مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها آران وبیدگل

  • فهرست مطالب 
  • تماس  

اندکی تامل...

ارباب صدای قدمت می آید...

21 مهر 1394 توسط aran

 نظر دهید »

اینم واسه عرفه

01 مهر 1394 توسط aran


اينم برا عرفه

آقا چه شد كه حج شما نيمه كاره ماند؟
شبهاي شهر مكه چرا بي ستاره ماند؟

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

روایاتی در مورد اهمیت حجاب

24 شهریور 1394 توسط aran


چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام:

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

چقدر از امام زمان عج دور هستیم؟!!!!

13 تیر 1394 توسط aran

#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
چقدر از امام زمان(عج) دور هستیم؟
بخش اول
آیت الله بهجت(ره): وقتى تأمّل مى کنیم مى بینیم همه قضایاى امام حسین(ع) در یک روز واقع شد و وقتى مردم کوفه و بصره از قضیّه ى قتل آن حضرت(ع) مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلاى آن حضرت و شهادت اسارت اهل بیت(ع)، خدا مى داند که اهل ایمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّى که گویا باورشان نمى شد.
در طول این مدّت دل اهل ایمان خون بود. امّا ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت(عج) گرفتار است و دشمن ها نمى گذارند بیاید و او را حبس کرده اند. آیا حبسى از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادى نشان دهد و خود را معرّفى کند!
در این ما فوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا مى داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است. آیا شایسته است که حضرت غائب(عج) در مصایب و گرفتارى شبیه قضیّه ى حسین بن على(ع) به این مدّت طولانى گرفتار باشد و ما برقصیم و شادى کنیم؟! “”
تا کی باید بار گناهان و اشتباهات خود را متوجه دیگران و دیگر چیزها بکنیم؟ تا کی بایستی این همه مصیبت را به خاطر بی توجهی و فراموش کردن امام زمانمان(ع) تحمل کنیم؟ تا کی می خواهیم خود را گول بزنیم و بیدار نشویم؟ پس کی بناست علت اصلی آن را متوجه شویم؟
پیشوای پنجم شیعیان، امام باقر(ع) می فرماید: هرگاه خداوند بخواهد بر مردم غضب کند (آن هم به خاطر اعمال ناشایست مردم) ما اهل بیت را از مجاورت با آن ها دور می کند. (اذا غضب الله تبارک و تعالی علی خلقه، نحانا عن جوارهم".(۱)

 نظر دهید »

روزه در ماه رمضان

13 تیر 1394 توسط aran


✅ در داستان وفات حضرت مریم آمده است که عیسی علیه السلام بعد از دفن مادرش ، او را صدا زد و گفت:

مادر ! آیا الان که رفته ای ، دوست داری به دنیا بازگردی؟

حضرت مریم جواب داد:

بله ، دوست دارم برای انجام دو کار به دنیا بازگردم:

- نماز در شب بسیار سرد.

- روزه در روزی بسیار گرم.

چون راه ( بعد از مرگ ) بسیار ترسناک و مخوف است ( و نیاز به توشه دارد . )

« فِی حَدِیثِ وَفَاهِ مَرْیَمَ أَنَّ عِیسَى علیه السلام نَادَاهَا بَعْدَ مَا دُفِنَتْ فَقَالَ یَا أُمَّاهُ هَلْ تُرِیدِینَ أَنْ تَرْجِعِی إِلَى الدُّنْیَا قَالَتْ نَعَمْ لِأُصَلِّیَ لِلَّهِ فِی لَیْلَهٍ شَدِیدَهِ الْبَرْدِ وَ أَصُومَ یَوْماً شَدِیدَ الْحَرِّ یَا بُنَیَّ فَإِنَّ الطَّرِیقَ مَخُوفٌ .»

مستدرک‏ الوسائل ج : ۷ ص : ۵۰۶ .✨✨✨

 نظر دهید »

ویژگی یک همسر خوب

06 تیر 1394 توسط aran



ﻭﯾﮋﮔﯽ های ﯾﮏ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﺭ ﺳﯿﺮﻩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ‏(ﺹ)

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

فواید عجیب خواندن سوره توحید

24 خرداد 1394 توسط aran

درباره عظمت تلاوت سوره توحید، روایات عجیبی در میان فرمایشات معصومین علیهم السلام آمده است؛ از جمله:

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «هر کس که قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملک را بر او موکّل می‏نماید تا در آن شب حراستش کنند».(الکافی، ج ۲، ص ۶۲۰)

امیرالمومنین علیه السّلام نقل می ‏نماید که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «کسی که به هنگام خواب صد بار سوره توحید را بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را می‏ بخشد.» (الکافی، ج ۲، ص ۵۳۹)

همچنین از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل شده است که فرمودند: «کسی که پس از نماز صبح، یازده بار «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بخواند، در آن روز گناهی از او سر نمی‏زند؛ گرچه شیطان خوار شود(یعنی شیطان هر چه تلاش کند، نتواند انسان را به گناه بکشاند و بدین ترتیب خوار شود).»(ثواب‏ الأعمال و عقاب الاعمال، ص ۲۷۷)

امام صادق علیه السّلام از پدرش روایت نموده که پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله بر جنازه سعد بن معاذ نماز گزارد و فرمود: «به راستی، نود هزار فرشته بر او نماز گزاردند که جبرئیل نیز در میان آنان بود. از جبرئیل علیه السّلام پرسیدم که او از چه رو استحقاق نماز شما را یافت؟ جبرئیل علیه السّلام گفت: از آن رو که در حال ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در حال رفت و آمد، سوره توحید را تلاوت می‏‌کرد.»(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه حسن زاده، صفحه ۲۹۵)

امام صادق علیه السلام فرموده اند: «هر که دچار مرض و یا گرفتاری شود و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نخواند و در آن بیماری و شدّت بمیرد از اهل آتش است.»(وسائل‏ الشیعه، ج ۶، ص ۲۲۴) و «هر که به بستر رود و (توحید) را یازده بار بخواند خانه او و همسایگانش مصون است.» (ثواب‏ الأعمال و عقاب الاعمال، ص ۱۲۸)

امام کاظم علیه السّلام از پدرش امام صادق علیه السّلام روایت نموده که امام علی علیه السّلام فرمود: «هر که نماز صبح را به جا آورد و پس آنگاه سوره توحید را یازده بار تلاوت کند، در آن روز گناهی مرتکب نشود هر چند شیطان بخواهد.»(مجلسی، بحارالأنوار، ج ۸۳ ص ۱۳۵)

 نظر دهید »

حواست هست؟!!!!

09 خرداد 1394 توسط aran


تلنگر….
یاران امام زمان عج به گوش

حواست هست؟ تاریخ رو مطالعه کردی؟

به “زبیر “میگفتن سیف الاسلام، منا اهل البیت،فقط زبیر بود تو تشییع جنازه حضرت زهرا"س"،باشمشیرش میدونی چه گره هایی توراه اسلام بازکرد؟

به” ابن ملجم “میگفتن شیعه امیرالمومنین،خودش به امیرالمومنین گفت حب وعشق تو تو خون ورگ من هست…

“شمر"جانباز صفین بود داشت به درجه رفیع شهادت میرسید میدونی؟
میدونی وقتی وارد قتلگاه شد زانو هاش رو بسته بود؟
از بس نماز شب خونده بود زانوهاش پینه شتری بسته بود.

میدونستی “عمرسعد"روز عاشورا نماز صبح که تموم کرد “قربت الی الله”
گفت واولین تیررو به سوی خیمه “سیدالشهدا” نشونه زد؟

میدونستی همه اونایی که اومدن کربلا مسلمون بودن واهل نماز وروزه؟
همشونم “قربت الی الله"گفتن واومدون برای کشتن” سیدالشهدا"…

“زهیر بن قین"عثمانی مسلک بود واومدبرای یاری ابی عبدالله!

“شمربن ذی الجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد ولی اومد برای کشتن
ابی عبدالله…

بصیرت نداشته باشی…
دوره آخرالزمان
میشی خسر الدنیا والآخره……

 نظر دهید »

آیا ندیدید که چگونه خداوند برای شما علم هایی قرار داد که هدایت شوید اما...

09 خرداد 1394 توسط aran


امام زمان(علیه السلام) می فرمایند:
أَوَ ما رَأَیْتُمْ کَیْفَ جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ مَعاقِلَ تَأْوُونَ إِلَیْها، وَأَعْلاماً تَهْتَدُونَ بِها مِنْ لَدُنْ آدَمَ(علیه السلام

آیا ندیدید که چگونه خداوند براى شما، ملجأهایى قرار داد که به آنان پناه برید، و عَلَم هایى قرار داد تا با آنان هدایت شوید، از زمان حضرت آدم(علیه السلام) تا کنون.
الغیبة، شیخ طوسى، ص286، ح245 ؛ احتجاج، ج2، ص278 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص179، ح9 .
شرح حدیث:
این عبارت، قسمتى از توقیعى است که از ناحیه ى حضرت، به خاطر اختلاف میان ابن أبى غانم قزوینى و جماعتى از شیعیان صادر شده است. ابن ابى غانم معتقد بود که براى امام حسن عسکرى(علیه السلام) جانشینى نیست و امامت به ایشان ختم شده است. گروهى از شیعیان، به حضرت مهدى(علیه السلام)نامه مى نویسند و داستان را باز مى گویند. از ناحیه ى حضرت نامه اى صادر مى شود که حدیث فوق بخشى از آن است.
امام زمان(علیه السلام) بعد از سفارش هاى زیاد در دورى از تردید و شک در امر امامت و وصایت و جانشینى، مى فرمایند: مسئله ى وصایت، در طول تاریخ بشریت، ثابت است و تا انسان وجود دارد، زمین، خالى از حجّت نیست. حضرت مى فرماید:
تاریخ را بنگرید! آیا زمانى را خالى از حجّت دیده اید که اینک اختلاف کرده اید؟
حضرت، در این قسمت از حدیث، براى امامت، دو فایده برشمرده است: یکى، ملجأ و پناه مردم در گرفتارى ها، و دیگرى هدایت کردن مردم به دین الهى؛ زیرا امام معصوم(علیه السلام) نه تنها هدایتگر مردم به شریعت و دین الهى است، بلکه در مسائل مادّى و دنیوى نیز حلاّل مشکلات مختلف آنان خواهد بود.

منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى(علیه السلام)، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).

 نظر دهید »

آخر الزمان ونزدیکی به قیامت

09 خرداد 1394 توسط aran


ا

مام علي عليه السّلام فرمودند:

در آخر الزمان و نزديكي هاي قيامت - كه بدترين زمانها خواهد بود - زنان حجابهاي خود را برخواهند داشت و بدنهايشان را به نامحرمان نشان خواهند داد و سرهاي خود را زينت نموده در معرض ديد نامحرمان قرار مي دهند، اينها از دين خارج شده و در انواع فتنه ها داخل خواهند شد، به شهوات تمايل دارند و به سمت لذت هاي زود گذر شتاب مي كنند، حرام هاي الهي را حلال خواهند شمرد و آنها جايگاه ابديشان جهنم است.
من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 390
اللهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »

انتظار عبادت است

09 خرداد 1394 توسط aran

: به اعتقادشهیدبزرگوارعلامه شهیدمطهری
 که رضوان خدایراوبادانتظاری ارزشمندست که سازنده باشد.انتظاری که به فرموده نبی مکرم اسلام صل الله علیه وآله افضل عبادات امت است آن نوع ازانتظارست که روح انسان راصیقل داده موجب رشدوتعالی منتظِرگردد.به داستان یعقوب وغیبت یوسف علی نبیناوآله وعلیهما السلام توجه کنید.یعقوبی که یوسف رادرچاه ودرحالیکه چندمتری بیش بااوفاصله نداشت درک نکردحال پس ازقریب چهل سال انتظار سازنده وبه برکت آن انتظاردارای چنان روح لطیف وجلایافته یی ست که بوی یوسفش راازفرسنگهافاصله استشمام میکند.آری این است ثمره انتظارممدوحی که انسان رامهذَب وخودساخته میگرداند.اگرکسی اینچنین منتظِرباشدآنگاه به افضل عبادات پروردگارش راعبادت کرده است.أللهم عجل لولیک الفرج.

 نظر دهید »

شباهت در دو یوسف

09 خرداد 1394 توسط aran


[کهیعص]
فی الواقع درداستان یوسف پیامبرعلی نبیناوآله وعلیه السلام شباهتهای فراوانی باحضرت ولیعصرسلام الله علیه وعجل الله فرجه وجوددارد.چه به لحاظ ظاهرماننداینکه سوره یوسف دوازدهمین سوره قرآن است ویوسف یکی ازدوازده پسریعقوب نبی است وبنابربعضی اقوال یوسف رابرادران دردوازده سالگی به چاهش افکندندوبازبنابرقولی دوازده سال درزندان بودوچندین مورددیگرازاین دست شباهتهاکه باامام دوازدهم علیه السلام داردوچه شباهتهای غیرظاهری که بایداندیشه کردوبدانهادست یافت.رداستان حضرت یوسف علی نبیناوآله وعلیه السلام به چندطیف ازمنتظران یوسف برمیخوریم که میتوان آنهاراباطیفهای مختلفی ازمنتظران حضرت مهدی روحی فداه تطبیق داد.عده یی مانندبرادران یوسفندکه خودیوسف رایه قعرچاه افکنده اندوحال بعدازظلمی که به برادرتحمیل کرده انددرزمان قحطی وشدت بدون آنکه بدانندسرسفره یوسف نشسته اندوازبرکت دولت یوسف ارتزاق میکنندکه اگرنبودلطف وکرم یوسف خودوزن وفرزندانشان ازگرسنگی هلاک میشدند.اینهانمادکسانی هستندکه امامشان رادرچاه عمیق غیبت افکنده اندوبه مصداق بکم فتح الله وبکم یختم بکم ینزّل الغیث وبکم یُمسک السماء …بدون آنکه بدانندازبرکت وجودذی جودش معاش میگذرانند.عده یی بدنبال سرنگونی یوسف اندکه وجودیوسف رامانعی برای رسیدن به امیال کثیف وشیطانی خودمیپندارند.کاهنان ورئوس بت پرستان درداستان یوسف نمادابرقدرتان وصاحبان زروزورنددرعصرغیبت که شنیده اندظهورحجت خدامهرپایانی است بردولت مستعجل کفروزورگوئیشان.زلیخانیزسمبل منتظرانی ست که کوته بینانه فقط برای رفع حوائج وردشدائدخودانتظارمیکشند.کسانیکه وقتی روزگاروکمبودها.تورم وگرانی وبی عدالتی به تنگشان میآورددست به دعابرمیدارندومیگویندخدایاصاحب این مملکت رابرسان تاسروسامانی به این اوضاع آشفته معیشتمان بدهد.گروه دیگرچون یعقوبندکه یوسف رابرای رسیدن به خدامیطلبندوانتظترشان ازچشمه زلال معرفت سرچشما گرفته وامامشان راازآن جهت میطلبندکه یاریشان کنددرراه رسیدن به معبودوفناءالی الله تادستشان بگیردوازگردنه های صعب العبورشیطان وهوای نفس عبورشان دهدتابه حداعلای کمالشان برساند.همان بزرگانی که بوی پیراهن یوسف کنعانشان دیده دلشان راروشن کندوچون مصباح پرنورهدایت مسیرظلمانی این دنیای سراسرظلمت رابیفروزد.دراین بین عده یی نیزازیاران یوسفندکه چشم دوخته اندبه راه یوسف واین الطالب بدم المقتول بکربلاسرداده اندتادررکابش انتقامی سخت ازاول ظالم ظلم حق محمدوآل محمد(صلوةالله علیهم اجمعین)بازپس بگیرند.تاتقاصی بطلبندازکسانیکه جدبزرگوارش راعریاناًوعطشانامقتول نمودند.انتقام ازکسانیکه دفعتهم عن مقامهم وازالتهم عن مراتبهم التی رتبهم الله علیهم.خدایاوندا،ماراتوفیقمان ده تاکه یعقوب واربه انتظاریوسفمان بنشینیم ودیده دلمان رابه بویی ازپیراهنش بیناوبصیرفرما.اللهم اجعلنامن خیراعوانه اونصاره والمستشهدین بین یدیه.آمین رب العالمین.التماس دعا.عبدعاصی الی الله (عبدالرضا).

