نماز
بیانات آیة الله بهجت(ره) در باب نماز از سخنان ایشان جمع آوری شده و در این جا ارائه می گردد . امید که مورد استفاده قرار گیرد.
- نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است… نماز برای خضوع و خشوع جعل(قرار داده) شده است با همه مراتب خضوع و خشوع.(۱)
- نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخشترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست!(۲)
- نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حقّ میشود.(۳)
- تمام لذتها روحی است؛ و آنچه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است.(۴)
- قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبی است که بالاترین آنها نماز است.(۵)
- نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است… مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد.(۶)
- ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که میایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه میکنیم؛ و بعد به سجده و خاک برمیگردیم.(۷)
- شاید حکمت تکرار نماز – علاوه بر تثبیت – سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینهساز نماز بعدی باشد.(۸)
- قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و این که هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.(۹)
فرهنگ بد حجابی از کودکی؟
فرهنگ بدحجابی از کودکی؟
از بچگی لباس 10درصد عریان یا 20درصد یا 30درصد یا حتی بیشتر تن بچه ها می کنند
بی حجابی بچه و لباس های بی حجابش رو مورد تحسین قرار میدند
موهای بچه رو از بچگی با مدل های متفاوت آرایش کرده و به نمایش همگان در می آورند
چادر رو که اصلا بچه نمی بینه
مدلهای لباس با حجاب رو اصلا نمی بینه چه برسه تنش کنه
خلاصه سلیقه ی بچه رو با بی حیایی پرورش میدند
چرا ما از بچگی زیبایی حیا رو به بچه نشون ندیم؟
چرا تجربه ی زیبایی چادر رو از بچگی به دخترمون نچشونیم؟
چرا مقداری از پولمون رو برای تشویق دخترمون به خاطر زیبایی حیایش خرج نکنیم؟
چرا از سن کم حضرت زهرا رو به دخترمون نشناسونیم؟
و افسوس های زیادی باید خورد که به فکر لباس و خوراک بچه هامون هستیم
اما
به فکر حیا و نوع نگاه و دین بچمون نیستیم
در حالیکه به راحتی می توان دختر رو زهرا پسند بار آورد
اما با راه درست و اچرای درست و بدون افرااط و تفریط
ترس از خدای انتقام گیرنده!
گفتهاند آن دنیا که بشود خدا از ذرة المثقالی چشم پوشی نمیکند. مو را از ماست بیرون میکشد و حواسش به همه چیز هست. همیشه از روز حساب ترسیدیم. از پرونده اعمالمان واهمه داشتیم. و در پس ذهن اغلب ما، خدایی انتقام کشنده نشسته است که مامورانی ریزپرداز دارد تا ذره ذره اعمال ما ثبت و ضبط کند و روز حساب به حسابمان برسد.
اغلبمان همیشه از این خدا ترسیدیم. چنین خدایی ترس هم دارد. گاهی هم گناهانی کردیم اما از طرفی هم خود را به گونهای در رخ دادن گناه بیتقصیر دانستیم. یا لااقل در بخشی از حادثه رخ داده مقصر بودیم و در بخش دیگر نه. گاهی آدم در شرایطی قرار میگیرد که ناگزیر از انجام برخی کارها و پذیرفتن اتفاقات است. گاهی با تمام اشرافی که به موضوع داریم و گناه بودنش و بر انگیخته شدن غضب خداوند باز راهی را میرویم که نباید؛ راه سنگلاخ است. پیچش زیاد دارد و آسایش کم. اگر برویم ممکن است پایمان گیر میکند به سنگلاخ و خار و خاشاک. ممکن است تاب نیاوریم و طاقتمان طاق شود. حتی خطر پرت شدن از دره وجود دارد و هلاک شدن. اما میرویم چون راه دیگری روی به رویمان نیست. به اجبار افتادهایم توی این مسیر. یا از ندانستن است که میانه راه خود را در جادهای سنگلاخ مشرف به دره دیدیم. راه گم کردهایم یا سواد خواندن تابلو نداشتیم.
راه برفی و سرد است. اگر بریم ممکن است سردمان شود. پوستمان از سرما بسوزد. دست و پایمان بیحس شود و شاید برای همیشه یخ بستیم. اما باز راهی نبوده در کنارش که به این یخبندان وارد نشویم. راه سبز و معتدل. گرم و دلپذیر و امن پیش، رو نیست.
حالا روز حساب است وما با دست و پای زخمی و یخ بسته از گناه، ایستادهایم تا حساب پس بدهیم. خدا هم ذره ذره اعمال را بیرون کشیده. حواسش هست چقدر گناه کردهایم. اما خدای حسابگر چون حواسش به همه چیز هست، به اندازه وسع و طاقت و امکانات و شرایطی که در آن به سر بردیم و گناه را مرتکب شدیم مواخذهمان میکند. حواسش هست چقدر دست خودمان بوده که آن گناه را مرتکب شدیم و چقدر به خاطر عوامل بیرونی.
