عادت های بد را چگونه تغییر دهیم؟
چرا می خواهید عادتی را جا به جا کنید؟
تنها در صورتی می توانید عادتی را تغییر دهید که برای این کار انگیزه کافی داشته باشید. باید دقیقاً بدانید که آیا به این کار راغب هستید یا نیستید. نه تنها باید برای شکستن عادات انگیزه داشته باشید، بلکه باید در کارتان ابرام و پافشاری کنید. به سؤالات زیر به دقت بیندیشید و بعد به این نتیجه برسید که آیا به راستی می خواهید عادت خود را تغییر دهید؟ انتظار دارید که چه چیزی به دست آورید؟
صفحات: 1· 2
خانوم تولدت مبارک
جنسیت فرزند خود را بپذیرید و همان طور که هست، دوستش بدارید
جنسیت فرزند خود را بپذیرید و همان طور که هست، دوستش بدارید.
فرزند شما از حدود سه سالگی، از روی نوع لباسهایش، مدل موهایش، مدل کفش، نوع بازی، و اسباب بازیهایش متوجه جنسیت خود میشود. و خود را جزو آن گروه ( دختر یا پسر) میداند.
* هرگز نگوئید من پسر می خواستم؛ دختر شد!! و بر عکس….
زیرا کودک در تعیین جنسیت خود نقشی نداشته و همیشه نیازمند دوست داشته شدن است.پس او را بدون شرط دوست داشته باشید.
او لباس و رفتارش را بر اساس جنسیتی که شما دوست دارید !! تغییر خواهد داد و این سبب، بی هویتی او در نوجوانی و جوانیش میشود.و خودش و جنسیتش را دوست ندارد!!!
** لباسهای مناسب جنسیتش به او بپوشانید.مثلا اگر پسر است موهایش را پسرانه کوتاه کنید و اگر دختر است به او دامن و لباس دخترانه بپوشانید.
*** دختر و پسرتان را به یک اندازه دوست بدارید و بها دهید.
*** نوع رفتارهای پدر و مادر، خیلی خیلی روی تصور کودک از جنسیت خود تاثیرگذار است.
حاجت خاستن
سوال؟
با توجه به اینکه در دعای فرج جمله«اکفیانی فانکما کافیان و انصرانی فانکما ناصران» وجود دارد بعضی ها براین معتقدند که خواندن این دعا شرک است چرا که قائل به قادر مطلق بودن پیامبر و حضرت علی علیهماالسلام هستیم و با خواندن این دعا آنها را به درجه الوهیت می رسانیم ضمن برطرف کردن این شبهه بفرمایید که این دعامستند است یا نه؟
پاسخ:
حاجت خواستن و استمداد از پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام) و یا هر مخلوق دیگری در صورتی شرک است که آن مخلوق را مستقل در انجام کار و رفع حاجات خود بدانیم و کارهای او را تحت حکومت و سیطره قدرت و اذن خداوند ندانیم.
ولی در صورتی که مخلوق را سبب و واسطه در رفع حاجات بدانیم، نه تنها شرک نیست بلکه عین ایمان و راه رسیدن به مقصود و عمل به دستور قرآن کریم است که می فرماید «فابتغوا الیه الوسیله؛ به سوی خداوند وسیله بجویید» (مائده،
آیه 35).
اگر حاجت خواستن از خداوند به هر شکلی شرک باشد لازمه آن این است که تمام درخواست هایی را که ما از یکدیگر می کنیم شرک باشد از باب مثال از دیگری می خواهیم که به فریادم برس یا مشکل مرا حل کن و از این قبیل موارد، این گونه موارد حاجت خواستن از غیر خداوند خواهد بود و شرک می شود، در حالی که این گونه موارد را هیچ کس شرک نمی داند، به جهت این که فردی را که از او درخواست می شود صاحب کمال است در آن جهت که از او استمداد می شود و از او در جهت رفع مشکل استمداد می شود ولی در عین حال او واسطه و سبب خواهد بود و مسبب و همه کاره عالم هستی خداوند است.
به نظر می رسد مشکل وهابیت و یا دیگر کسانی که هر جا سخن از حاجت خواستن از پیامبر و ائمه(علیهم السلام) به میان می آید بحث شرک را مطرح می کنند به این باز می گردد که آنان اولیای الهی را حتی در حد و اندازه سایر مخلوقات که در رفع نیازشان به آنان مراجعه می کنند نمی دانند، همان فردی که حاجت خواستن از غیر خداوند را شرک می داند در زندگی روزمره اش به صدها نفر غیر خداوند در جهت رفع مشکلش مراجعه می کند و درمان درد خود را از دارو و پزشک می جوید و هیچ به ذهن او خطور نمی کند که حاجت خواستن از غیر خداوند شرک است، حتی نمی گوید پزشک و دارو به اذن خداوند درد مرا برطرف کرد و شفا داد، ولی وقتی بحث واسطه قرار دادن اشرف مخلوقات و مقربان درگان الهی به میان می آید بحث شرک و ده ها اشکال دیگر را مطرح می کند.
بنابراین گفتن جمله «اکفیانی فانکما کافیان وانصرانی فانکما ناصران» حتی اگر روایت
هم نباشد بلا اشکال است و موجب شرک و قول به قادر مطلق بودن پیامبر و حضرت علی علیهمالسلام نخواهد بود، بلکه درخواست حاجت از واسطه گان درگاه الهی است و در حقیقت توسل است.
و اما در مورد مستند بودن دعای فرج، این دعا را سید بن طاووس در جمال الأسبوع ، ص 280 نقل کرده و کتب سید بن طاووس در ادعیه همیشه مورد اعتماد علمای شیعه بوده است.
همچنین کفعمی در بلدالامین، ص 152 نقل کرده است. البته مشابه جمله دعای فرج در دعای دیگری نیز در کتاب کافی آمده است که امام صادق به راوی می فرماید: هرگاه
از چیزی محزون شدی در آخر سجودت بگو «یا جبرئیل یا محمد یا جبرئیل یا محمد اکفیانی ما انا فیه فانکما کافیان واحفظانی باذن الله فانکما حافظان» (فروع کافی، ج 2، ص 559).
خیر رسانی و خوبی را بین یکدیگر از بین نبریم
سه برادر مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.
امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟
آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و … هستم. يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد.
امام علی (علیه السلام)فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد.
پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.
اميرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را مي کند؟
آن مرد به مردم نگاه کرد و گفت اين مرد.
اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آيا ضمانت اين مرد را مي کنی؟
ابوذر عرض کرد: بله اميرالمومنين
فرمود: تو او را نمي شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم!
ابوذر عرض کرد: من ضمانتش مي کنم يا اميرالمومنين.
آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد…و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود…سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب آمد و در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟
آن مرد گفت: ترسيدم که “وفای به عهد” از بين مردم برود.
اميرالمومنين(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟
ابوذر گفت: ترسيدم که “خیر رسانی و خوبی” از بین مردم برود.
پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم… اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: چرا؟
گفتند: مي ترسيم که “بخشش و گذشت” از بين مردم برود.
و اما من اين پيام را برای شما فرستادم تا “دعوت به خير” از ميان مردم نرود.
حالا نوبت شماست که بعد از خواندن این داستان آن را برای دیگران نقل کنید و در صورت امکان برای دوستانتان ارسال کنید و یا در وبلاگتان درج کنید تا “نشر و پخش فضایل مولا” از میان ما نرود.