 نظر دهید »

چرا امام زمان را نمی بینیم.

09 خرداد 1394 توسط aran


«چرا ما امام زمان را نمیبینیم؟

(در کلام علامه طباطبایی)
روزی یکی از شاگردان علامه طباطبایی ( ره ) خدمت ایشان آمد و عرض کرد : جناب استاد لطفا خیلی مختصر بفرمایید چرا ما امام زمان را نمی بینیم؟ علامه فرمودند : لطفا برگردید و پشت به من بنشینید . شاگرد این کار را انجام داد . علامه فرمودند آیا الان می توانید مرا ببینید؟ شاگرد عرض کرد خیر ، نمی توانم ببینم ، علامه فرمودند چرا نمی توانی من را ببینی؟ شاگرد عرض کرد چون پشت من به شماست ، علامه فرمود حالا متوجه شدید چرا نمی توانید امام زمان را بینید ، چون شما پشتتان به امام زمان است با گناهان و نافرمانی ها به امام زمان پشت کرده ایم و در عین حال تقاضای دیدار امام زمان را داریم!!!
متی ترانا و نراک یا مولای یا صاحب الزمان

 نظر دهید »

صبر که تمام شود فرج گشایش می یابد

09 خرداد 1394 توسط aran

مادری رفت خدمت امام صادق علیه السلام.
گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم
حضرت فرمود صبر کن پسرت برمی گردد… رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت… حضرت فرمود مگر نگفتم صبر کن؟ خب پسرت برمی گردد دیگر… رفت اما از پسرش خبری نشد… برگشت؛ آقا فرمود مگر نگفتم صبر کن؟ دیگر طاقت نیاورد… گفت آقا خب چقدر صبر کنم؟…… نمی توانم صبر کنم….. به خدا طاقتم تمام شده…
حضرت فرمود برو خانه پسرت برگشته… رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته… آمد پیش امام صادق، آقا جریان چیست؟ نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود؟
آقا فرموده بود به من وحی نازل نشده اما: «عِند فناءِ الصّبر یأتی الفَرج…..» صبر که تمام بشود فرج می آید…
.
.وسائل الشیعة، جلد ۱۵، باب استحباب الصبر فی جمیع الاُمور، حدیث ۲۰۴۶۶۲ .
.
.این راه رسیدن به فرج است. باید بیتاب مهدی فاطمه شویم… . همین…… .
.
…::اللهم عجل لوليك الفرج

 نظر دهید »

روزی که روزی مومن پخش می شود

30 اردیبهشت 1394 توسط aran

 

 

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صلی الله علیه وآله» وَ قَدْ تَذَاكَرَ أَصْحَابُهُ عِنْدَهُ فَضَائِلَ شَعْبَانَ فَقَالَ :

 

شَهْرٌ شَرِيفٌ وَ هُوَ شَهْرِي

 

وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ تُعَظِّمُهُ وَ تَعْرِفُ حَقَّهُ

 

وَ هُوَ شَهْرٌ يُزَادُ فِيهِ أَرْزَاقُ الْعِبَادِ لِشَهْرِ رَمَضَانَ

 

وَ تُزَيَّنُ فِيهِ الْجِنَانُ

 

وَ إِنَّمَا سُمِّيَ شَعْبَانَ لِأَنَّهُ يَتَشَعَّبُ فِيهِ أَرْزَاقُ الْمُؤْمِنِينَ

 

وَ هُوَ شَهْرُ الْعَمَلِ فِيهِ يُضَاعَفُ الْحَسَنَةُ بِسَبْعِينَ
وَ السَّيِّئَةُ مَحْطُوطَةٌ

 

وَ الذَّنْبُ مَغْفُورٌ وَ الْحَسَنَةُ مَقْبُولَةٌ

 

وَ الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُهُ يُبَاهِي بِهِ لِعِبَادِهِ

 

وَ يَنْظُرُ إِلَى صُوَّامِهِ وَ قُوَّامِهِ فَيُبَاهِي بِهِمْ حَمَلَةَ الْعَرْش

 

«اصحاب در محضر رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-سخن از فضايل شعبان كردند. آن حضرت فرمود:

 

شعبان،ماه شريفى است
و اين ماه، ماه من است

 

و حاملان عرش آن را بزرگ داشته و حق آن را مى‌شناسند

 

 و اين ماه، ماهى است كه روزى‌هاى مردم براى ماه رمضان، در آن افزوده گرديده

 

و بهشت‌ها در آن آراسته مى‌گردد

 

و علت اين‌كه اين ماه، «شعبان» ناميده شده، آن است كه روزى مؤمنان در آن پخش مى‌گردد

 

و اين ماه، ماهى است كه عمل نيك در آن هفتاد برابر مى‌گردد و بدى‌هاى انسان در آن مى‌ريزد

 

و گناهان آمرزيده مى‌گردد و اعمال نيك مورد پذيرش قرار مى‌گيرد

 

و خداوند جبّار-جلّ جلاله-به بندگانش مباهات مى‌كند

 

و با نظر [رحمت]به روزه‌داران و شب‌زنده‌داران شعبان مى‌نگرد و به وجود آن‌ها براى حاملان عرش مباهات میکند


 

 

 1 نظر

چگونه پاک به دیدار خداوند برویم؟!!

25 اردیبهشت 1394 توسط aran

 1 نظر

عاقبت بی حجابی وبد حجابی

17 مرداد 1393 توسط aran

e="font-size: x-large;">عاقبت بی حجابی و بد حجابی

همانطور كه از آيات قرآن و روايات اهل بيت در مورد لزوم حفظ حجاب و پوشش استفاده نموديم، در اين بخش به رواياتي اشاره خواهيم كرد كه بيانگر عواقب اخروي و جزاي بي حجابي است :

1)مولا علي (ع) مي فرمايند : من و فاطمه(س) به محضر مبارك رسول خدا (ص) مشرف شديم و او را در حالي كه شديدا گريه ميكرد مشاهده نموديم به او گفتم : پدر و مادرم به فدايت ، چه چيزي شما را به گريه واداشته است ؟ حضرت فرمود : اي علي در شب معراج كه به آسمان رفتم ، زنان امت خود را در عذاب شديد ديدم به طوري كه آنها را نشناختم . از همين رو براي آنچه از شدت عذاب آنها ديدم گريان هستم بعد فرمود :

1-زني را ديدم كه او را به موهايش آويزان كرده بودند ، و مغز سرش مي جوشيد.
2-زني را ديدم كه به زبانش آويزان بود ، و حميم در حلق او مي ريختند.
3-زني را ديدم كه گوشت بدنش را مي خورد و آتش از زير آن زبانه مي كشيد.

4-زني را ديدم كه دو پايش به دستهايش بسته و بر او مارها و عقربها مسلط بودند.
5-زني را ديدم كه به سینه هایش آويزان شده بود.
6-زني را ديدم كر و كور و لال ، در حالي كه در تابوتي از آتش ، مغز سرش از دماغش خارج ميشد و بدن او به صورت جذام و برص مي بود.
7-زني را ديدم كه به دو پايش آويزان كرده اند ، در حالي كه در تنوري از آتش بود.
8-زني را ديدم كه گوشت بدنش را از قسمت جلو و عقب به وسيله قيچيهائي از آتش جدا مي كردند.
9-زني را ديدم كه صورت و دستهايش آتش گرفته ، در حالي كه روده هايش را ميخورد.
10-زني را ديدم كه سرش سر خوك و بدن او بدن الاغ ، و بر او هزار هزار انواع عذاب بود.
11-زني ديدم به صورت سگ كه آتش از عقب او خارج ميشد و ملائكه با گرز آهنين از آتش بر سر و بدنش مي كوبند.
بعد حضرت فاطمه (س) خطاب به پدر بزرگوارش فرمود : به من بگو كه اين زنان عمل و روششان چه بود كه خداوند چنين عذابي را براي آنان مقرر فرموده است ؟
رسول خدا (ص) فرمود :
آن زني كه او را به موهايش آويزان كرده بودند ، براي اين بود كه موهايش را از مردان نامحرم نمي پوشانيد.
آن زني كه به زبانش آويزان بود ، براي اين بود كه شوهرش را با زبانش اذيت ميكرد.
اما آن زني كه گوشت بدنش را مي خورد ، بدنش را براي مردم زينت ميكرد.
آن زني كه به پاهايش آويزان بود براي اينكه از خانه بدون اجازه شوهرش خارج ميشد.
اما آن زني كه به سینه هایش آويزان بود ، از همبستر شدن با شوهرش خود داري ميكرد.
آن زني كه پاهايش به دستهايش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط بودند ، براي اينكه از آبي كه نجس و آلوده بود براي وضوء و شست وشوي استفاده مي كرده و رعايت پاكي و نجسي را نمي نموده است. و همچنين با لباس نجس و كثيف بوده و پس از جنابت و حيض غسل انجام نمي كرد و در نمازش سستي ميكرد.
اما آن زني كه كر و لال بود از راه زنا بچه دار ميشد و به شوهرش نسبت مي داد.
آن زني كه صورت و بدنش را با قيچي جدا مي كردند ، خود را بر مردان عرضه ميكرد.
اما آن زني كه صورت و بدنش مي سوخت ، در حالي كه روده هايش را مي خورد براي اينكه واسطه عمل منافي عفت بود.
آن زني كه سرش سر خوك و بدنش بدن الاغ بود سخن چين و دروغگو بود.
آن زني كه بصورت سگ بود به خاطر آنكه در دنيا آوازه خوان و حسود بود.
آنگاه رسول خدا (ص) فرمود : واي بر زني كه شوهرش را ناراحت كند ، و سعادتمند آن زني است كه شوهرش از او راضي باشد.



 

 نظر دهید »

از این به بعد چکار کنیم؟

30 تیر 1393 توسط aran


حضرت امیرالمومنین علی(ع) می‏فرمایند:
«کمترین پاداش روزه ‏داران آن است که در آخرین روز ماه
مبارک رمضان فرشته‏ ای آنان را ندا می‏دهد و

می‏گوید:مژده باد بر شما ای بندگان خدا، که خداوند گناهان گذشته
شما را بخشود. پس مواظب باشید که از این پس چه می‏کنید.

 نظر دهید »

بهای جان

21 تیر 1393 توسط aran

 نظر دهید »

حدیث دجال ؛ویژگی های آخرالزمان

17 خرداد 1393 توسط aran

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ge;"> e” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″>

e-bidi: embed;">1- نزال بن سبره گويد امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع) براى ما خطبه خواند، حمد خداى عز و جل كرد و بر او ثنا فرستاد و بر پيغمبر و آل صلوات فرستاد و سه بار فرمود اى مردم از من بپرسيد پيش از آنكه مرا از دست بدهيد، صعصعة بن صوحان برخاست و عرضكرد اى امير المؤمنين دجال كى خروج كند؟ فرمود بنشين خدا سخنت را شنيد و قصدت را دانست و سؤال شده از سئوال‏كننده به اين موضوع داناتر نيست ولى براى آن نشانه‏ها و آمادگى‏ها است كه دنبال يك ديگر ميايند چون دو تاى كفش اگر خواهى بتو خبر دهم؟

عرضكرد آرى يا امير المؤمنين- آن حضرت فرمود نشانه‏اش اينها است.

1- نماز را بميرانند 2- امانت را خيانت كنند 3- دروغ را حلال شمارند 4- ربا بخورند و رشوه بگيرند 5- ساختمانها را محكم و نيكو بسازند و دين را بدنيا بفروشند 6- سفيهان را بكار گمارند با زنان مشورت كنند، قطع رحم كنند؛ پيرو هوس گردند، خون ريزى را آسان دانند

7- حلم ناتوانى باشد، ستم افتخار باشد 8- فرماندهان زناكار باشند، وزيران ستمكار، كدخدايان خيانت كار، قرآن‏خوانان فاسق 9- گواهى دروغ پديد شود و زناكارى آشكارا باشد و گفتار تهمت و خلاف معمول گردد 10- قرآنها را زيور بندى كنند و مسجدها را نقاشى كنند و مناره‏ها را بلند سازند 11- اشرار را احترام كنند و در صفوف مزاحمت نمايند و دلها باهم مخالف باشند و عهد را بشكنند و موعود نزديك گردد 12- زنها با شوهران خود در بازرگانى شركت كنند براى حرص دنيا 13- آواز بيدين‏ها برترى يابد و از آنها گوش كنند 14- سرپرست هر قومى رذل‏تر آن‏ها باشد و از هرزه‏ها براى كناره‏گيرى از شرشان پرهيز كنند 15- دروغگو را تصديق كنند و خائن را امين شمارند 16- كنيزان خواننده تهيه كنند و نگهدارند و ساز و آواز فراهم سازند.

17- آخر كسان امت اول آنها را لعن كنند 18- زنها سوار بر زين شوند و زنان شبيه مردان گردند و مردان شبيه زنان 19- گواه نطلبيده گواهى دهد و گواه ديگرى بدون اطلاع براى طرفدارى گواهى دهد 20- براى دنيا فقه آموزند و كار دنيا را بر آخرت مقدم دارند و پوست ميشها را بر دل گرگها بپوشند 21- دل‏هايشان گندتر از مردار باشد و تلخ‏تر از صبر، در اين وقت زود زود و شتاب و شتاب در آن روز بهترين جاى بيت المقدس باشد و زمانى بر مردم آيد كه هر كدام آرزو دارند كه ساكن آن باشند اصبغ بن بناته برخاست و عرضكرد يا امير المؤمنين دجال كيست؟

دجال صائد بن صائد است بدبخت كسى است كه او را تصديق كند و خوشبخت آنست كه او را تكذيب كند از شهرى برآيد كه آن را اصفهان نامند از دهى كه آن را يهوديه گويند، چشم راستش ممسوح است و چشم ديگرش در پيشانى است و مانند ستاره صبح ميدرخشد، در آن قطعه خونى است گويا ممزوج با خونست، ميان دو چشمش نوشته است اين كافر است هر خواننده و بيسواد آن را ميخواند در درياها فرود مى‏شود و آفتاب با او ميگردد و جلوش كوهى از دود است و عقبش كوه سپيديست كه مردم تصور كنند نانست در زمان قحطى سختى خروج كند بر خر سپيدى سوار است، هر گام خرش يك ميل است و زمين آبگاه بآبگاه زير پايش نورديده شود و بر آبى نگذرد جز آنكه فرو رود تا روز قيامت بآوازى كه همه جن و انس از مشرق تا مغرب بشنوند فرياد كند:

اى دوستان من نزد من آئيد منم آنكه آفريدم و درست كردم و تقدير كردم و رهبرى نمودم، منم پروردگار والاى شما دشمن خدا دروغ ميگويد او يك چشم است غذا ميخورد و در بازارها راه ميرود براستى پروردگار شما نه يك چشم است نه راه ميرود و نه زوال دارد و برتر است خدا از اين اوصاف برترى بزرگى هلا بيشتر پيروانش در آن روز زنازادگانند و صاحبان پوستين‏هاى سبز، خدا او را در شام بكشد بر سر گردنه‏اى كه آن را افيق نامند و سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد بدست كسى كه مسيح عيسى بن مريم پشت سرش نماز بخواند هلا بعد از آن طامه كبرى باشد عرضكرديم آن ديگر چيست يا امير المؤمنين؟

فرمود دابة الارض است كه از كوه صفا برآيد و انگشتر سليمان و عصاى موسى با او باشد آن انگشتر را بروى هر مؤمنى گذارد نقش گيرد اين مؤمن است حقا و بروى هر كافرى گزارد نقش‏گيرد اين كافر است حقا تا بجائى كه مؤمن فرياد كشد واى بر تو اى كافر و كافر فرياد زند خوشا بر تو اى مؤمن من دوست داشتم چون تو باشم و بفوز بزرك برسم، سپس دابه سر بلند كند و باذن خدا همه مردم از مشرق تا مغرب او را ببينند و اين پس از آنست كه آفتاب از مغرب خود برآيد در اين وقت تو به برداشته شود، نه توبه پذيرفته است و نه عمل سود دهد و سود ندهد كسى را ايمانش در صورتى كه پيش از آن ايمان نداشته و با ايمان كسب خيرى نكرده، سپس فرمود ديگر از من نپرسيد كه بعد از آن چه خواهد بود زيرا دوستم پيغمبر (ص) از من تعهد گرفته آن را جز بخاندانم نگويم نزال بن سبره گويد بصعصعة بن صوحان گفتم اى صعصعه مقصود امير المؤمنين از اين جمله چه بود؟

صعصعه گفت يا بن سبره آنكه عيسى بن مريم پشت سرش نماز ميخواند دوازدهمين از عترت و و نهمين فرزند حسين (ع) و او است آفتابى كه از مغرب خود برميآيد و نزد ركن و مقام ظاهر مى‏شود و زمين را پاك ميكند و ترازوى عدل مينهد و ديگر كسى بكسى ستم نميكند امير المؤمنين بما خبر داد كه دوستش رسول خدا (ص) باو سفارش كرده كه از حوادث بعد از او بكسى جز عترتش خبر ندهد 2- اين حديث را ابو بكر محمد بن عمرو بن عثمان بن فضل عقيلى فقيه بسند خود عينا نقل كرده است از قول ابن عمر

منبع : ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين / ترجمه كمره‏اى - تهران، چاپ: اول، 1377ش.


 نظر دهید »

الگوی زنان ،حضرت زینب کبری (س)

24 اردیبهشت 1393 توسط aran

حضرت زینب کبری(س)هر گاه می خواست به زیارت جد بزرگوارش برود در دل شب می رفت و در حالی که پدرش امیرالمومنین(ع)از پیش و برادرش امام حسن(ع) در طرف راست و امام حسین(ع)در طرف چپ او بودند”

چون به روضه منوره نزدیک می شد.امیرالمومنین(ع) تندتر می رفت و شمعهای روشن قندیلهای روی قبر مبارک رسول خدا(ص)را خاموش می کرد”

حضرت امام حسن(ع)یک دفعه علت خاموش کردن را پرسید و امیرالمومنین(ع)فرمودند((برای آنکه کسی خواهرت زینب(س)را نبیند))

 

(کتاب زندگانی چهارده معصوم(ع)/نوشته حسین عمادزاده/ص339)

 نظر دهید »

خطبه حضرت زینب در مجلس یزید

24 اردیبهشت 1393 توسط aran

آغاز خطبه حضرت زینب علیهاسلام

پس از آنکه یزید چوب به لب و دندان حسین علیه السلام زد و اشعار کفر آمیزی خواند، زینب به پا خواست و این خطبه را ایراد فرمود:
« به نام خداوند بخشنده و مهربان. خداوند جهانیان را حمد و سپاس می‌گویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود می فرستم. خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود، آنجا که در قرآن بیان داشت: « کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام داده‌‌اند، به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به مسخره گرفتند.»
آری؛ کلام خدا راست و عین حقیقت است. یزید! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته‌ای و ما را همانند اسیران کافر به این شهر و آن شهر کشانده‌ای، گمان کردی که ما نزد خدا خوار و پست شدیم و تو در پیشگاه او منزلت یافتی؟ با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته‌ای و با نگاه غرورآمیز و نخوت بار به اطراف خود می‌نگری، در حالیکه شادمانی از اینکه دنیایت آباد شده و بر وفق مرادت است و مقام و منصبی را که حق ما خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، در دست گرفته‌ای.
اگر چنین خیال باطلی در تو پیدا شده، لحظه‌ای بیندیش! مگر تو فراموش کرده‌ای کلام خدا را که می‌فرماید:« آنان گمان نکنند که مهلت یافتن خیر و سعادتشان است. نه تنها به نفع‌شان نیست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیافزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدی در پیش است.»


اشاره به منزلت خاندان پیامبر

ای فرزندان بردگان آزاد شده! آیا عدالت این است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا را در میان نامحرمان به اسارت بگیری؟ زنان و کنیزان خود را پوشیده نگاه داری، ولی خاندان رسالت را با دشمنان‌شان در شهرها و آبادی‌ها بگردانی تا بادیه نشینان، خویشان و غریبه‌ها و اراذل و اشراف آنان را ببینند؛ در حالی که کسی از مردان آنان همراهشان نیست و سرپرست و حمایت کننده‌ای ندارند؟
چگونه امید خیر می‌توان داشت از فرزند کسی که می‌خواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه می‌توان انتظار کوتاه آمدن از کسی داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت به خاندان ما نگریسته است؟

یزید! این جنایات بزرگ را انجام داده‌ای، آنگاه نشسته‌ای و بی آنکه خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر می‌دهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد بر می‌آوردند و می‌گفتند: « ای یزید! دست مریزاد»؟ این جمله جسارت آمیز را می‌گویی، در حالی که با چوب‌دستی بر دندان‌های مبارک سید جوانان بهشتی می‌کوبی؛
زهی بی‌شرمی و بی‌حیایی! چگونه چنین یاوه‌سرایی نکنی؟
تو بودی که زخم‌های گذشته را شکافتی و دست خود را به خون پیامبر آغشته ساختی و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب نسل جدید را خاموش نمودی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستی) را ندا می‌دهی و گمان داری که با آنان سخن می‌گویی.
به زودی خودت به جمع آنان ملحق می‌گردی و در آن جایگاه، عذابی ابدی در انتظار توست که آرزو می‌کنی ای کاش دستم‌ شکسته و زبانم لال می‌شد و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمی‌دادم.


یزید پاسخگو در محشر

پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند، انتقام بکش و آتش غضب را بر کسانی که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست. یزید! بدان که با این جنایت هولناک، پوست خود را شکافتی و با این عمل وحشیانه‌ات، گوشت خود را پاره کردی. به زودی در عرصه محشر به محضر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کشانده خواهی شد در حالی که بار سنگینی از مسئولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پاره‌های تنش را بر دوش داری. آن روز همان روزی است که خداوند همه پراکنده‌ها را یک‌جا جمع می‌نماید و حق هر حق‌داری را به صاحبش باز می‌گرداند.


مقام بلند شهید نزد خداوند

« گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‌اند، مردگانند؛ بلکه زنده‌اند و نزد پروردگار خود، روزی می‌خورند.» ای یزید! برای تو همان بس که خدا در کارت داوری کند و پیامبر دشمنت باشد و جبرئیل نیز از او حمایت کند. به زودی آنان که تو را حمایت کردند و بر این جایگاه نشاندند و بر گرده مسلمانان سوار نمودند، درخواهند یافت چه ستمگری را انتخاب نمودند. به زودی درخواهید یافت که کدامیک از شما بدبخت‌تر و پست‌تر از همگان هستید.

ای فرزند معاویه! اگرچه سختی‌ها و پیشامدها و فشار روزگار، مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهری‌ات می بینم و بسیار توبیخ و سرزنش می‌کنم. چگونه سرزنش نکنم در حالی که چشم‌ها در فراق دوستان، گریان و دل‌ها در فراق عزیزان، سوزان است.


شکایت به پیشگاه خداوند

آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست شیطان کشته شوند! دستان جنایتکار شما، به خون ما خاندان پیامبر آغشته شده است و دهان‌تان از گوشت ما پر و مالامال است. آری! راستی جای شرم نیست که آن بدن‌ای پاک و پاکیزه روی زمین بمانند و گرگ‌های بیابان به سراغ آنها بروند و تو مغرور و سرمست، بر اریکه‌ی قدرت تکیه زنی و به خود ببالی؟
ای پسر ابوسفیان! اگرچه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده‌ای و به آن می‌بالی، طولی نمی‌کشد که مجبور می‌گردی غرامت و تاوان آن را پس دهی. البته در روزی که هیچ نوع اندوخته نیک و مفیدی همراه نداشته باشی و مجبور باشی به تنهایی سزای اعمال خود را بچشی. « و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمی‌ورزد.» ما از بیدادگری‌های تو، به پیشگاه او شکایت می‌بریم؛ و او تنها پناهگاه و امید ماست.


یاد ائمه در دلها باقی است

زید! هر آنچه می‌خواهی مکر و فریب و سعی خود را به کار گیر، ولی بدان که هر چه تلاش و مکر به کارگیری، باز هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها بیرون ببری. هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود و ذکر ما را خاموش سازی و به آرزوی پلید و دیرینه خود نایل شوی. سعی و تلاش تو هرگز نخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامنت پاک سازد.
هرگز! هرگز! آگاه باش که عقل تو بسیار ناتوان، و دوران زندگی و عیشت به سرعت از بین‌رفتنی و جمع تو رو به زوال و پریشانی است. روزی فرا می رسد که منادی حق فریاد بر می‌آورد:« لعنت خدا بر ستمکاران و بیدادگران باد!»
اکنون من نیز حمد خدا را می‌گویم که سر آغاز زندگی دودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت و پایان زندگی ما را با شهادت سرشار از رحمت به پایان برد.


فضل برای شهداء

از خداوند متعال می‌خواهم ثواب و فضل خویش را بر شهیدان تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانت‌داری و جانشینی ما را از آنان به ترتیب خوب و نیکو قرار دهد؛ زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. او تنها پناهگاه و امید ما و نیکوکارترین و بهترین وکیل و مدافع حق ماست.»

یزید پس از شنیدن این سخنان گفت:« فریاد ناله و صیحه زنندگان بسی پسندیده است و حق است زنان داغدیده‌ی نوحه‌گر از غصه جان از بدن‌شان خارج شود.» سپس با بزرگان شام مشورت کرد که با اسیران چه رفتاری کند.
آنان توصیه کردند همه‌ی اسیران را بکشد، ولی نعمان بن بشیر گفت: « فکر کن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با اسیران چگونه رفتار می‌کرد، تو نیز همانگونه رفتار کن.

 نظر دهید »

خواب راستين سرگذشت شاعرى به نام حاجب

11 دی 1392 توسط aran

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


خواب راستين سرگذشت شاعرى به نام حاجب

وى از افرادى بود كه تصور مى كرد شفاعت پيامبران و امامان عليهم السلام در هر حالى و به هر كيفيتى شامل همه گنه كاران مى شود و باز چنين مى انديشيد كه، مسأله شفاعت، يك نوع پارتى بازى است و براى آن تشريح شده است كه افراد مجرم و گنه كار، در پرتو آن به هر جنايتى دست بزنند و هر چه بخواهند انجام دهند. از اين رو، در قصيده اى كه در وصف على) عليه السلام) سروده بود در آخرين بيت ـ كه تخلص شاعر نيز آمده ـ چنين گفته بود:

حاجب اگر معامله حشر با على است *** من ضامنم تو هر چه بخواهى گناه كن

شاعرياد شده پس از اتمام قصيده، همان شب در عالم رؤيا با صورت مثالى اميرمؤمنان رو به رو شد. امام (عليه السلام) ضمن پرسش از قصيده او، كه شنيده ام قصيده اى درباره من سروده اى، فرمود: آخرين بيت قصيده خود را براى من بخوان. وى همان بيت ياد شده را براى امام عليه السلام در عالم رؤيا قرائت كرد. امام عليه السلام پس از نكوهش او فرمود:شعر خود را چنين اصلاح كن:

حاجب اگر معامله حشر با على است *** شـرم از رخ على كـن و كمتر گناه كن

حاجب پس از بيدار شدن از انديشه بد خود پشمان شد و شعر خود را به همان صورت اصلاح كرد.

ممكن است برخى گمان كنند اين خواب به سان خواب هاى آشفته است و هيچ نوع حجيتى ندارد و تنها خواب انبيا و اوليا، مانند يوسف صديق عليه السلام و نبى اكرم( صلى الله عليه وآله وسلم) است كه حجت است. بله، اين مطلب را ما نيز قبول داريم، امّا گاهى خواب انسان هاى عادى هم، مى تواند واقع نما و روشنگر حقايق باشد; مانند خوابى كه هم بندى هاى حضرت يوسف عليه السلام ديدند و براى او تعريف كردند و آن حضرت نيز حقيقت خواب را بيان داشت. هيچ بعيد نيست خواب اين مرد شاعر نيز از همين رؤياها راست و صادق باشد.

 نظر دهید »

موضوع: کل یومٍ عاشورا وکل ارضٍ کربلا

07 دی 1392 توسط aran

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ge: FA;” lang="FA"> روز عاشورا،روز پیروزی خون بر شمشیر،روز بزرگ فدا شدن به عشق یار، روز قرمز تاریخ؛ وکربلا سرزمین بلا ،منزلگاه این روز بود*

در روز دهم محرم که مشهور به عاشورا است،کسانی که با بهترین خلق خدا عهد و پیمان بسته و به ظاهر مسلمان شده بودند،همانهایی که در رکاب مصطفی (رحمة للعالمین) شمشیرهایشان را همیشه آماده نگاه میداشتند، سبط کوچکش را از قفا سر بریدند، حسینش را،عزیزدلش،نور دیده وبصرش را تشنه لب شهید کردند* آنها امام زمانشان وجوانان بنی هاشم را بی آنکه دلی بلرزد، به باد شمشیر گرفته و اهل بیتش، که اهل بیت رسول خدا بودند را میهمان تازیانه کرده وبه اسارت بردند*


خدای من چه حکایت عجیبی ست، مگر میشود انسان روزی با خدا باشد وروز دیگر سوار بر مرکب شیطان شود؛کمی که تأمل می کنم،میبینم آری شدنی است، بد نیست کمی به خودمان بیاییم*به این فکر کنیم که اگر آنها با امام عصرشان چنین جفایی کردند،ما چگونه با امام زمانمان رفتار کردیم؟ آیا به یاری اش شتافتیم؟ آیا زمانی که ندا میدهد “هل من ناصراً ینصرنی” جان را آماده فداشدنش میکنیم؟


آه خدایا چقدر انسان فراموش کاراست “حسین حسین"میگوید،آنگاه مهدی حسین را فراموش کرده؛برای حسین گریه میکند ولی از گریه ی مهدی حسین شرمگین نمی شود! بد نیست بیاد بیاوریم “کل یوم ٍعاشورا وکل ارضٍ کربلا"*این جمله ی زیبا، مصداق امروزماست که مهدی فاطمه دربینمان غریب و تنها مانده ؛ همانگونه که حسین فاطمه در کربلا فریاد “یا قلة ناصرا” سرداد*


مهدی جان مارا ببخش که زرق و ورق دنیا هوش از سرمان برده وما را مست خود ساخته است که نمیتوانیم صدایت رابشنویم و به ندایت لبیک گوییم*ای مردم بیایید فراموش نکنیم که آن روز سپاهیان یزید شکمهایشان از حرام پر بود وصدای حق را نمی شنیدند،همانگونه که در این زمانه برخی حق را می بینند ومی شنوند ونادیده ونشنیده میگیرند*این افراد همچون سپاه یزید همسفره شیطان شده اند وحاکم بی چون وچرای مغزشان شیطان وهوسرانی آنهاست*


آیا دیگر وقت آن نشده که به پا خیزیم تا به گمراهی کشیده نشویم؟باید عقل و چشم دل خود را بیدار و باز نگاه داریم تا ناخواسته و ندانسته روزی همچون عاشورا و سرزمینی چون کربلا تکرار نشود*


یادمان نرود که غریبی مهدی از غریبی حسین هم بسی سخت تر و درد ناک تر است چرا که حسین همراه اهل بیتش بود ولی مهدی اش تنهاست تنهای تنها*



نویسنده : صباح بنی نعمه

طلبه: سال اول سطح 2

مدرسه علمیه : حضرت زینب (س) .