شاید اصلا روز حساب مرهم گذاشت به دست و پای زخمی برخی بندهها. و با لبخندش گرما میدهد به دل بنده بیتقصیر در گناه. اصلا میبینی دستهای یخ بسته و بیحس بنده را میگیرد توی دستهاش و آب گرم میریزد رویش تا از این بیحسی بیرون بیاید. خدا حسابگر مطلق است…
سوال؟
سوال – تا زمانی که به سخنان ائمه و روحانیون گوش می دهم آرام میشوم ولی وقتی به زندگی و مشکلات تمام نشدنی آن بر می گردم می بینم که این سخنان فقط زیباست و تنها از راه خلاف می شود مدت کوتاهی زندگی کرد . می خواهم خودم را به سیم آخر بزنم ولی خلافکاری هم بلد نیستم . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – اگر می خواهید خودتان را به سیم آخر خلافکاری بزنید از این طرف به سیم آخر بزنید که کار صلاح انجام بدهید . خودتان را به سیم آخر در سعادت بزنید نه سیم آخر در شقاوت . شما کدام پیشرفت و دست آورد ارزشمندی را بدون زحمت بدست می آورید ؟ بنا نیست که ما بی زحمت به جایی برسیم . مهم این است که نتیجه ی زحمت ما چیست ؟ انسانی که سراغ کار پر پیچ و خم گناه می رود ، فکر می کنید که زحمت نمی کشد ؟ اتفاقا سختی که او دارد می کشد خیلی بیشتر است منتها ناپیدا است . شخصی که در مسیر مثبت حرکت میکند سختی پیدایی را دارد و آرامش پنهانی را دارد ولی دیگری آرامش قشنگ ظاهری را دارد و سختی پنهانی را دارد . این ها را بپذیریم . با این نوع نگاه یعنی حرکت مطالعاتی که عرض کردم ، حرکت کنیم . کافی است که این عزیز ما سوال بکند که مشکلات یعنی چه ؟ مشکلات چه نقشی را برای ما ایفا می کند ؟ ممکن است که این چیزهایی که بنظر او مشکل است ، اصلا مشکل نباشد . نوع نگاه ما هست که مشکل آفرینی می کند . امیر المومنین می فرماید : ضعف ما است که ما آنرا به مشکلات تعبیر می کنیم . اگر منظور ما مشکل بیرونی است که آن دست من نیست ، اینجا میگویم چه کنم ؟ احساس ضعف می کنم و میگویم چون دست من نیست باید شکست بخورم . و باید دفاع منفی داشته باشم . ولی اگر بگویم که آن مشکلی که در بیرون می بینم حاکی از ضعف من است . ضعف خودم را برطرف می کنم . ما اگر ضعف جسمی داشته باشیم فیزیوتراپی نمی رویم ؟ این عصب خشک شده ضعیف شده ماهیچه ضعیف شده است ، چقدر فیزیوتراپی می رویم ؟ این قدر به آن نرمش و ورزش می دهیم تا قوتش برگردد و قوی بشود . الان چندین برابر بار روز اول بار برمی دارد . بار چند برابر شد ، چرا من احساس نگرانی نمی کنم؟ چون خودم را تقویت کردم . ما همانطوری که در مسائل جسمی نیاز به تقویت جسمی داریم و احتیاج به فیزیوتراپی داریم ، در مسائل روحی هم باید فیزیوتراپی کنیم . فضای عبادات فیزیوتراپی های روحی است . یعنی نگاه صحیح و منطقی به عبادات کردن این است که این عبادات بستر تقویت های روحی است . و ما باید قوای درونی خودمان را سامانه ی درستی به آن بدهیم . نماز برای این است . ان الصلاه عن الفحشا و المنکر یعنی نماز به او قدرتی می دهد که سراغ بدی ها نمی رود . نه اینکه بدی ها برایت خیلی قشنگ است و به زور سراغش نمی روی ، خیر . بقدری که نورانیت درون داشته باشی و نوع نگاهت هم درست باشد ، اصلا به گناه گرایش نداری . ترک گناه برای بعضی ها سخت است . در اینجا انجام گناه برای بعضی ها سخت میشود. یعنی معرفت او را به جایی می رساند که انجام گناه برایش زجرآور و درد آور است . حالا آیا بهتر نیست که انسان در مسیر زندگی راهی را برود که خیرات ،مصلحت ، رشد ، ترقی او و لذت های دنیا و آخرت او را تامین کند ؟ راه سعادت لذت دنیا را از او نمی گیرد و به گفته ی قرآن ، انسان بهره های دنیایی را هم می برد .
رمضان ماه میهمانی خدا
قرآن من شرمنده ام اگر
قرآن من شرمنده ام اگر
قرآن من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند ” چه کس مرده است ؟!!چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته ، یکی ذوق می کند که ترا فرش کرده ، یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … ! آیا واقعا خداترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ، آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند “احسنت … ! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن !من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خواندن تو از آخر به اول ، یک معرفت است یا یک رکورد گیری ؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنانکه وقتی ترا میخوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است . آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیده ایم
…جایی در پشت ذهنت ، به خاطر بسیار که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست .