتاد مرتبه ذکر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات “الْحَىُّ الْقَیُّومُ” پیش از “الرَّحْمنُ الرَّحیمُ” است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مىشود كه بهترین دعاها و ذكرها در این ماه استغفار است و هر كس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه در ماههاى دیگر استغفار كند.
7- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام میکند.
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است كه آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض كرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد كسى كه یك روز از شعبان را روزه بگیرد؟
حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.
عرض كرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر كس در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان كه یكى از شما شتر تازه متولد شدهای را تربیت مىكند تا آن كه در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى كه به اندازه كوه اُحُد شده باشد.
8- در کل این ماه هزار بار ذکر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » را كه ثواب بسیار دارد؛ گفته شود.
از جمله آن كه عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.
27 رجب سالروز مبعث رسول خدا (ص)
27 رجب، سالروز مبعث رسول خدا(ص)
توحيد، اصليترين و مهمترين پيام بعثت
از طلوع خورشید اسلام و انقلابِ عظیم پیامبر آن، حضرت محمد(ص)، هزار و چهارصد و اندی سال میگذرد. از آن زمان تاکنون، تاریخِ جهان پیدرپی ورق خورده و رویدادهای گوناگون و دگرگونیهای حیرتانگیز، چهرهای تازه به آن بخشیده است، آن چنان که شیوه همیشگی گذشت زمان است. نوها به کهنگی گراییده و کهنهها به اعماق فراموشی ذهنهای تاریخ پیوسته است اما این حقیقت که محمد(ص) نجاتدهنده بزرگ بشر بود و آيینش آیین زندگی، هر زمان از زمان دیگر روشنتر میدرخشد؛ چراکه او جاودانهترین تمدّنها را بنیان نهاد، زندگیسازترین فرهنگها را گُسترد و انسانپرورترین ارزشهای اخلاقی را نهادینه کرد. درود بیکران خداوندی بر روان پاک او باد.
27ام ماه رجب المرجب سالروز بعثت خاتم پيامبران حضرت محمد بن عبدالله(ع) است. در ماجراي بعثت حضرت پيامبر، نقلهاي متفاوتي روايت شده است. اعتقاد مشهور علمای شیعه بر این است که بعثت حضرت رسول اکرم در روز 27 رجب اتفاق افتاده است البته در مورد تاریخ دقیق بعثت پیامبر اکرم، میان شیعه و سنی اختلاف نظر وجود دارد. علمای سنی مذهب تاریخ آن را در ماه رمضان ذکر میکنند. برخی از علمای شیعه نیز معتقدند بعثت پیامبر در ماه رمضان بوده است. ولی قول مشهور در میان علمای شیعه 27 رجب را تاریخ دقیق این رویداد میداند.
تنها شاهد زمینی
کوه «نور» در شمال مکّه قرار دارد. در نقطه شمالی این کوه، غاری است به قدر قامت یک انسان که با گذر از سنگهای بسیار میتوان به آن رسید. این غار از آشنای صمیمی خود، خاطرات بسیار دارد. امروز هم مردمان به عشق شنیدن این سخنان، با رنج بسیار، خود را به آستان آن میرسانند که از او سرگذشت وحی را بپرسند. غار حرا نیز با زبانِ حال میگوید، این جا، عبادتگاه «عزیز قریش» است. او شبها و روزهای بسیاری را به یاد دارد که محمّد (ص) به این مکان دور از غوغا میآمد تا با خدای خویش خلوت کند او دل گفتهها، حرفها و اشکهای محمّد را دیده و هرگز آن شب رازانگیز را که جبرئیل برای اوّلین بار، پیام وحی خدا را بر محمّد میخواند، از یاد نخواهد برد. او( غار حرا) تنها شاهد زمینی بعثت محمّد است.
جهان قبل از بعثت در نظر امام علي(ع)
خداوند، پیامبر اسلام را هشدار دهنده جهانیان مبعوث فرمود تا امین وحی الهی باشد. آنگاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشتید و در بدترین خانه زندگی میکردید و میان غارها، سنگهای خشن و مارهای سمّی خطرناک و فاقد شنوایی، به سر میبردید. آبهای آلوده مینوشیدید و غذاهای گلوآزار میخوردید. خون یکدیگر را میریختید و پیوند خویشاوندی را میبریدید. بتها میان شما پرستش میشد و مفاسد و گناهان شما را فرا گرفته بود.
خدا، پیامبر اسلام را زمانی فرستاد که مردم در فتنهها گرفتار شده، رشتههای دین پاره شده و ستونهای ایمان و یقین ناپایدار بود. … راه رهایی دشوار مینمود و پناهگاهی وجود نداشت. چراغ هدایت، بی نور شده و کوردلی همگان را فرا گرفته بود. خدای رحمان معصیت میشد و شیطان یاری میگردید. ملتها در خواب عمیقی فرو خفته بودند. فتنه و فساد، جهان را فرا گرفته بود. اعمال زشت رواج یافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه میکشید و دنیا، بی نور و پر از مکر و فریب گشته بود.هوا و هوس بر مردم چیره شده بود. … نادانیهای جاهلیت، پست و خوارشان کرده بود و در امور زندگی سرگردان بودند و بلای جهل و نادانی دامنگیرشان بود.
جريان بعثت از زبان معصومين(ع)
حضرت علی(ع) نقل میکند؛ پیامبر اسلام پیش از بعثت در غار حرا به عبادات و اعتکافهای طولانی مشغول بودند. وی گاه و بیگاه و در روزهای مختلف روانه حرا میشد، و در آنجا به خلوت و تفکر و عبادت میپرداخت و پس از فرود از حرا نخست به کنار کعبه میرفت و پس از طواف، رهسپار خانه خویش میشد. با نزدیک شدن پیامبر (ص) به چهل سالگی، دورههای عبادت و اعتکاف ایشان بیشتر و طولانیتر میشد. در یکی از روزهای عبادت در حرا جبرئیل، نازل شد و لوحی را در مقابل دیدگان وی گرفت و گفت بخوان، محمد(ص) که دچار حیرت و شگفتی شده بود پاسخ داد، خواندن نمیدانم. بار دیگر گفت: بخوان، محمد (ص) باز پاسخ داد که خواندن نمیدانم. جبرئیل بار دیگر تکرار نمود که بخوان، این بار محمد (ص) گفت: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات زیر را بر او خواند و او نیز آنها را تکرار کرد:«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ »
امام هادي(ع) نيز در اين باره ميفرمايد: «هنگامي که محمد(ص) تجارت شام را ترک گفت، هر روز به کوه حرا ميرفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مينگريست و از آن چه ميديد، به ياد عظمت خداي آفريننده ميافتاد و آن گاه با روشني خاصي به عبادت خداوند مشغول ميشد. چون به چهل سالگي رسيد، خداوند، دل او را بهترين، روشنترين و خاضعترين دلها يافت. در آن لحظهها، جبرئيل به سوي او آمد و بازوي او را گرفت و تکان داد و گفت: بخوان. گفت: چه بخوانم؟ جبرئيل گفت: اي محمد! بخوان به نام پروردگارت که آفريد. پس جبرئيل، رسالت خود را به انجام رسانيد و به آسمانها بالا رفت و محمد نيز از کوه فرود آمد. در اين هنگام، خداوند، کوهها، صخرهها و سنگلاخها را به سخن آورد، به گونهاي که به هر کدام ميرسيد، اداي احترام ميکردند و ميگفتند: السلام عليک يا حبيبَ اللّه، السلام عليک يا ولي اللّه، السلام عليک يا رسولَ اللّه».
بعثت، سرآغاز انقلاب فرهنگی
سرآغاز بعثت با نام خدا شروع شد و پس از نام خدا، با خواندن و قلم و علم و آموزش آغاز گردید. این واژههای زرین، بیانگر آن است که بعثت، با انقلاب فرهنگی و آگاهی بخشی در همه زمینهها شروع شد و باید همواره برای پیشبرد اهداف بعثت، به زیربنای استوار آن، یعنی انقلاب فرهنگی اهمیت ویژه داد. بعثت، یعنی سرآغاز مبارزه با هرگونه شرک و انحراف فکری، عقیدتی و عملی و هرگونه خرافات. بعثت، یعنی رستاخیز بر پا خاستن برای نجات انسانها از زیر یوغ اسارتهای فکری، اجتماعی و سیاسی؛ بعثت پیامبر اکرم(ص)، یعنی تبیین و تکمیل همه اهداف پیامبران و کتابهای آسمانی و تثبیت و اجرای آن اهداف به طور کامل.
توحيد مهمترين پيام بعثت
توحيد، اصليترين و مهمترين پيام بعثت است. فراگيري اين اصل چنان گسترده است که اسلام به نام دين توحيد شناخته ميشود. در قرآن کريم، اصل توحيد، ساختار کلي همه آيات است و نخستين پيام همه پيامبران پيشين نيز اصل توحيد بوده است: در آيه 25 سوره انبياء ميفرمايد: «پيش از تو هيچ پيامبري نفرستاديم، مگر آن که به وي وحي کرديم که معبودي جز من نيست، پس تنها مرا پرستش کنيد». از سوي ديگر، توحيد فقط راه حلي براي بحرانهاي دوران جاهليت نبوده است. توحيد، شعار محض نيست. توحيد؛ يعني نفرت و دوري و نفي همه طاغوتها. توحيد؛ يعني تکيه نکردن به هيچ قدرتي جز قدرت و عظمت الله. توحيد؛ يعني نپذيرفتن هيچ گونه بي عدالتي. با اين وصف، از شخصيترين رفتار انسان تا قانونگذاري براي حکومت جهاني، جايگاه اجراي اصل توحيد است. بدون توحيد و مبارزه با قدرتهاي بيگانه، تمدن امروز نه تنها ارزشي ندارد، بلکه سرعت سقوط انسان را چند برابر خواهد کرد.
منابع:
تاريخ تحليلي اسلام، رسولي محلاتي
آخرین فرستاده خدا، سیدحسن طباطبایی
روز مبعث، اصغر عرفان
انتهاي پيام