 نظر دهید »

مسابقه کتابخوانی ویژه ماه محرم

20 آبان 1392 توسط aran


مسابقه کتابخوانی ویژه ماه محرم

1. بر پایه روایات وارد شده ، مفسران منظور از “شجره ملعونه ” راکه در قرآن بیان شده چه می دانند ؟(ص22)

2. مردم شام چگونه با اسلام و آموزه های اسلامی آشنا شدند ؟ (ص 24)

3. مهمترین ابزار معاویه برای تثبیت حکومتش چه بود ؟ (ص 27)

4. نام سه تن از یاران پیامبر (ص)و حضرت علی (ع) که به دستور معاویه به شهادت رسیدند را ذکر کنید؟ (ص34)

5. معاویه فدک را به چه کسی بخشید ؟ (ص 38)

6. پیامبر اسلام (ص) در حالی که خود را فرستاده ی خدا و مهبط وحی معرفی می کند شعارش چیست و چه فرمانی به پیروانش می دهد؟ (ص41)

7. حضرت زینب ( س) بعد ار واقعه عاشورا و گریه ی احساسی مردم چه آرزویی کردند ؟ (ص 45)

8. عبیدالله بن زیاد در مجلسی که حضرت زینب (س) هم حضور داشتند ، برای توجیه اعمال خود پای چه چیزی را وسط کشیده و مسئولیت جنایات را از دوش خود بر می دارد ؟ (ص 57)

9. موضع گیری عبیدالله و حضرت زینب (س) در مورد امام حسین (ع) چه بود ؟ (ص61)

10. چرا اهل بیت امام حسین (ع) در مدینه نماندند ؟ (ص72)

11. زیبایی کربلا در چه بود که زینب (س) فرمود : “ما رایت الا جمیلا ” ؟ (ص74)

12. مراد از شفا بخشی تربت حسین (ع) چیست ؟ (ص 80)

13. مظلومیت امام حسین (ع) از چه بود و یاران او تاوان چه چیزی را دادند ؟ (ص 108)

14. عواملی که باعث بروز حادثه کربلا شد چه بود ؟ (ص 108)

15. یکی از مهمترین درسهای عاشورا چیست ؟ (ص 129)

16. اولین کتابی که در مرثیه به زبان فارسی نوشته شده است چیست ؟ (ص 142)

17. دو مسئولیت مهمی که مردم هنگام شرکت در مراسم عزای امام حسین (ع) برعهده دارند چیست ؟ (ص 147)

منبع: کتاب ” چرا عاشورا ” ؛ از دکتر حمیدرضا فهیمی تبار

 نظر دهید »

داستانی شنیدنی

22 مهر 1392 توسط aran
داستان و حکایات دینی
مرحوم حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی حدیثی را از حضرت مولا
بدینگونه نقل می فرمودند که :
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در اوصاف ” سگ” می فرمایند:
طوبی لمن عیشه کعیش الکلب، ففیه عشرة خصال فینبغی ان یکون کلها للمؤمن
خوشا بحال کسی که زندگیش چون زندگی سگ باشد. در این حیوان ده خصلت است که
مومن به داشتن آنها سزاوار است
الاول: لیس له مقدار بین الخلق و هو حال المساکین
اول: آنکه سگ را در میان مردمان قدری نیست و این حال مسکینان است
الثانی: ان یکون فقیرا لیس له مال و لا ملک و هو صفة المجردین
دوم: آنکه مالی و ملکی ندارد و این همان صفت مجردین است - مجردین یعنی
کسانی که به مقام تجرد نائل شده اند و از همه چیز و همه کس حتی خود فارغ
شده اند
الثالث: لیس له مأوی معلوم و الارض کلها له بساط و هو من علامات المتوکلین
سوم: آنکه او را خانه و لانه ای معین نیست و همه زمین بساط اوست و این
علامت متوکلان است.
الرابع: ان یکون اکثر اوقاته جائعا و هم من دأب الصالحین
چهارم: آنکه اغلب اوقات گرسنه است و این عادت صالحان است
الخامس: إن ضربه صاحبه مأة جلدة لا یترک بابه و هو من علامات المریدین
پنجم: آنکه اگر صد تازیانه از صاحب خود بخورد در خانه او را رها نمی کند
و این صفت مریدان است.
السادس: لا ینام من الیل الا الیسیر و ذلک من اوصاف المحبین
ششم: آنکه شب هنگام بجز اندکی نمی خوابد و این از اوصاف محبین است
السابع: انه یطرد و یجفی فیجیب و لا یحقد و ذلک من علامات الخاشعین
هفتم: آنکه رانده می شود و جفا می بیند لکن چون بخوانندش بدون دلگیری باز
می گردد و این از علامات خاشعین است
الثامن: رضی بما یدفع صاحبه من الاطعمة و هو حال القانعین
هشتم: آنکه به اضافه طعام صاحبش راضی است و این حال قانعین است
التاسع: اکثر عمله السکوت و ذلک من علامات الخائفین
نهم: آنکه بیشتر اوقاتش خاموش است و این از علامات خائفین است
العاشر: اذا مات لم یبق منه المیراث و هو حال الزاهدین
دهم: آنکه چون بمیرد میراثی بجای نگذارد و این حال زاهدان است
منبع: نشان از بی نشانها، چاپ
هجدهم، ج اول، ص 310
 نظر دهید »

ویژگی های یک دختر

16 مهر 1392 توسط aran

دین اسلام توجه ویژه‌ای به دختران دارد و به پدران و مادران همواره توصیه

کرده است که در احترام‌گذاری به دختران در مقایسه با پسران تقدم به خرج

دهند.

دختر

گفته می‌شود دختر، رحمت است و پسر، نعمت. به رحمت … و از نعمت سوال

می‌کنند که از آن‌ چگونه استفاده کردی؟

اما اینکه میگویند: «دختر رحمت است و پسر نعمت» به استناد آیه 64 سوره

بقره که میفرماید: «فَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَ رَحْمَتُهُ

لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ»: اگر فضل و رحمت الهی نبود یقیناً شما از

زیانکاران میبودید، معنی این جمله اینگونه است که پسر نعمتی است که به ما

داده می شود و از آن حساب هم می کشند، اما دختر رحمتی است که بر ما

ارزانی میشود و صرف داشتن آن حسنة و ثواب است ضمن آنکه میتواند منافع

بیشماری برای ما در پی داشته باشد.

دین اسلام توجه ویژه‌ای به دختران دارد و به پدران و مادران همواره توصیه

کرده است که در احترام‌گذاری به دختران در مقایسه با پسران تقدم به خرج

دهند.

به‌عنوان نمونه سفارش شده تا در خرید و اهدای هدیه یا سوغات، نخست دختر

خانواده مخاطب و منتخب والدین قرار گیرد. از این دست سفارشات را بازهم

می‌توان در جاجای دستورات دین، سخنان پیامبر اعظم(ص) و امامان(ع) یافت.

به‌طور قطع خانواده‌ها با چنین رفتارها و آدابی آشنا هستند و قصد نگارنده

هم پرداختن به آن‌ها نیست.

آن‌چه بنا هست در این مقال مورد توجه قرار گیرد، جامعه دختران کشور است.

جامعه‌ای که جمعیت آن براساس گزارش مرکز آمار ایران در گروه سنی 24- 15

سال 20.1 درصد و در گروه سنی 29- 15 سال، 31.7 درصد از کل جمعیت کشور را

در برمی‌گیرد. جمعیت زنان کشور طبق آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال

1390 بالغ بر 37 میلیون و 244 هزار نفر است که 49.6 درصد از جمعیت کشور

را تشکیل می‌دهد. متوسط سنی افراد این جمعیت 30.03 سال است که نشان از

جوانی جمعیت دارد.

این جامعه قرار است در آینده دور و نزدیک، جامعه زنان و در ادامه جامعه

مادران ایرانی را به وجود آورد؛ پس اهمیت موضوع از همین ابتدا روشن است.

این‌که درباره قشری صحبت می‌کنیم که نسل‌های آینده ایران زمین، زاده و

پرورش یافته آن‌‌هاست.

چنین جامعه‌ای باید سالم و شاد رشد کند. دختران ایرانی، که مادران هزاره

سوم خواهند بود نباید از آموختن فاصله بگیرند و این آموختن، صرف حضور در

دانشگاه و تحصیلات آکادمیک نیست. مادران یکی دو نسل قبل این کشور شاید به

دانشگاه نرفته‌اند اما مادری به تمام معنا و مدیری تمام قد هستند.

فرزندانی که زیر دست این مادران تربیت شده و به جامعه ورود کرده‌اند

،بهترین شاهد می باشد.

در چرخه آموزش و یادگیری، جنسیت مطرح نیست، مهم بهره‌گیری مناسب و موثر

از فرصت‌ها است.

شادبودن، سالم ماندن، ورزش کردن، مطالعه، یادگیری امور خانه و همسرداری،

تمرین برای مادری جامع‌الشرایط شدن، گرفتن فرصت از کسانی‌که در پی آسیب

زدن به روحیات و روان انسان‌ها هستند، حفظ غرور، دوراندیشی و خودباوری و

داشتن اعتماد به‌نفس(حتما آن را تقویت کنید) از مهم‌ترین کارهایی است که

هر دختری باید سرلوحه خود قرار دهد

در همه جوامع و از جمله ایران آن‌چه در نگاه عموم، نمود ویژه‌ای دارد

رفتار یکایک انسان‌ها در برخوردهای اجتماعی به‌طور خاص و عام است. منظور

تمام رفتارها و حرکاتی است که ما انسان‌‌ها در محیط بیرون خانه از خود

بروز می‌دهیم و از آن‌جا که این نوع رفتارها در منظر مردم است بالتبع

مورد قضاوت و انتقاد قرار می‌گیرد. به‌تعبیری همه رفتارهای یکدیگر را

مورد قضاوت قرار می‌دهند چون آن را می‌بینند. اما در این میان رفتارها و

حرکات دختران از حساسیت بیشتری برخوردار است. نمی‌توان این واقعیت را

انکار کرد که درباره نوع رفتارهای این بخش از جامعه هم مردان و هم

همنوعان نسوان نظر می‌دهند. درواقع شاید این شیوه رفتاری را کمتر در میان

مردان دید که نسبت به رفتارهای یکدیگر، زمانی را به گفت‌وگو بگذرانند.

البته نمی‌گویم که چنین نیست بل در مقایسه به زنان و دختران کمتر است.

پرواضح است که وقتی نوع منش و روش رفتاری دختران در جامعه‌ای مورد توجه

بیشتر است، اهمیت نهادن به آن از سوی صاحبان این رفتار نیز باید رعایت

شود.

دختران و در مجموع جامعه زنان به وقار و حجب و حیا شناخته شده‌اند و از

دیدگاه نگارنده این شاخصه‌ها مشمول مرور زمان نخواهد شد. به‌تعبیری

نمی‌توان گفت که چون در هزاره سوم میلادی و یا در قرن 14 شمسی قرار داریم

این‌گونه رفتارها، نخ‌نما و رنگ پریده شده است. همان‌گونه که شما

نمی‌توانید زلالی و پاکی را از آب بگیرید آن سه ویژگی را هم نباید از

نسوان جدا ساخت.

دیگر این‌که شیوه بیان و سخن گفتن دختران باید آن 3 شاخصه بالا را به

خوبی نمایندگی کند؛ نمی‌توان در برخوردها و گفت‌وگوها به‌گونه‌ای سخن گفت

که زمینه‌ساز افول آن ویژگی‌ها شود و از سوی دیگر انتظار داشت که

کوچکترین برخورد بدی از سوی افراد جامعه صورت نگیرد. در وهله اول این

انسان‌ها اعم از زن و مرد هستند که موجبات احترام‌خواهی و احترام‌گذاری

دیگران را فراهم می‌کنند و در ادامه چنین خواسته‌ای صورت عملی به خود

می‌گیرد.

دختر

و در این مسیر حضور موثر در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هیچ

منافاتی با آن‌چه گفته شد، ندارد. اجازه بدهید این نکته را با توضیح

بیشتری، شرح کنم. پر واضح است که ورود یک زن به انواع فعالیت‌های جامعه

فقط از زمانی نیست که به‌صورت مستقل در تولید یا خدمات مشارکت می‌کند.

بلکه هرکس با نوع مصرف و کمک به چرخه اقتصادی خانواده، می‌تواند به

پویایی اقتصاد کشور کمک‌کند. حتی نحوه استفاده از امکانات هم می‌تواند

سودآوری باشد. چنان‌چه تفکیک جنسیتی روی اشتغال نگذاریم، علاقه، توانایی

و ایده‌آل هر شخص و پذیرش هر جامعه می‌تواند راه‌هایی برای شروع یک کسب و

کار برای هر مدیری باشد.

به‌طور قطع امری که از نظر شرعی و عرفی محدودیت داشته باشد، ورود آن برای

زن مجاز نیست. پس در این دوره زمانی که حضور زنان در جامعه گسترش‌ یافته

و باتوجه به این‌که درصد بالایی از فارغ‌التحصیلان کشور را دختران و زنان

تشکیل می‌دهند درنتیجه ورود این عزیزان به چرخه کار ضروری است.

شادبودن، سالم ماندن، ورزش کردن، مطالعه، یادگیری امور خانه و همسرداری،

تمرین برای مادری جامع‌الشرایط شدن، گرفتن فرصت از کسانی‌که در پی آسیب

زدن به روحیات و روان انسان‌ها هستند، حفظ غرور، دوراندیشی و خودباوری و

داشتن اعتماد به‌نفس(حتما آن را تقویت کنید) از مهم‌ترین کارهایی است که

هر دختری باید سرلوحه خود قرار دهد. اطمینان داشته باشید تمرین کردن برای

داشتن یا اجرای هریک از موارد بالا، شما را توانمند می‌سازد و توانا شدن

شما یعنی این‌که در برخوردها و انتخاب‌هایتان به رعایت و حفظ احساسات که

جزء لاینفک وجود هر خانمی است، بهترین رفتار و برترین تصمیم را خواهید

گرفت. اجازه ندهید ناآگاهی شما را به تزلزل و ناپایداری بکشاند.
 نظر دهید »

اوج مظلومیت علی علیه السلام

07 مرداد 1392 توسط aran


اوج مظلوميت حضرت علي (عليه السلام)

خود اميرالمومنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، خطبه3 صراحت دارد:

صبرت و في العين غذي و في الحلق شجي أري تراثي نهبا

من (در طول خلافت خلفاء) صبر پيشه کردم در حاليکه خار در چشمم و استخوان در گلويم مانده بود.