راه های مقابله با بدبینی
سوال؟
من سه سال ازدواج کردم از سال اول شوهرم هر چیز کوچکی میشه میگه طلاق میگه تو بهم شک داری در حالی که اون خودش شکاکه من حتی گوشیمم رمز نداره همیشه هم میزارم پیشش میگم نگاه کنه زود قضاوت میکنه همیشه من حتی با داماداشون بیشتر از احوال پرسی نمیتونم حرف بزنم در ضمن قبلا من بهش حساس بودم ولی الان کمتر شده من میخوام بدونم چیکار کنم حسآسیت همسرم کم بشه و زود قضاوت نکنه خیلی ناراحت میشم اصلا صبر نداره همسرم سید هم هست هیچ وقت نمیتونم حرف دلم رو بزنم هرچئ بشه سریع واکنش نشون میده ممنون میشم
پاسخ
راه هاي مقابله با بدبيني چيست؟
عواملي كه موجب بدبيني مي شود عبارتند از:
1- ناپاكي: گاهي افراد مطابق اصل كلي مقايسه به خويش انسان ها را خوب يا بد مي پندارد و محور بدي و خوبي مردم قرار مي دهد كه البته همه جا صدق نمیکند
2- در مواردي سرچشمة بدبيني، حس انتقام و كينه توزي و حسد است. انسان چون نمي تواند عملاً از افراد مورد نظر انتقام بگيرد و يا با زبان اظهار دارد به منطقه فكر و قلب عقب نشيني كرده در آن جا آشوبي به پا مي كند و به او نسبت بد مي دهد.
3- گاهي منشأ بدبيني تكبر و خود خواهي است. كسي كه خود را برتر از ديگران مي بيند در محيط فكر خود براي ديگران نقاط ضعفي مي تراشند تا آنان را كوچك سازند.
4- در مواردي علت بدبيني پيش داوري است، مثلاً شخصي مي بيند دوستش بي تفاوت با او برخورد كرد بدون اين كه احتمال دهد شايد توجه نداشته قضاوت مي كند كه دوستش با وي خوبي نيست.
5- معاشرت با افراد ناصالح: هم نشيني با افرادي كه به اين بيماري مبتلا هستند اثر مستقيمي در بدبيني دارد. امام علي(ع) مي فرمايد: هم نشيني با بدان باعث بدگماني به نيكان مي گردد.
راه هاي مقابله با بدبيني عبارت اند از: 1- شناخت علل و ريشه هاي بدبيني 2- شناخت زيان هاي فردي و اجتماعي.
بدبيني آثار نامطلوبي بر انسان دارد كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
الف) ناراحتي روحي: افراد بدبين بر اساس توهماتي كه دربارة اشخاص و حوادث دارند، فوق العاده رنج مي برند. آنان از معاشرت با مردم گريزانند و احساس تنهايي مي كنند. امام علي(ع) مي فرمايد: بدبين از همه مردم وحشت دارد. ب) پوچ گرايي، ج) غفلت، د) قطع روابط اجتماعي: بدبيني بزرگ ترين مانع همكاري هاي اجتماعي و به هم پيوستگي دل ها است. امام علي(ع) مي فرمايد: بر هر كس بدگماني چيره شد صلح و صفاي بين او و دوستش به هم مي خورد. ه) تجسس، و) پرورش نفاق.
3_ راه هاي عملي: براي رهايي از بدبيني بايد در مرحلة نخست با خيال هاي خود ساخته مخالفت كرد. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: راه نجات از بدبيني آن است كه آن را تصديق نكند و به آن ترتيب اثر ندهد مخالفت با تلقين و پرهيز از شتابزدگي در داوري و حمل بر صحت كردن كار ديگران حاصل مي شود. بدبيني اگر چه در بدو امر جنبة اختياري ندارد؛ يعني ناخودآگاه به ذهن انسان مطلبي خطور مي كند، ولي ادامة آن اختياري است كه با پرورش گمان هاي بد در دنياي ذهن و خيال پديد مي آيد.
راه درمان عملي، ترتيب اثر ندادن به خطورات ذهني است امام علي(ع) مي فرمايد: كار برادر درني خود را به بهترين وجه آن حمل كن تا آن جا كه راه توجيه بر تو بسته شود و به هيچ سخني كه از برادرت صادر مي شود بدگمان مباش تا محمل خوبي براي آن بيابي. مثلاً كسي كه به رفيقش سلام گفته و پاسخني نشنيده است به جاي اين كه كينة او را در دل بگيرد و يا به او بدبين شود بهتر است قضايا را با بي نظري بررسي و رفتار ايشان را توجيه كند مثلاً با خود بگويد شايد دوستم سلام مرا نشنيده است تا پاسخ گويد. با اين كار به تدريج خوش گماني به صورت عادت در خواهد آمد.