و در نهج البلاغه، خطبه 217 می فرماید:

اللهم إني أستعديك على قريش، فإنهم قد قطعوا رحمي و أكفأوا إنائي و أجمعوا على منازعتي حقا كنت أولى به من غيري و قالوا: ألا إن في الحق أن تأخذه و في الحق أن تمنعه، فاصبر مغموما أو مت متأسفا

خدايا! مرا در برابر توطئۀ قريش ياري فرما، رَحِم مرا قطع کردند. اينها اجماع کردند که با من بجنگند… ، گفتند: بعضي از حقوق است که بايد انسان بگيرد و بعضي از حقوق است که بايد صرف نظر کند. سپس به من گفتند: يا بصورت غمناک صبر کن يا از غصه بمير.

اميرالمومنين (عليه السلام) در کنار جنازه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) عرضه مي دارد که:

قل يا رسول الله عن صفيتک صبري و رق عنها تجلدي و اما حزني فسرمد و اما ليلي فمسهد

در فراق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، صبر و بردباري من کم شده است و توان خويشتنداري از دست رفته است. حزن من جاودانه است و شب هاي من با شب زنده داري به سر مي شود.

نهج البلاغه، خطبه202

اين اوج مظلوميت امير المومنين (عليه السلام) است که مي‌فرمايد:

من حاضرم 20 نفر از ياران خودم را بدهم و يکي از ياران معاويه را بگيرم.


امير المومنين (عليه السلام) در روزهاي آخر مي‌فرمايد:

در سراسر جهان، معمولا شهروندان از ظلم حاکمان مي‌ترسند و وحشت دارند، ولي من از ظلم شهروندان و مردم مي‌ترسم و وحشت دارم.

اين نهايت مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) و ضعف کساني است که در اطراف امير المومنين (عليه السلام) جمع شده‌اند.

اوج مظلوميت حضرت علي (عليه السلام) در اين است که مردم حضرت علي (عليه السلام) را نشناختند و ناشناخته ماند؛ نه دوستانش او را شناختند و نه دشمنانش. و پس از گذشتن 1400 سال، واقعيت هايي که در ابعاد وجودي آقا اميرالمومنين (عليه السلام) بوده است، براي ما ناشناخته مانده است.

 نظر دهید »

پیامک تبریک تولد امام حسن

31 تیر 1392 توسط aran

 

پیامک تبریک تولد امام حسن

دوش برگوشم رسيد اين مژده ازجان آفرينم
کايد  از ره  آن  نگار  دلنواز  و  نازنينم
گفتم اي مه از کدامين آسمان باشي؟ بگفتا
شمس ايوان ولايت، عُروَة الوثقاي دينم
من همان ماه تمامم، جلوه ي ماه صيامم
شاهد صلح و قيامم، وجه رب العالمينم

ولادت باسعادت کريم اهل بيت، امام حسن مجتبي(علیه السلام) مبارک

 نظر دهید »

فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به حضرت امیر المومنین (علیه السلام)

29 تیر 1392 توسط aran

رسول الله به حضرت علی فرمودند شش هزار جمله را برایت در شش جمله خلاصه میکنم و آن اینست:

1.وقتی مردم به مستحبات مشغولند تو واجباتت را تکمیل کن

2.هرگاه مردم به دنیا مشغولند تو به عمل آخرت بپرداز

3.هنگامیکه مردم مشغول عیبگویی هستند تو دنبال عیب خودت باش

4.هنگامیکه دیدی مردم به زینت دنیا مشغولند تو مشغول به زینت آخرت باش

5.وقتی مردم به زیادی اعمال مشغولند تو به خوبی و کیفیت اعمال بپرداز

6.هرگاه دیدی مردم به مخلوق متوسل شدند تو به خداوند متوسل شو.

 نظر دهید »

چرا با توجه به وجود فطرت در انسان، انسان ها باز هم گناه می کنند؟

29 تیر 1392 توسط aran


چرا با توجه به وجود فطرت در انسان، انسان ها باز هم گناه می کنند؟


پاسخ


آنچه که در باره این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد؛ ساختار وجود انسان است. وجود انسان، معجونی است از فطرت الاهی و طبیعت حیوانی که هر کدام خواسته های ویژه خود را دارد. انسان بر اساس فطرت الاهی اش موجودی است خداشناس، خداجوی، دین طلب، عدالت خواه، ظلم ستیز و… ولی بر اساس طبیعت حیوانی اش موجودی است؛ شهوت پرست، خودخواه، و… .

باید به یاد داشته باشیم که اصل وجود این دو جنبه، بدون اختیار، در هستی ما، قرار داده شده است. امّا نقش آن ها در مقام عمل چگونه است؟ این سؤال مهمی است که پاسخ به آن، روشنگر مشکل ناسازگاری فطرت و گناه است.

اگر بگوییم انسان در مقابل فطرت از خود هیچ نقشی ندارد و باید بر اساس خداجویی که در سرشت او نهاده شده است، عمل نماید؛ در این صورت ارتکاب گناه از وی توجیه ناپذیر است و اگر بگوییم انسان در مقابل غرایز و طبیعت حیوانی خود، اختیاری ندارد؛ در آن صورت فطرت الاهی بی فایده و اساساً بی معنا و عبث است. ولی خوشبختانه، نه این است و نه آن. بلکه انسان در مقام عمل، کاملاً مختار است. نه تحت مجبور فطرت الاهی است و نه مجبور طبیعت حیوانی. خداوند می فرماید: «و هدیناه النجدین؛ ما راه حق و باطل و خیر و شر را به انسان نشان دادیم»(بلد، 10) حال این که کدام راه را انتخاب نماید، آزاد است.

«از آن جا که انسان دارای دو جنبه آسمانی و حیوانی است که هر یک او را به سوی خواسته های خود می کشاند. در قرآن شریف دو دسته آیات وجود دارد: آیاتی که انسان را نکوهش می کنند که در واقع هشداری است به انسان تا خواسته های طبیعی خود را تعدیل کند و آیاتی که انسان را تکریم می کند».(جوادی آملی ،فطرت در قرآن ، ص 182)

بنابراین فطرت الاهی هرگز تغییر پذیر نیست و بر اساس آفرینش اولی خود کاملاً شفاف می باشد. امّا پیروی از خواسته های نفسانی این چراغ پر فروغ را کم نور و ضعیف می کند و پیامبران الاهی برای زدودن گرد و غبار و بیدار کردن فطرت الاهی برانگیخته می شوند.(نهج البلاغه ، خطبه 1)

امّا منشأ گناهان، آن جنبۀ حیوانی است که در وجود انسان نهفته شده است و در عین حال خداوند راه های اشباع درست آن را بیان فرموده است تا انسان آن را اصلاح نموده و از افراط و تفریط در آن خودداری نماید. گمان نشود که وجود غرایز و طبیعت حیوانی، انسان را اجباراً وادار به گناه می کند. بلکه انسان کاملاً اختیار دارد. همان گونه که در مقابل پیروی از فطرت یا مخالفت با آن اختیار داشت. پس فطرت الاهی تبدیل پذیر نیست؛ هر چند بر اثر گناهان تضعیف می شوند.

 نظر دهید »

حدیث عنوان بصری (دربردارنده نکاتی نغز و بدیع در تهذیب نفس)

22 تیر 1392 توسط aran

حدیث امام صادق(ع) در توصیه به عنوان بصری روایت عنوان بصری یکی از دستورالعمل های بسیار مهم وجود مقدس امام صادق (ع ) است که در بردارنده نکاتی نغز و بدیع در تهذیب نفس است . وبسیاری از عرفا ، علما و بزرگان اخلاق اهتمام خاصی به این روایت شریف داشته اند، از جمله مرحوم آیه الله العظمی سید میرزا علی قاضی طباطبایی به ارادتمندان و شاگردان خود دستور می دادند که آن را بنویسند و عمل کنند و کرارا می فرمودند: » باید آن را در جیب خود داشته باشید و هفته دوبار آن را مطالعه کنید . » ترجمه این روایت شریف برای بهره مندی تمامی مشتاقان سلوک الی الله چنین ذکر شده ، مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار می فرماید:

من‌ به‌ خطّ شیخ‌ ما بهاء الدّین‌ عامِلی‌ قَدَّس‌ الله‌ روحَه‌ چیزی‌ را بدین‌ عبارت‌ یافتم‌:

شیخ‌ شمس‌ الدّین‌ محمّد بن‌ مکّیّ (شهید اوّل‌) گفت‌: من‌ نقل‌ میکنم‌ از خطّ شیخ‌ احمد فراهانی‌ رحمه‌ الله‌ از عُنوان‌ بصری‌؛ و وی‌ پیرمردی‌ فرتوت‌ بود که‌ از عمرش‌ نود و چهار سال‌ سپری‌ می‌گشت‌.

او گفت‌: حال‌ من‌ اینطور بود که‌ به‌ نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ رفت‌ و آمد داشتم‌. چون‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ مدینه‌ آمد، من‌ به‌ نزد او رفت‌ و آمد کردم‌، و دوست‌ داشتم‌ همانطوریکه‌ از مالک‌ تحصیل‌ علم‌ کرده‌ام‌، از او نیز تحصیل‌ علم‌ نمایم‌.

پس‌ روزی‌ آنحضرت‌ به‌ من‌ گفت‌: من‌ مردی‌ هستم‌ مورد طلب‌ دستگاه‌ حکومتی‌ (آزاد نیستم‌ و وقتم‌ در اختیار خودم‌ نیست‌، و جاسوسان‌ و مفتّشان‌ مرا مورد نظر و تحت‌ مراقبه‌ دارند.) و علاوه‌ بر این‌، من‌ در هر ساعت‌ از ساعات‌ شبانه‌ روز، أوراد و اذکاری‌ دارم‌ که‌ بدانها مشغولم‌. تو مرا از وِردم‌ و ذِکرم‌ باز مدار! و علومت‌ را که‌ میخواهی‌، از مالک‌ بگیر و در نزد او رفت‌ و آمد داشته‌ باش‌، همچنانکه‌ سابقاً حالت‌ اینطور بود که‌ به‌ سوی‌ وی‌ رفت‌ و آمد داشتی‌.

پس‌ من‌ از این‌ جریان‌ غمگین‌ گشتم‌ و از نزد وی‌ بیرون‌ شدم‌، و با خود گفتم‌: اگر حضرت‌ در من‌ مقدار خیری‌ جزئی‌ را هم‌ تفرّس‌ می‌نمود، هر آینه‌ مرا از رفت‌ و آمد به‌ سوی‌ خودش‌، و تحصیل‌ علم‌ از محضرش‌ منع‌ و طرد نمی‌کرد.

پس‌ داخل‌ مسجد رسول‌ الله‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و ا´له‌ شدم‌ و بر آنحضرت‌ سلام‌ کردم‌. سپس‌ فردای‌ آن‌ روز به‌ سوی‌ روضه‌ برگشتم‌ و در آنجا دو رکعت‌ نماز گزاردم‌ و عرض‌ کردم‌: ای‌ خدا! ای‌ خدا! من‌ از تو میخواهم‌ تا قلب‌ جعفر را به‌ من‌ متمایل‌ فرمائی‌، و از علمش‌ به‌ مقداری‌ روزی‌ من‌ نمائی‌ تا بتوانم‌ بدان‌، به‌ سوی‌ راه‌ مستقیم‌ و استوارت‌ راه‌ یابم‌!و با حال‌ اندوه‌ و غصّه‌ به‌ خانه‌ام‌ باز گشتم‌؛ و بجهت‌ آنکه‌ دلم‌ از محبّت‌ جعفر اشراب‌ گردیده‌ بود، دیگر نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ نرفتم‌. بنابراین‌ از منزلم‌ خارج‌ نشدم‌ مگر برای‌ نماز واجب‌ (که‌ باید در مسجد با امام‌ جماعت‌ بجای‌ آورم‌) تا به‌ جائیکه‌ صبرم‌ تمام‌ شد.

در اینحال‌ که‌ سینه‌ام‌ گرفته‌ بود و حوصله‌ام‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ بود نعلَین‌ خود را پوشیدم‌ و ردای‌ خود را بر دوش‌ افکندم‌ و قصد زیارت‌ و دیدار جعفر را کردم‌؛ و این‌ هنگامی‌ بود که‌ نماز عصر را بجا آورده‌ بودم‌

پس‌ چون‌ به‌ درِ خانة‌ حضرت‌ رسیدم‌، اذن‌ دخول‌ خواستم‌ برای‌ زیارت‌ و دیدار حضرت‌. در اینحال‌ خادمی‌ از حضرت‌ بیرون‌ آمد و گفت‌: چه‌ حاجت‌ داری‌؟! گفتم‌: سلام‌ کنم‌ بر شریف‌.

خادم‌ گفت‌: او در محلّ نماز خویش‌ به‌ نماز ایستاده‌ است‌. پس‌ من‌ مقابل‌ درِ منزل‌ حضرت‌ نشستم‌. در اینحال‌ فقط‌ به‌ مقدار مختصری‌ درنگ‌ نمودم‌ که‌ خادمی‌ آمد و گفت‌: به‌ درون‌ بیا تو بر برکت‌ خداوندی‌ (که‌ به‌ تو عنایت‌ کند). من‌ داخل‌ شدم‌ و بر حضرت‌ سلام‌ نمودم‌. حضرت‌ سلام‌ مرا پاسخ‌ گفتند و فرمودند: بنشین‌! خداوندت‌ بیامرزد! پس‌ من‌ نشستم‌، و حضرت‌ قدری‌ به‌ حال‌ تفکّر سر به‌ زیر انداختند و سپس‌ سر خود را بلند نمودند و گفتند: کنیه‌ات‌ چیست‌؟!   گفتم‌: أبوعبدالله‌ (پدر بندة‌ خدا)!

حضرت‌ گفتند: خداوند کنیه‌ات‌ را ثابت‌ گرداند و تو را موفّق‌ بدارد ای‌ أبوعبدالله‌! حاجتت‌ چیست‌؟!

من‌ در این‌ لحظه‌ با خود گفتم‌: اگر برای‌ من‌ از این‌ دیدار و سلامی‌ که‌ بر حضرت‌ کردم‌ غیر از همین‌ دعای‌ حضرت‌ هیچ‌ چیز دگری‌ نباشد، هرآینه‌ بسیار است‌.     سپس‌ حضرت‌ سر خود را بلند نمود و گفت‌: چه‌ میخواهی‌؟! عرض‌ کردم‌: از خداوند مسألت‌ نمودم‌ تا دلت‌ را بر من‌ منعطف‌ فرماید، و از علمت‌ به‌ من‌ روزی‌ کند. و از خداوند امید دارم‌ که‌ آنچه‌ را که‌ دربارة‌ حضرت‌ شریف‌ تو درخواست‌ نموده‌ام‌ به‌ من‌ عنایت‌ نماید.  حضرت‌ فرمود: ای‌ أبا عبدالله‌! علم‌ به‌ آموختن‌ نیست‌. علم‌ فقط‌ نوری‌ است‌ که‌ در دل‌ کسی‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ ارادة‌ هدایت‌ او را نموده‌ است‌ واقع‌ میشود. پس‌ اگر علم‌ میخواهی‌، باید در اوّلین‌ مرحله‌ در نزد خودت‌ حقیقت‌ عبودیّت‌ را بطلبی‌؛ و بواسطة‌ عمل‌ کردن‌ به‌ علم‌، طالب‌ علم‌ باشی‌؛ و از خداوند بپرسی‌ و استفهام‌ نمائی‌ تا خدایت‌ ترا جواب‌ دهد و بفهماند. گفتم‌: ای‌ شریف‌! گفت‌: بگو: ای‌ پدر بندة‌ خدا ( أبا عبدالله‌ )!   گفتم‌: ای‌ أبا عبدالله‌! حقیقت‌ عبودیّت‌ کدام‌ است‌؟  گفت‌: سه‌ چیز است‌:

1-اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ دربارة‌ آنچه‌ را که‌ خدا به‌ وی‌ سپرده‌ است‌ مِلکیّتی‌ نبیند؛ چرا که‌ بندگان‌ دارای‌ مِلک‌ نمی‌باشند، همة‌ اموال‌ را مال‌ خدا می‌بینند، و در آنجائیکه‌ خداوند ایشان‌ را امر نموده‌ است‌ که‌ بنهند، میگذارند؛

2- و اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مصلحت‌ اندیشی‌ و تدبیر نکند؛

3-و تمام‌ مشغولیّاتش‌ در آن‌ منحصر شود که‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و یا از آن‌ نهی‌ فرموده‌ است‌.

بنابراین‌، اگر بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مِلکیّتی‌ را در آنچه‌ که‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبیند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالی‌ بدان‌ امر کرده‌ است‌ بر او آسان‌ می‌شود. و چون‌ بندة‌ خدا تدبیر امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشکلات‌ دنیا بر وی‌ آسان‌ میگردد. و زمانی‌ که‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را که‌ خداوند به‌ وی‌ امر کرده‌ و نهی‌ نموده‌ است‌، دیگر فراغتی‌ از آن‌ دو امر نمی‌یابد تا مجال‌ و فرصتی‌ برای‌ خودنمائی‌ و فخریّه‌ نمودن‌ با مردم‌ پیدا نماید. پس‌ چون‌ خداوند، بندة‌ خود را به‌ این‌ سه‌ چیز گرامی‌ بدارد، دنیا و ابلیس‌ و خلائق‌ بر وی‌ سهل‌ و آسان‌ میگردد؛ و دنبال‌ دنیا به‌ جهت‌ زیاده‌اندوزی‌ و فخریّه‌ و مباهات‌ با مردم‌ نمیرود، و آنچه‌ را که‌ از جاه‌ و جلال‌ و منصب‌ و مال‌ در دست‌ مردم‌ می‌نگرد، آنها را به‌ جهت‌ عزّت‌ و علوّ درجة‌ خویشتن‌ طلب‌ نمی‌نماید، و روزهای‌ خود را به‌ بطالت‌ و بیهوده‌ رها نمی‌کند.

و اینست‌ اوّلین‌ پلّه‌ از نردبان‌ تقوی‌. خداوند تبارک‌ و تعالی‌ میفرماید:

آن‌ سرای‌ آخرت‌ را ما قرار میدهیم‌ برای‌ کسانیکه‌ در زمین‌ ارادة‌ بلندمنشی‌ ندارند، و دنبال‌ فَساد نمی‌گردند؛ و تمام‌ مراتبِ پیروزی‌ و سعادت‌ در پایان‌ کار، انحصاراً برای‌ مردمان‌ با تقوی‌ است‌.

گفتم‌: ای‌ أباعبدالله‌! به‌ من‌ سفارش‌ و توصیه‌ای‌ فرما!

گفت‌: من‌ تو را به‌ نُه‌ چیز وصیّت‌ و سفارش‌ می‌نمایم‌؛ زیرا که‌ آنها سفارش‌ و وصیّت‌ من‌ است‌ به‌ اراده‌ کنندگان‌ و پویندگان‌ راه‌ خداوند تعالی‌. و از خداوند مسألت‌ می‌نمایم‌ تا ترا در عمل‌ به‌ آنها توفیق‌ مرحمت‌ فرماید.

سه‌ تا از آن‌ نُه‌ امر دربارة‌ تربیت‌ و تأدیب‌ نفس‌ است‌، و سه‌ تا از آنها در بارة‌ حلم‌ و بردباری‌ است‌، و سه‌ تا از آنها دربارة‌ علم‌ و دانش‌ است‌.

پس‌ ای‌ عنوان‌ آنها را به‌ خاطرت‌ بسپار، و مبادا در عمل‌ به‌ آنها از تو سستی‌ و تکاهل‌ سر زند! عنوان‌ گفت‌: من‌ دلم‌ و اندیشه‌ام‌ را فارغ‌ و خالی‌ نمودم‌ تا آنچه‌ را که‌ حضرت‌ میفرماید بگیرم‌ و اخذ کنم‌ و بدان‌ عمل‌ نمایم‌.   پس‌ حضرت‌ فرمود:

>امّا آن‌ چیزهائی‌ که‌ راجع‌ به‌ تأدیب‌ نفس‌ است‌ آنکه‌:

1) مبادا چیزی‌ را بخوری‌ که‌ بدان‌ اشتها نداری‌، چرا که‌ در انسان‌ ایجاد حماقت‌ و نادانی‌ میکند؛

2) و چیزی‌ مخور مگر آنگاه‌ که‌ گرسنه‌ باشی‌؛ و چون‌ خواستی‌ چیزی‌ بخوری‌ از حلال‌ بخور و نام‌ خدا را ببر و به‌ خاطر آور حدیث‌ رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ را که‌ فرمود: هیچوقت‌ آدمی‌ ظرفی‌ را بدتر از شکمش‌ پر نکرده‌ است‌. بناءً علیهذا اگر بقدری‌ گرسنه‌ شد که‌ ناچار از تناول‌ غذا گردید،

3) پس‌ به‌ مقدار ثُلث‌ شکم‌ خود را برای‌ طعامش‌ بگذارد، و ثلث‌ آنرا برای‌ آبش‌، و ثلث‌ آنرا برای‌ نفَسش‌

>و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ بردباری‌ و صبر است‌:

1) پس‌ کسیکه‌ به‌ تو بگوید: اگر یک‌ کلمه‌ بگوئی‌ ده‌ تا می‌شنوی‌ به‌ او بگو: اگر ده‌ کلمه‌ بگوئی‌ یکی‌ هم‌ نمی‌شنوی‌!

2) و کسیکه‌ ترا شتم‌ و سبّ کند و ناسزا گوید، به‌ وی‌ بگو: اگر در آنچه‌ میگوئی‌ راست‌ میگوئی‌، من‌ از خدا میخواهم‌ تا از من‌ درگذرد؛ و اگر در آنچه‌ میگوئی‌ دروغ‌ میگوئی‌، پس‌ من‌ از خدا میخواهم‌ تا از تو درگذرد.

3) و اگر کسی‌ تو را بیم‌ دهد که‌ به‌ تو فحش‌ خواهم‌ داد و ناسزا خواهم‌ گفت‌، تو او را مژده‌ بده‌ که‌ من‌ دربارة‌ تو خیرخواه‌ می‌باشم‌ و مراعات‌ تو را می‌نمایم

>و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ علم‌ است‌:

1)پس‌، از علماء بپرس‌ آنچه‌ را که‌ نمیدانی‌؛

2) و مبادا چیزی‌ را از آنها بپرسی‌ تا ایشان‌ را به‌ لغزش‌ افکنی‌ و برای‌ آزمایش‌ و امتحان‌ بپرسی‌.

3) و مبادا که‌ از روی‌ رأی‌ خودت‌ به‌ کاری‌ دست‌ زنی‌؛ و در جمیع‌ اموری‌ که‌ راهی‌ به‌ احتیاط‌ و محافظت‌ از وقوع‌ در خلافِ امر داری‌ احتیاط‌ را پیشة‌ خود ساز. و از فتوی‌ دادن‌ بپرهیز همانطور که‌ از شیر درنده‌ فرار میکنی‌؛ و گردن‌ خود را جِسر و پل‌ عبور برای‌ مردم‌ قرار نده‌.

ای‌ پدر بنده‌ خدا (أبا عبدالله‌) دیگر برخیز از نزد من‌! چرا که‌ تحقیقاً برای‌ تو خیر خواهی‌ کردم‌؛ و ذِکر و وِرد مرا بر من‌ فاسد مکن‌، زیرا که‌ من‌ مردی‌ هستم‌ که‌ روی‌ گذشت‌ عمر و ساعات‌ زندگی‌ حساب‌ دارم‌، و نگرانم‌ از آنکه‌ مقداری‌ از آن‌ بیهوده‌ تلف‌ شود. و تمام‌ مراتب‌ سلام‌ و سلامت‌ خداوند برای‌ آن‌ کسی‌ باد که‌ از هدایت‌ پیروی‌ میکند، و متابعت‌ از پیمودن‌ طریق‌ مستقیم‌ می‌نماید

منبع : بحار الأنوار - العلامة المجلسی ج 1   ص 224



 نظر دهید »

احادیث در مورد ماه رمضان از ائمه معصوم

15 تیر 1392 توسط aran

احادیث در مورد ماه رمضان از ائمه معصوم


رسول خدا(ص): اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو می کند که سراسر سال، رمضان باشد.

رسول خدا(ص): چون حلال ماه رمضان پدید آید، درهای دوزخ بسته گردد و درهای بهشت گشوده شود و شیاطین به زنجیر کشیده شوند.

امام علی(ع):  روزی رسول خدا(ص) برای ما خطبه ای ایراد کرد و فرمود: ای مردم! همانا ماه با برکت و رحمت و آمرزش به شما روی آورده است. این ماه نزد خدا برترین ماه است و روزهایش برترین روزها و شبهایش برترین شبها و ساعتهایش برترین ساعات. در این ماه شما به میهمانی خدا دعوت شده اید و در زمره بهرمندان از کرامات خداوند قرار گرفته اید. در این ماه نفس های شما تسبیح خداست و خواب شما عبادت است و اعمال شما پذیرفته و دعایتان به اجابت می رسد… من برخاستم و عرض کردم: ای رسول خدا! برترین کارها در این ما چیست؟ پیامبر فرمود: ای اباالحسن! برترین کارها در این ماه خویشتنداری از حرامهای خداوند است.

رسول خدا(ص): هر که ماه رمضان را دریابد و آمرزیده نشود، خداوند او را(از رحمت خود) دور گرداند.

رسول خدا(ص): در خطبه اش به هنگام فرارسیدن ماه رمضان -: بدبخت کسی است، در این ماه بزرگ از آمرزش خداوند محروم ماند.

رسول خدا(ص):  کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود، در کدام ماه آمرزیده شد؟

امام صادق (ع):  کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا ما رمضان آینده آمرزیده نگردد مگر آن که در عرفات حاضر شود.

 نظر دهید »

برگزاری مراسم معنوی اعتکاف توسط طلاب حوزه علمیه خواهران حضرت زینب سلام الله علیها در مسجد جامع بازار شهرستان آران و بیدگل

07 خرداد 1392 توسط aran

برگزاری مراسم معنوی اعتکاف توسط  طلاب حوزه علمیه خواهران حضرت زینب سلام الله علیها در مسجد جامع بازار شهرستان آران و بیدگل این مراسم که از روز سیزدهم تا پانزدهم ماه رجب می باشد؛ برنامه هایی از طرف طلاب حوزه حضرت زینب (سلام الله علیها )شهرستان صورت گرفت که به شرح ذیل می باشد :
دعای ندبه در سیزدهم ماه رجب روز تولد حضرت امیرالمومنین ،مولودی ، احکام اعتکاف توسط طلبه حوزه ، سخنرانی توسط یکی از اساتید مجرب قم ، زیارتنامه حضرت زینب نشست روز پانزدهم رجب باموضوع حضرت زینب، ختم قرآن ، ختم صلوات خاصه امام رضا علیه السلام ، ختم صلوات امام جواد علیه السلام ، ختم صلوات محمدی ،اعمال ام داوود دعای وداع وجوایز به کم سن ترین معتکفین و دیگر معتکفین از طرف حوزه

 نظر دهید »

چند حدیث زیبا از امام جواد علیه السلام به مناسبت تولد ایشان

29 اردیبهشت 1392 توسط aran

 

 

امام جواد - علیه السلام

- فرمود: هر كه به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت كنید وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.

«تهذیب الأحكام، ج 7، ص 396، ح 9»

 

امام محمد تقی جواد الائمه - علیه السلام - فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظی از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت كسی كه او را نصیحت نماید.

«بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3»

 

امام جواد - علیه السلام - فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران - خوب -، موجب صفای دل و نورانیّت آن می گردد و سبب شكوفائی عقل و درایت خواهد گشت، گرچه در مدّت زمانی كوتاه انجام پذیرد.

«امالی شیخ مفید، ص 328، ح 13»

سفارش امام جواد علیه السلام

جواد الائمه امام محمد تقی علیه السلام فرمودند:

 

تو را به پنج چیز سفارش می کنم :

 

اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن

اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن

اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو

اگر مدحت کنند شاد مشو 

و اگر نکوهشت کنند، بیتابی مکن.

 

بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (167) به نقل از سایت شهید آوینی


 نظر دهید »

شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد

24 اردیبهشت 1392 توسط aran

امام علی النقی علیه السلام : همانا ولایت ما اهل بیت براى شیعیان و دوستانمان پناهگاه أمنى مى باشد كه چنانچه در همه امور به آن تمسّك جویند، بر تمام مشكلات فایق آیند. (بحارالانوار،50/215)

 نظر دهید »

«هدیه به بی بی فاطمه زهراء سلام الله علیها »

20 فروردین 1392 توسط aran

 

چرا فاطمه فاطمه نامیده شد ؟

شیخ صدوق در امالی  و علل الشرایع و خصال ، از امام ششم حضرت صادق علیه السلام روایت می کند که: «برای فاطمه نزد خداوند عزوجل نه اسم است: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره و زکیه و راضیه و مرضیه و محدثه  و زهراء … » و در خاتمه حدیث فرمود: «اگر امیرالمومنین او را تزویج نکرده بود ، برای او همتایی تا روز قیامت بر روی زمین نبود، آدم و هر که بعد از آدم باشد» . [1]

اسمایی که نام گذارنده آن اسماء خداوند عزوجل است.

 از امام ششم علیه السلام در تفسیرسوره قدر روایت شده است که:« لیله القدر فاطمه است و هر کس فاطمه را آنچنان که سزاوار معرفت او است بشناسد، شب قدر را درک کرده است و فاطمه، فاطمه نامیده شد به این جهت که خلق از عرفت او منقطع شدند.» [2]

صدوق در علل الشرایع و معانی الاخبار از عماره روایت می کند که گفت:«از ابی عبدالله سوال کردم چرا فاطمه، زهرا نامیده شد؟ فرمودند :« به این جهت که هرگاه در محراب می ایستاد، نور او برای اهل آسمان آنچنان می تابید که نورکواکب برای اهل زمین.»[3] و در حدیث دیگر از آن حضرت سوال شد ، چرا فاطمه، زهرا نامیده شد ؟ فرمودند: « چون برای او در بهشت قبه ای است از یاقوت سرخ ، ارتفاع آن قبه سیر یک سال است ، و به قدرت جبارمعلق است ، نه علاقه ( و ارتباطی) برای آن قبه از بالای آن است که آن رانگهدارد و نه استوانه ای ( ستونی ) تکیه گاه آن قبه است ، برای آن قبه هزار در است ، بر هر دری هزار ملک است ، و اهل بهشت آن قبه را می بینند چنانکه شما کوکب دری ( ستاره درخشنده ) را در افق آسمان می بینید» . [4]

                                           «هدیه به بی بی فاطمه زهراء سلام الله علیها »

 


[1] . امالی شیخ صدوق ، ص 688، الخصال ، ص 414، علل الشائع ، ج 1 ، ص 178.

[2] . تفسیر فرات الکوفی ، ص 581.

[3] . معانی الاخبار ، ص 64.

[4] . مناقب آل ابی طالب ، ج 3 ، ص 111

 

 نظر دهید »

خداوند سريع الحساب است و در يك لحظه به حساب خلق رسيدگی می كند پس چه لزومی دارد كه يك روز از قيامت طبق آيه 3 سوره معارج معادل با 50000 سال دنيا باشد؟

17 فروردین 1392 توسط aran

خداوند سريع الحساب است و در يك لحظه به حساب خلق رسيدگی می كند پس چه لزومی دارد كه يك روز از قيامت طبق آيه 3 سوره معارج معادل با 50000 سال دنيا باشد؟

 از نظر حساب در روز جزا مردم بر چهار گروهند : عده ای بدون حساب وارد بهشت می شوند و اینها دوستان اهل بیتند که حرامی از آنها سر نزده و یا اینکه با توبه از دنیا رفته اند .

گروه دوم بر عکس اینها هستند که بدون حساب وارد جهنم می شوند . گروه سوم کسانی هستند که کارهایشان حساب دارد و در موقف قیامت معطل می شوند اما درعاقبت چون حسناتشان غالب است اهل نجاتند . باید توجه داشت که معطلی در حساب به مقدار گناه است . در روایت آمده است که شخص برای یک گناه صد سال معطل می شود . گروه چهارم کسانی هستند که سیئات آنها از حسناتشان بیشتر است و اگر شفاعت و فضل الهی شامل حالشان شود اهل نجات و بهشتند و الا محکوم به عذاب و آتشند تا هنگامی که از گناهان پاک شوند نجات یابند و به بهشت وارد شوند .

در حدیثى از ابو سعید خدرى آمده است كه بعد از نزول این آیه كسى عرض كرد اى رسول خدا چقدر آن
روز طولانى است؟ فرمود:
و الذى نفس محمد بیده انه لیخف على المؤمن حتى یكون أخف علیه من صلاة مكتوبة یصلیها فى الدنیا:
قسم به كسى كه جان محمد به دست او است آن روز براى مؤمن سبك و آسان مى‏شود آسانتر از یك نماز واجب كه در دنیا مى‏خواند .
( معاد ، شهید دستغیب ، ص 107 و نیز ر. ک : بحار الانوار ج 7 ، ص 250 و 260 )

 نظر دهید »

آيا دعايی وجود دارد كه انسان با خواندن آن زيبا و جذاب شود؟

17 فروردین 1392 توسط aran

آيا دعايی وجود دارد كه انسان با خواندن آن زيبا و جذاب شود؟

بر حسب بعضی نقل ها ،خواندن این دعا [اللهم حسّن خلقی و خلقی] که از پیامبر اسلام (ص) نقل شده مفید است.

بر اساس آنچه در روایتی امده است زیاد خواندن سوره نجم موجب می شود فرد نزد مردم محبوب واقع شود.{ثواب الاعمال 116} .
از نطر قرآن ایمان و عمل صالح انسان را در نزد دیگران عزیز و محبوب می سازد : {اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ اَلرَّحْمنُ وُدًّا{كسانى كه ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهند خداوند براى آنان محبتى در دل‏ها قرار خواهد }، {(مریم، آیه 96)

از روایات به دست مى‏آید كه رعایت امورى چند موجب جلب محبت دیگران است از جمله: 1- دین‏دارى، 2- افتادگى و تواضع، 3- بخشندگى، 4- خوشخویى (چهره شاد و روى باز)، 5- مهربانى و اظهار دوستى به دیگران، 6- دل بركندن از آن چه مردم دارند (طماع نبودن)، 7- رعایت انصاف در معاشرت با دیگران، 8- كمك مالى به دیگران در سختى و خوشى (مانند قرض‏دادن)، 9- وفادارى. براى آگاهى بیشتر ر.ك: میزان الحكمه، ج 1، احادیث 3045 - 3060 .

و نیز امور ذیل در کسب عزت موثرند :

1- خارج شدن از ذلت معصیت خداوند به سود اطاعت او
2-داشتن تقوای الهی
3- یاس از مردم و ناامیدی از آنها
4- انصاف دادن در برخورد با مردم
5- گذشت از خطاکار و ظلم ظالم
6- عطا کردن به کسی که ما را محروم کرده است .
7- ایجاد پیوند با کسی که از انسان بریده است .
8-حفظ کردن زبان
9- داشتن توکل
10- داشتن تواضع
11- صبر بر مصیبت
12- شجاع بودن
13- جهاد در راه خدا
14- داشتن قناعت
15- فرو بردن خشم


ر. ک : میزان الحکمه ، باب العزه ، شماره 350

 نظر دهید »

حضرت زینب را در 14 جمله بشناسیم

26 اسفند 1391 توسط aran

حضرت زینب را در ۱۴ جمله بشناسیم

 

نام نهادن زینب علیها السلام

چشم اهل مدینه، روزی به جمال زینب کبری روشن شد که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در سفر بودند. فاطمه زهرا علیها السلام به امیر مؤمنان علیه السلام عرض کردند: چون پدرم در مسافرت هستند، نامی برای این دختر برگزین. علی علیه السلام فرمودند: من بر پدرت پیشی نمی ‌گیرم. صبر می‌کنیم تا رسول خدا صلی الله علیه و آله از سفر باز گردند.

پس از بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از ایشان خواستند تا نامی برای نو رسیده انتخاب کنند. پیامبر فرمودند: فرزندان فاطمه اگرچه اولاد من هستند، ولی امر آنها با خدا است و من منتظر دستور الهی می‌مانم. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند می‌فرماید: نام این دختر را زینب بگذارید، چرا که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ایم.

القاب زینب علیها السلام

حضرت زینب را «عقیله بنی هاشم» نام نهاده اند و عقیله، به زنی بزرگ منش گویند که در بین بستگان، عزیز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد.

دیگر لقب ایشان صدیقه صغری است. به زن بسیار راستگو، صدیقه گویند، و چون فاطمه زهرا را صدیقه کبری می‌خواندند و علی علیه السلام را صدیق اکبر، زینب را صدیقه صغری نامیده‌اند.

لقب دیگر آن بانوی بزرگوار، «عصمت صغری» است، چرا که ملکه۱ پاک دامنی و دوری از گناه را خداوند به او عطا فرموده بود. این بانوی امین و بزرگوار القاب دیگری نیز داشته‌اند که از آن جمله است: «ولیّةُ الله» و «اَمینةُ الله».

کمالات حضرت زینب

زینب کبری را کمالاتِ بسیار بود: در جمال و سکینه و وقار، همانند خدیجه کبری بود و در عصمت و حیا، به فاطمه زهرا می‌مانست. در فصاحت و بلاغت، هم چون علی مرتضی بود و در حلم و بردباری، همسان امام مجتبی و در شجاعت و قوت قلب، بسان حضرت سید الشهدا.

تربیت حضرت زینب

زینب کبری در حصنِ حصینِ نبوت و خاندان والا مقامِ ولایت و امامت تربیت یافت. از لبان آموزگار وحی، دانش اندوخت و در دامان کرامت، پرورش یافت و از تربیت خمسه طیبه، ادب آموخت.

یگانه پرستی زینب علیها السلام

حضرت زینب در دوران طفولیت در دامان پدر می نشست و حضرت علی علیه السلام با لطف و مهربانی، به او سخن گفتن می‌آموخت. روزی امام به دختر عزیزش فرمود: بگو «یک». گفت: یک. فرمود: بگو «دو» زینب ساکت ماند. فرمود: نور دیده من! بگو دو. ناگهان زینب زبان گشود و عرض کرد: پدر جان! زبانی که به گفتنِ یک باز شد، چگونه می تواند «دو» بگوید؟! امام که می‌دانست مراد فرزندش اذعان به توحید و یگانگی خدا است، او را به سینه چسباند و بوسید.

حضرت زینب را «عقیله بنی هاشم» نام نهاده اند و عقیله، به زنی بزرگ منش گویند که در بین بستگان، عزیز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد.

زین اب

بعضی معتقدند: زینب، نام درختی زیبا و خوشبو است، و برخی گفته‌اند: زینب در اصل، مرکب از دو کلمه «زین» و«اب» است و زینب را از آن رو زینب گویند، که زینت و افتخار پدر است و بدین سان، آن بزرگوار را «زین ابیها» نامند؛ هم چون مادرش که«ام ابیها» است.

بندگی خدا

شهامت، شجاعت و قوت قلب زینب، از ارتباط و اتکای او به خدا سرچشمه می‌گیرد. سخنان کوبنده‌اش در کاخ یزید، نهی از منکر در آن فضای مسموم، حمایت و پاسداری از حیا و عفت در همه مراحل سفر، و عمل به وظیفه در همه جا، جلوه‌هایی از بندگی حضرت زینب علیها السلام است.

دوستی زینب و حسین علیهما السلام

علاقه و محبت امام حسین و زینب علیهما السلام به یکدیگر در تمام مراحل زندگیشان جلوه گر است: در طفولیت، زینب جز در آغوش حسین آرام نمی‌گرفت و همواره به او چشم می‌دوخت. گویند: موقع ازدواج، زینب کبری با شویش، عبد اللّه شرط کرد که همه روزه به او اجازه دهد تا حسین علیه السلام را زیارت کند و کمتر روزی بود که زینب حسین را نبیند.

هم سفر حسین علیه السلام

بعضی از سیره نویسان گفته‌اند: در هنگام ازدواجِ زینب کبری، علی علیه السلام با عبد اللّه شرط کرد که هر گاه حسین به سفر رفت، زینب هم اجازه داشته باشد با او مسافرت کند. عبد اللّه شرط را پذیرفت و به پیمان خود همواره پایبند بود.

دانش زینب علیها السلام

حضرت زینب از نظر دانش در آن مرتبه بود که بسیاری از زنان مدینه نزد ایشان می‌آمدند و از درس تفسیر او بهره می‌بردند. البته دانش او برگرفته از مدرسه و مکتب نبود، بلکه ـ چنان که امام سجاد علیه السلام در مسجد کوفه بعد از ایراد خطبه معروف حضرت زینب فرمودند ـ او دانشمندی الهی است و خداوند چشمه‌های زلال معرفت را بر قلب مبارکش جاری ساخته است.

عبادت زینب کبری علیها السلام

زینب علیها السلام در خشوع و خضوع و عبادت و بندگی مانند پدر و مادر بزرگوارش بود: شبها را به تهجد صبح می‌کرد و مدام قرآن تلاوت می‌فرمود. آن بانوی بزرگ اسلام در میدان دشوار کربلا و از آن جا تا شام، در مشکل‌ترین حالات، نماز شب و عبادتِ خدا را ترک نگفت.

فصاحت و بلاغت

ابن عباس، پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله درباره زینب کبری چنین گوید: «عقیله ما زینب، دختر علی علیه السلام در فصاحت و بلاغت و شجاعت ادبی، بی نظیر بود. هنگامی که سخن می‌گفت، می‌پنداشتی علی علیه السلام سخن می‌گوید.» گواه این مطلب سخنرانی او در مجلس یزید است. این سخنان در حدّ اعلای فصاحت و در اوج شیوایی و رسایی قرار دارد.

بصیرت در امور سیاسی

محمد غالب شافعی از علمای اهل سنت می گوید: زینب علیها السلام دختر علی بن ابی‌طالب در بهترین مکتب اخلاقی پرورش یافت و از سرچشمه آیات الهی سیراب گشت؛ در حلم و کرم و بصیرت در امور سیاسی بین خاندان بنی هاشم مشهور شد و جمال و جلال، سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت را به هم آمیخت. او شبها در عبادت بود و روزها در روزه.

صبر و شکیبایی

مرحوم سپهر، سیره نویس معروف می‌گوید: در مراتب فضل زینب کبری علیها السلام سخن بسیار است، به فصاحت و بلاغت او، همگان معترفند؛ هر گاه لب به سخن می‌گشود، گویی علی بن ابی‌طالب سخن می‌گفت. عفت و عصمت، و درآیت و دانش آن بانوی بزرگ فراتر از آن است که به قلم در آید و در وصف بگنجد. در صبر و شکیبایی چنان بود که همگان را متحیر می‌ساخت. اگر اندکی از سنگینیِ مصایب او، بر دوش کوه‌ها و آسمان و زمین قرار گیرد، آنها را متلاشی می‌کند. به راستی از آغاز آفرینش انسان تا کنون زنی به بردباری، ایثار و شجاعت او دیده نشده است.

 نظر دهید »

حدیث با تصویر

23 اسفند 1391 توسط aran

حدیث با تصویر

 نظر دهید »

حدیث با تصویر

20 اسفند 1391 توسط aran

حدیث با تصویر

 نظر دهید »

آیه الله بهجت و گریه بر امام حسین علیه السلام

17 اسفند 1391 توسط aran

گريه بر امام حسين عليه السلام از نماز شب بالاتر است:

حجت الاسلام علي بهجت مدظله: امام حسين عليه السلام شخصيت بي‌نظيري است که خداوند در عالم وجود فقط همين يکي را آفريده است.کار عظيم امام حسين عليه السلام در عالم، يگانه است. حالا ما براي چنين شخصيت عظيمي گريه مي‌کنيم. گاهي اين گريه مرتبه‌اي از ناراحتي است و گاهي مرتبه‌اي از محبت است و اشک از شدت شوق و علاقه است؛ انسان نمي‌تواند تحمل کند و اشک مي‌ريزد.

پدرم (آيت الله بهجت قدس سره)مي‌گفت: اين حرف چيست که مي‌گويند گريه يعني چه؟ خيلي از انبيا از خوف خدا بکا داشته‌اند. آيا از شوق لقاء خدا بکا نداشتند؟ گريه از شوق رسيدن به معشوق حقيقي عالم داشته‌اند. علاوه بر آن داريم که خود انبيا عليه السلام براي امام حسين عليه السلام گريه مي‌کردند. آن‌ها وقتي عظمت کار امام حسين عليه السلام را درک کردند، اشکشان جاري شد و توسل پيدا کردند. اين مسأله، تک بودن و عظمت کار امام حسين عليه السلام را نشان مي‌دهد

 گريه، اذن دخول و محرم شدن انسان است:

حجت الاسلام علي بهجت مدظله: پدرم (آيت الله بهجت قدس سره)مي‌گفت: گريه، رابطه انسان با آن طرف عالم است. گريه، واسطه و رابطه است. وقتي که مي‌خواهيد وارد حرمي شويد و پا به حريمي بگذاريد، طلب اجازه مي‌کنيد و اذن دخول مي‌گيريد. در روايت است که اگر براي اذن دخول زيارت امام حسين عليه السلام اشک از چشمت جاري شد، بدان اجازه داده شده است. پس اين اشک، رابطه انسان با ماوراء است. اين اشک يک نشانه و رمز است. پدرم تأکيد داشت خود گريه، يک اذن و اجازه است. مثل چراغي است که روشن مي‌شود و براي تو نشانه است. اگر اشکي آمد، علامت اين است که به تو اذن داده‌اند. اين عين عبارت آقاست.

گريه بر سيدالشهدا عليه السلام ، بالاتر از نماز شب:

حجت الاسلام علي بهجت مدظله: پدرم (آيت الله بهجت قدس سره)مي‌گفت: گريه بر سيدالشهدا عليه السلام از همه مستحبات بالاتر است حتي از نماز شب! چون نماز شب حالتي جسمي دارد ولي گريه بر سيدالشهدا عليه السلام رقّت روحي است و عامل آن، آن را در درون انسان به وجود آورده است.

آيت الله بهجت، 50 سال هر هفته مراسم داشتند و خودشان جلوي در مي‌نشستند:

حجت الاسلام علي بهجت مدظله: مسأله روضه اباعبدالله عليه السلام اين‌قدر براي آيت‌الله بهجت قدس سره مهم بود که حدود 50 سال هر هفته مجلس داشتند و ايشان حاضر نبود به اين سادگي اين کار را ترک کند. حتي در حال مريضي اصرار داشت که اين مجلس بايد برقرار شود و اصرار داشت که خودش بايد حضور داشته باشد. خيلي برايش مهم بود که از اول مجلس حضور داشته باشد. سال‌ها اين مجلس روضه در منزل ايشان بود و پدرم درها را باز مي‌کرد و خودش دم در مي‌نشست و براي هرکسي که وارد مي‌شد، احترام مي‌کرد. هيچ وقت اين گونه نبود که فقط براي شخصيت خاصي بلند شود و براي همه اين احترام را قائل مي‌شد.

استاد آيت‌الله بهجت پاي سماور مي‌نشست و در روضه سيدالشهدا عليه السلام چاي مي‌داد:

حجت الاسلام علي بهجت مدظله: پدرم(آيت الله بهجت قدس سره) مي‌گفت: استاد بزرگ ما، مرحوم غروي کمپاني که از لحاظ علمي در سطح بالايي بود، در مجالس روضه ابا عبدا… عليه السلام پاي سماور مي‌نشست و چاي مي‌داد. مطلب ديگري که پدرم در اين روضه‌ها بر آن اصرار داشت اين بود که مجلس به مناسبت هر امامي که برگزار شده بود، بايد آخرش به امام حسين عليه السلام ختم مي‌شد. ايشان تأکيد مي‌کرد امام حسين عليه السلام منشأ همه اين هاست و اين قدر بزرگ است که همه اين‌ها به او متوسل مي‌شدند. نه تنها امامان، بلکه قبل‌تر از آن پيامبران نيز به ايشان متوسل مي‌شدند.

خواندن زيارت عاشورا هر روز با صد لعن و صد سلام:

حجت الاسلام علي بهجت مدظله: مرحوم آيت‌الله بهجت هر روز زيارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام مي‌خواند و بارها مي‌گفت: آقايي از خدا خواسته بود تا زيارت عاشورايش هيچ روزي ترک نشود حتي در روز مرگش. ايشان نمي‌گفت که اين درخواست خود من است. در حالي‌که ما مي‌ديديم خودش هر روز اين کار را مي‌کرد. ايشان روز يکشنبه رحلت کرد.

روز قبلش که شنبه بود، ديدم ايشان مشغول خواندن زيارت عاشورا شده بود و هنگامي که براي رفتن به درس جلوي در ايستاده بود، صد لعن و صد سلام را با تسبيح مي‌شمرد. آن روز از همه روزها سرحال‌تر بود. ايشان هر روز که به درس مي‌رفت، شايد با تأخير مي‌رسيد. به هرحال سن ايشان بالا بود و کمي کارها با تأخير انجام مي‌شد. خودشان مي‌گفت کاري مانند لباس پوشيدن که در گذشته در عرض پنج دقيقه انجام مي‌دادم، شايد الآن بيست دقيقه از من وقت مي‌گيرد. ايشان هميشه تا آماده مي‌شدند، چند دقيقه‌اي از وقت گذشته بود که به دم در مي‌رسيدند. ولي آن روز آخر، نيم ساعت زودتر جلوي در نشسته بودند و صد لعن و صد سلام را با تسبيح مي‌گفتند که پس از آن عارضه‌اي به ايشان دست داد که گفت من امروز به درس نمي‌روم.

مرحوم آيت‌الله بهجت تا لحظات آخر به خواندن زيارت عاشورا آن هم با صد لعن و صد سلام و حضور در مجلس سيدالشهدا عليه السلام التزام داشت. حتي در حالت مريضي مي‌گفت من را به مجلس ببريد که مي‌خواهم طلب شفا در مجلس امام حسين عليه السلام کنم.

پس از من، از ثلث مانده‌هايم، مجلس عزا و روضه سيد‌الشهدا عليه السلام را اقامه کنيد:

حجت الاسلام علي بهجت مدظله: سفارش پدرم (آيت الله بهجت قدس سره) هميشه اين بود که خدا مي‌داند اين توسلات براي انسان چه مي‌کند. اين توسل براي انسان يک ارتباط است. چطور وقتي يک لامپ را به الکتريسيته متصل مي‌کنيم، نور مي‌دهد. انسان اگر به اين‌ها متوسل شود، اسباب وصل مي‌شود. اين توسل، ياد معشوقِ معشوق افتادن است. چون اين بزرگواران عاشق خداوند بودند و خدا نيز عاشق آن‌ها بود. انسان وقتي به آن‌ها متصل شود، انگار به خدا متصل شده است. اين توسلات انسان را خدايي مي‌کند. نظر ايشان اين بود که انسان هرچه مي‌تواند در اين زمينه کم نگذارد. لذا خود ايشان با آخرين توانش مي‌آمد. ايشان در وصيت‌نامه خود ذکر کردند که بعد از من از ثلث مانده‌هايم، مجلس عزا و روضه سيد‌الشهدا عليه السلام را اقامه کنيد.

ايشان مي‌گفت اگر من در عمرم 50 سال مراسم گرفتم، کم است و بعد از من شما باز هم برايم مراسم روضه اباعبدلله عليه السلام را بگيريد. ايشان روي اين مسائل خيلي توصيه و تأکيد داشت.

شرکت در مجالس روضه سيدالشهدا عليه السلام تعظيم شعائر است:

حجت الاسلام علي بهجت مدظله: يکي از کارهاي پدرم(آيت الله بهجت قدس سره) اين بود که در مراسم مختلفي که براي اباعبدلله عليه السلام گرفته مي‌شد، به اندازه توانشان شرکت مي‌کردند. از زمان قديم که من بچه بودم، ايشان به شرکت در اين مجالس التزام داشت. شرکت در مجالس اين بزرگواران را عظمت بخشيدن به ياد و نام آن‌ها مي‌دانست. لذا مي‌گفت شرکت در اين مجالس تعظيم شعائر است. ما بايد به شعائر خود عظمت بخشيده و عزيز نگه داريم و برايمان مهم باشد و به آن‌ها اعتنا کنيم و برايشان وقت بگذاريم و عمر عزيز خود را صرف آن کنيم.

خواندن زيارت عاشورا را بخصوص در تاسوعا و عاشورا با احوالات بيش‌تري انجام مي‌داد. به ما توصيه مي‌کرد در اين روزها(ايام محرم) اين زيارت را بخوانيد. مطلب ديگر اين‌که خنده ايشان اصولا صدا نداشت و هميشه در حد يک لبخند بود. اما در اين روزها ايشان اصلا همان لبخند را هم نداشت و پيوسته گرفته بود و به ياد امام حسين عليه السلام در حزن بود و مي‌گفت: همين به ياد آن‌ها بودن را فقط خدا مي‌داند چقدر اجر دارد.

ايشان اصرار داشت وقتي مجلس مي‌گيريد، برتري‌ها و امتيازات اهل بيت عليه السلام را بگوييد. فضائل و مناقب اين حضرات را بگوييد و نسبت به اين قضيه ابراز احساسات کنيد. حتي اگر گريه و اشک شما نمي‌آيد، حالت گريه به خود بگيريد و در حال حزن باشيد. تباکي کنيد.

هفته نامه پرتو سخن، شماره 655


  نسخه مناسب چاپ | خروجی word | خروجی pdf | ایمیل | 

 نظر دهید »

خواب راستین

15 اسفند 1391 توسط aran

 

سرگذشت شاعرى به نام حاجب

وى از افرادى بود كه تصور مى كرد شفاعت پيامبران و امامان عليهم السلام در هر حالى و به هر كيفيتى شامل همه گنه كاران مى شود و باز چنين مى انديشيد كه، مسأله شفاعت، يك نوع پارتى بازى است و براى آن تشريح شده است كه افراد مجرم و گنه كار، در پرتو آن به هر جنايتى دست بزنند و هر چه بخواهند انجام دهند. از اين رو، در قصيده اى كه در وصف على) عليه السلام) سروده بود در آخرين بيت ـ كه تخلص شاعر نيز آمده ـ چنين گفته بود:

حاجب اگر معامله حشر با على است *** من ضامنم تو هر چه بخواهى گناه كن

شاعرياد شده پس از اتمام قصيده، همان شب در عالم رؤيا با صورت مثالى اميرمؤمنان رو به رو شد. امام (عليه السلام) ضمن پرسش از قصيده او، كه شنيده ام قصيده اى درباره من سروده اى، فرمود: آخرين بيت قصيده خود را براى من بخوان. وى همان بيت ياد شده را براى امام عليه السلام در عالم رؤيا قرائت كرد. امام عليه السلام پس از نكوهش او فرمود:شعر خود را چنين اصلاح كن:

حاجب اگر معامله حشر با على است *** شـرم از رخ على كـن و كمتر گناه كن

حاجب پس از بيدار شدن از انديشه بد خود پشمان شد و شعر خود را به همان صورت اصلاح كرد.

ممكن است برخى گمان كنند اين خواب به سان خواب هاى آشفته است و هيچ نوع حجيتى ندارد و تنها خواب انبيا و اوليا، مانند يوسف صديق عليه السلام و نبى اكرم( صلى الله عليه وآله وسلم) است كه حجت است. بله، اين مطلب را ما نيز قبول داريم، امّا گاهى خواب انسان هاى عادى هم، مى تواند واقع نما و روشنگر حقايق باشد; مانند خوابى كه هم بندى هاى حضرت يوسف عليه السلام ديدند و براى او تعريف كردند و آن حضرت نيز حقيقت خواب را بيان داشت. هيچ بعيد نيست خواب اين مرد شاعر نيز از همين رؤياها راست و صادق باشد.

 

 نظر دهید »

فضیلت و شخصیت امام حسن عسگری

01 اسفند 1391 توسط aran

 

فضیلت وشخصیت اخلاقی امام حسن عسگری (ع)

فضایل اخلاقی وکمالات معنوی امام موجب شد که نه تنها دوستان که حتی دشمنان نیز برعظمت  وبزگواری اواعتراف نمایند .

حسن بن محمد اشعری ومحمد بن یحیی وبرخی دیگر روایت کرده اند که روزی درمجلس احمد بن عبید الله بن خان متصدی اراضی وخراج قم .سخن ازعلویان وعقایدشان به میان آمد احمد که خود از ناصبیان بود(ناصبی یعنی کسی که باائمه (ع) دشمنی ومخالفت داشته باشد) ضمن صحبت گفت:من درسامراکسی ازعلویان رامانند حسن بن علی بن محمد بن علی الرضا درروش ووقار وعفت ونجابت وفضیلت وعظمت درمیان خانواده خویش ومیان بنی هاشم ندیم ونشناختم .خاندانش او رابربزرگسالان ومحترمان خود مقدم می داشتند ودرنزد سران سپاه ووزیران وعموم مردم نیز همین وضع راداشت وبه یاددارم نزد پدرم بودم دربانان خبرآوردندابومحمد بن الرضا امام حسن عسگری (ع) آمده است پدرم که از رجا ل ودرباریان مهم حکومت عباسی درسامرا بودبا صدای بلند گفت بگذارید وارد شود.من ازاینکه دربانان نزدپدرم ازامام به کنیه واحترام یاد کردند شگفت زده شدم زیرا نزد پدرم جز خلیفه یا ولیعهد یاکسی راکه خلیفه دستور داده باشد ازاو به کنیه یاد کنند به کنیه یاد نمی کردند. آنگاه مردی خوش قامت- خوش رو-نیکو اندام  جوان وباهیبت وجلالت وارد شدچون چشم پدرم براو افتاد برخاست وچند گام به استقبال او رفت به یاد نداشتم پدرم نسبت به کسی از بنی هاشم یا فرماندهان سپاه چنین کرده باشد- دست درگردن او نمود وصورت سینه اورابوسیدودست اوراگرفت واو رابر جای نماز خود نشاند وخود درکنار ا وروبه او نشست وبا او به صحبت پرداخت ودر ضمن صحبت به او فدایت شوم می گفت من ازآنچه دیدم در شگفت بودم- ناگهان دربانی آمد وگفت موفق عباسی آمده ومعمول این بودکه چون موفق می آمدپیشتر ازاودربانان ونیزفرماندهان ویژه سپاه اومی آمدندودرفاصله درخانه مجلس پدرم دردوصف می ایستادند وبه همین حال بودند تا موفق بیاید وبرود- پدرم پیوسته متوجه ابومحمد (ع) بود وبا او گفت گومی کردتاآن که چشمش به غلامان موفق افتاد دراین موقع به آن حضرت گفت فدایت شوم اگرمایلیدتشریف ببرید.

وبه دربانان خود گفت:اوراازپشت دو صف ببرندتاموفق اورانبیند امام برخاست وپدرم نیز برخاست وبا اودست در گردن در آورد و امام رفت-من به دربانان وغلامان پدرم گفتم این چه کسی بود که او درحضور پدرم به کنیه یاد کردید وپدرم با اوچنین رفتاری مودبانه داشت؟گفتند:اویکی ازعلویان است که به اوحسن بن علی می گویندو به ابن الرضا معروف است شگفتی من بیشترشدشب که شدوعادت پدرم این بودکه پس ازنمازعشامی نشست وگزارش ها واموری راکه لازم بودبه سمع خلیفه برساندرسیدگی می کردوقتی نمازخواندونشست من آمدم ونشستم وکسی پیش اونبودپرسید:احمدکاری داری؟گفتم:آری پدر اگراجازه می دهی بگویم گفت:اجازه داری گفتم:پدرم این مردکه صبح اورادیدم چه کسی بودکه نسبت به اوچنین بزرگداشت واحترام می نمودی ودرسخنت به اوفدایت شوم می گفتی وخودت وپدرومادرت را فدای او می ساختی؟ گفت:پسرم اوامام رافضیان حسن بن علی معروف به ابن الرضا است-آن گاه اندکی سکوت کردمن نیزساکت ماندم-سپس گفت:پسرم اگرخلافت از دست خلفای بنی عباس بیرون رودکسی ازبنی هاشم جزاوسزاورآن نیست واین به جهت فضیلت و عفت وزهدوعبادت واخلاق نیکووشایستگی اوست-اگرپدراورامی دیدی مردی بزرگواروبا فضیلت رادیده بودی.

 

 

 نظر دهید »

تصویر

01 اسفند 1391 توسط aran

 نظر دهید »

دنیاخواهی در نگاه امیرالمومنین

26 بهمن 1391 توسط aran

امیر المومنین علی (علیه السلام )می فرمایند :

مثل دنیا مثل آب دریاست که آدم تشنه می آشامد ،

هر چه می آشامد یشتر تشنه می شود و آنقدر می آشامد تا هلاک می شود .

 نظر دهید »

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مشاور شما
  • خبر ما
  • دست نوشته
  • مناسبت ها
  • معرفی پایان نامه و مقالات
  • ادبی
  • علمی
  • اهلبیت
  • معرفی کتاب و نرم افزار
  • پند عارفان
  • اخلاقی
  • احکام
  • پزشکی
  • تفسیر قران
  • مسابقه
  • برداشت آزاد

نمایش بازدیدکنندگان

آمارگیر وبلاگ

مهر 1402
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

کاربران تصادفی

آمار

  • امروز: 4
  • دیروز: 2
  • 7 روز قبل: 77
  • 1 ماه قبل: 437
  • کل بازدیدها: 72967
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس